پست های تلگرام

پست های تلگرام

مطالب و طنز های زیبا برای تلگرام و معرفی گروههای تلگرام و پست برای تلگرام
پست های تلگرام

پست های تلگرام

مطالب و طنز های زیبا برای تلگرام و معرفی گروههای تلگرام و پست برای تلگرام

نمیدونم

بعد از حادثه فرودگاه عربستان.... نمیدونم عبارت " خونه خدا نصیبت بشه " دعایه خیره یا فحش

ترجیح میدهم اگر مسافر حج شدم به دیگران بگویم به تایلند میروم چراکه رسوایی فاعل بودن در تایلند بهتر از مفعول بودن در سرزمین وحی است....


بعد از تجاوز پلیس عربستان به نوجوان های ایرانی در فرودگاه جده،

حالا میفهمم چرا وقتی داییم از حج برگشته بود ،هرچی میگفتیم چجوری بود...
مدام سرشو تاب میداد و اشک میریخت و میگفت خودتون بایست برین ببینین

طنز تلخ

زیستن....
طنز تلخ زندگیست .....
در این روزگار....

داستان شیطان

داستان شیطان
 
« من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم . دیدم انسانها ، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم ، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند . اینان را به شیطان چه نیاز است ؟
شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد ، زیر لب گفت : آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن ، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت ، تا کجا میتواند فرا رود ، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر منی »

علل مرگ

جدیدترین ﻋﻠل ﻣﺮﮒ ﻭ ﻣﯿﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ

ﺫﻭﻕ ﻣﺮﮒ -
ﻋﻠﺖ : ﺭﻓﺎﻩ ﺑﯿﺶ ﺍ ﺯ ﺣﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺮﺍﻧﯿﻬﺎﯼ ﺍﺧﯿﺮ

ﺯﺧﻢ ﺑﺴﺘﺮ -
ﻋﻠﺖ : ﮐﻨﺪﯼ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﻧﻠﻮد  کردن

ﭘﺎﺭﮔﯽ ﺭﻭﺩﻩ -
ﻋﻠﺖ: ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﺳﯽ

مرگ مغزی-
علت: تلاش برای درک وفهم مبالع  اختلاس شده

ﺳﮑﺘﻪ ﻣﻐﺰﯼ -
ﻋﻠﺖ : ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﺍﺭﺯ ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ قیمت بانک مرکزی 1226 تومان و ﻗﯿﻤﺖ ﺁﺯﺍﺩ ﺁﻥ

ﺗﻮﻣﻮﺭ ﻣﻐﺰﯼ -
ﻋﻠﺖ :