پست های تلگرام

پست های تلگرام

مطالب و طنز های زیبا برای تلگرام و معرفی گروههای تلگرام و پست برای تلگرام
پست های تلگرام

پست های تلگرام

مطالب و طنز های زیبا برای تلگرام و معرفی گروههای تلگرام و پست برای تلگرام

تلخند

تلخند

طنز تلخ یعنی:
گریه کردن قاه قاه
خنده کردن آه آه


ﻣِﻠَﺘﻲ ﺷﺪﻳﻢ ﻛﻪ ﺍﮔﻪ ﺩﺳﺖُ ﭘﺎﻣﻮﻧﻢ ﺑﺒﻨﺪﻥ
ﺑﻨﺪﺍﺯﻧﻤﻮﻥ ﺗﻮ ﺩﺭﻳﺎ
ﺁﺑﺸُﺶ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﺭﻳﻢُ ﺧﻮﺩﻣﻮﻧﻮ ﺑﺎ ﻣﺤﻴﻂ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ
ﺑﻌﺪﺷﻢ ﺟُﻜﺎﺷﻮ ﻣﻴﺴﺎﺯﻳﻢ ﻣﻴﺨﻨﺪﻳﻢ.....


سخت است فهماندن چیزی به کسی که

 برای نفهمیدن آن پول می گیرد.



طنز سیاسی :


ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺁﺭﺍﻣﺸﻲ ﻋﻄﺎ ﻛﻦ،
ﺗﺎ ﺑﭙﺬﻳﺮﻡ ﻧﺮﺥ ﻧﺎن و بنزینی ﺭﺍ ﻛﻪ
ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﻫﻢ ....

ﻭ ﺷﻬﺎﻣﺘﻲ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻋﻄﺎ ﻛﻦ،
ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻓﻴﺶ ﺣﻘﻮﻗﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻢ !!!...

ﻭ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﺩﻩ ﮐﻪ،
ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﺮﯾﺪ ﮔیلاسﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ... !!!

ﻭ ﺑﻴﻨﺸﻲ ﺩﻩ ﺗﺎ،
ﺗﻔﺎﻭﺕ ﮔﺬﺷﺘﻦ ﺍﺯ ﻣﺒﻠﻎ ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﻴﻠﻴﺎﺭﺩﯼ
ممکنه
ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻧﺼﺮﺍﻑ ﺍﺯ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻳﺎﺭﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺩﺭﻙ ﻛﻨﻢ !!!!!....

ﻭ ﻓﻬﻤﯽ ﺩﻩ ﺗﺎ،
ﻣﺘﻮﻗﻊ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﻛﻪ ﺩﻭﻟﺘﻤﺮﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﻣﻦ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﻨﺪ


دردهایم را لایک کردند
و گفتند زیبا بود.
 نمیدانستم مگر درد هم زیبا میشود؟
 هی رفیق مجازی من ,
نوشته هایم دست خودم نیست دلم مینویسد
و من , فقط نگاه می کنم ,
به عبور روزهایم و دغدغه های فراموش شده ام ,
شاید آرام تــر می شدم فقــط و فقـــط اگر میفهمیدی
 حرفهایم به همین راحتی که می خوانی نوشته نشده اند.
.


ژاپنیه دستگاه دزد یاب اختراع میکنه دستگاهو میبرن توی آمریکا ظرف 10 دقیقه 7 تا دزد میگیره:!
میبرن توی ایتالیا ظرف 10 دقیقه 6 تا دزد میگیره:!
میبرن انگلیس ظرف 10 دقیقه 40 تا دزد پیدا میکنه:!
میبرن ایران ظرف 1 دقیقه دستگاهو میدزدن:!
اییییییییران خاااک دلیییییران:!
ایییییییران غرررش شیییران:!
 اییییییران همیییشه جاوویدان!
نخند کشورته


جملۀ سردر دانشگاه آکسفورد:
 آینده مکانی نیست که به آنجا می رویم، جاییست که آنرا به وجود می آوریم. راه هایی که به آینده ختم می شوند، یافتنی نیستند بلکه ساختنی هستند و ساختن آن، هم سازنده و هم مقصد را دگرگون می کند
 جملۀ سردر دانشگاه صنعتی شریف:
 خواهرم حجابت را و برادرم نگاهت را حفظ کن.


ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻡ ﺁﺧﺮﺵ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ




ﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﻣﺪﺍﺩ ﺳﻔﯿﺪ ﺗﻮ ﺟﻌﺒﻪ ﻣﺪﺍﺩ ﺭﻧﮕﯽ ﭼﯽ ﺑﻮﺩ؟

 ﺷﺎﯾﺪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ !!


ﻣﺜﻞ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﺎ ....

ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺭﻧﮓ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻭ ﺧﺎﻟﺼﻪ


دیشب قبل خواب رفتم حسابم خالی کردم 4تومن گذاشتم واسه شارژ گرفتن
نصف شب بانک ملی اس داد:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هزار طلب ما.....؟؟؟؟؟!!!!


ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ . . . . . . ﺑﻪ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﻣﺎﯾﻮﺱ ﺷﻮﯾﺪ |:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
 ﺍﻻﻥ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭ ﺷﺪﯾﻦ ﯾﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺑﺪﻡ؟؟ :))))


کاش به جای اینکه دستی بالای دست باشد


دستی روی دست بود


من با پشه های خونه مون به یه توافق اولیه رسیدم!!


قرار شد‌ اونا غنی سازی خون منو متوقف کنن...

منم گزینه نظامی )پشه کش( رو از روی میز بردارم!!!


البته اگه بیان دم گوشم ویز ویز کنن گزینه نظامی هنوز روی میزه!!


دور بعدی مذاکرات اول تیر! 



ﮔﻔﺖ : ﻭﺍﺣﺪ ﭘﻮﻟﺘﻮﻥ در ایران ﭼﯿﻪ ...؟

ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﻩ ...

ﻭﺍﺣﺪ ﭘﻮﻝ ما ﻣﻮﻗﻊ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻓﯿﺶ ﺣﻘﻮﻗﯽ، ﮐﺎﺭﮐﻨﺎﻥ ﺩﻭﻟﺖ ریاله..!

ﻣﻮﻗﻊ ﺧﺮﺝ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻮﻣﻦِ..!

ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺷﻮﻩ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﺭﺷﻮﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ..

و البته براﺍﯼ ﺍﺧﺘﻼﺱ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ…!!!!




پدرم میگه: برنامه ریزی پشه ها را دیدی؟
شبا بیدارن، روزا می خوابن!

برنامه ریزی مگس ها را دیدی؟
روزا بیدارن، شبا می خوابن!

حالا تو حتی به اندازه ی یه حشره هم برنامه ریزی نداری!!!
شبا فیس بوک، روزا وایبر!
.
.
.
.
احساس حقارت عجیبی بهم دست داد، خدا رو شکر که تانگورو نمی دونست!



هیچ مدرسه ای بالاترازتجربه نیست..
افسوس که...
 شهریه ای گران دارد.
 ... عمر...

گاهی دلم میخاهد
کفش هایم را در بیاورم
یواشکی نوک پا نوک پا از خودم دور شوم
بعد بزنم به چاک


می گویند : شاد بنویس

نوشته هایت درد دارند!!!

و من یاد مردی می افتم که با گیتارش

گوشه ی خیابان شاد میزد

اما چشم هایش خیس بود.....

 کی این شعرو یادشه؟!؟!

در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده، دو کاج، روییدند

سالیان دراز، رهگذران
آن دو را چون دو دوست، میدیدند

یکی از روز های سرد پاییزی
زیر رگبار و تازیانه ی باد

یکی از کاج ها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد

گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب درحال من تامل کن

ریشه هایم زخاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن

کاج همسایه گفت با تندی
مردم آزار، از تو بیزارم

دور شو، دست از سرم بردار
من کجا طاقت تورا دارم؟

بینوا راسپس تکانی داد
یار بی رحم و بی مروت او

سیمها پاره گشت و کاج افتاد
برزمین نقش بست قامت او

مرکز ارتباط، دید آن روز
انتقال پیام، ممکن نیست

گشت عازم، گروه پی جویی
تا ببیند که عیب کار از چیست

سیمبانان پس از مرمت سیم
راه تکرار بر خطر بستند

یعنی آن کاج سنگدل را نیز
با تبر، تکه تکه، بشکستند

محمد جواد محبت

از فارسی چهارم دبستان


دایا با این گرونی و گرما هیچکس از تو توقع مهمونی نداره،
اونم یک ماه؟









ماکه غریبه نیستیم، کنسلش کن!!


مناجات غضنفر با خدا:
خدایا وقتی میخوایم بیام خونت باید کلی پول بدیم ،
وقتی هم مهمونت میشیم نباید لب به چیزی بزنیم ،
وقتی میخوایم بیایم پیشت باید بمیریم ،میخوای اصلا رفت و آمد نکنیم!!!!!؟؟....
ما رو بخاطر سیب از بهشت فرستادى زمین حالا بخاطر اب انگور از زمین میفرستى جهنم!!!!
چرا اینقدر با میوه و ابمیوه مشکل دارى!!!!؟؟؟....
خدایا حتمأ باید بمیریم روحمون شاد شه؟!!
نمیشه همینطورى یه حالى بدى...!!!؟؟؟
آخه یه کم دقت کن ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﻮ ﻧﯿﻮﯾﻮﺭﮎ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﺷﻌﺐ ﺍﺑﯿﻄﺎﻟﺐ در ایران ﺯﻧﺪﮔﯽﻣﯿﮑﻨﯿﻢ!!!!

به خاطر عدم پرداخت مهریه افتادم زندان..

اونجا مجبور بودم هر روز دستشویی بشورم…

کلا نظافت اون بند با من بود..

اونجا بود که با خودم فکر کردم

اگر تو خونه همین کارا رو میکردم خب هیچوقت مهرشو نمیذاشت اجرا….

نخند پاشو دستشویی رو بشور مرررررددد

امروز از جلو‌ بانک ملی رد میشدم خیلی تشنم بود رفتم آب خوردم
داشتم میومدم بیرون که یهو یکی از‌کارمندا صدا زد کجا آقاااا
منم که فهمیدم‌ می‌خوان پول آب بگیرن‌فرار‌کردم
آغا منو‌میگی ،چهار‌تا چارراه داشتم فرار‌می‌کردم پشت سرم‌میومد
نابود شدم .
هیچی دیگه بعدش اس‌ام اس از بانک‌ملی‌اومد که مشترک‌گرامی‌مبلغ ۱۰۰۰تومان بابت خوردن‌آب از حساب‌شما‌کسر گردید

ﺧﺪاﯾﺎ !!
.
.
.
.
.
.
ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﺯﯾﺮ اهواز رو ﮐﻢ ﮐﻦ ﻣﻠﺖ ﺗﻪ ﮔﺮﻓﺘﻦ..

خرکیف



کوک کردم
مثل خری که تیتابش دهند
کیفم را

حرف و کفش



دلم سوخت
پا پرهنه پریدی وسط حرفم
کفشهایم برای تو


توضیح:
دلم سوخت یعنی ناراحت شدم
کفشهایم برای تو یعنی پرت کردن کفش به طرف کسی که وسط حرف میپرد است
..

روزگارا که چنین سخت به من میگیری باخبرباش که خیلی داری سخت میگیری دیگه! مسخره شو در اوردی

آبونمان بانک ملی


کسری آب و نان ما
مشترک شده
با آبونمان جدید بانک ملی!!

پلاک گذر موقت


پلاک آدم های
بی هنر
گذر موقت است !
در جاده زندگی

جوری شده که
.
.
.
.
.
.
.
.
دو تا کارگر بگیری ماشینتو هل بدن خرجش از بنزین کمتر در میاد!!

انشای پسربچه به پدر رفتگرش:

پدرعزیزم، من به خوبی مى فهمم که بسیار باشرف است آنکس که انسان باشد و بین آشغالها نان پیدا کند، تا آنکس که آشغال باشد و بین انسانها نان پیدا کند...!

آتشم برجان

آتشم برجان
اتشم برجان

ولی از شکوه لب خاموش است

قطره ای آبی بر سوزش من
طنز تلخ روزگار است

مجلس شورای طنز تلخ



مجلس شورای طنز تلخ، این همه مطلب زیبا را که دید

با سه فوریت، به همه مطالب رأی با هزاران تلخند داد

! ﺩﺭﻭﯾﺸﯽ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : " ﺁﯾﺎ ﻣﻠﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻮﻕ ﻫﺴﺘﻨﺪ ! ؟ "
ﺩﺭﻭﯾﺶ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﻧﺎﺑﺠﺎ ﺑﺴﯽ ﺑﺮ ﺁﺷﻔﺖ !! ﺩﺳﺘﺎﺭ ﻭ ﻋﺒﺎ ﻭ ﮐﺸﮑﻮﻝ ﻭ
ﺗﺒﺮﺯﯾﻦ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﭘﺎﯼ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﮐﻮﻓﺖ ﮐﻪ :
" ﺣﺎﺷﺎ ﻭ ﮐﻼ !! ﺍﯾﻦ ﺗﻬﻤﺘﯽ ﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻠﺖ ﺑﺲ ﻧﺎﺭﻭﺍ !!!! ﺯﯾﺮﺍ :
ﺑــــــــﻮﻕ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ ﻓﺸﺎﺭ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻫﻤﯽ ﺁﯾﺪ ، ﻻﺟﺮﻡ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺮﺧﯿﺰﺩ !!!
ﺍﺯ
ﻣﻠﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺻﻼ ﻭ ﺍﺑﺪﺍ !!

طنزی دارم

طنزی دارم

که تا کنون

آن را نگفته امش

زیرا تلخ تر از هلاهل هاست

دکمه دکمه


می نشینیم دکمه دکمه باز میکنیم عقده های هم را

تمام خستگی های هم را از تن در می آوریم

اینجا سونای تلخی هاست آمیخته ایم به طنزش

دمش گرم


دمش گرم... باران را میگویم! به شانه ام زد و گفت: خسته شدی. امروز را تو استراحت کن، من به جایت میبارم...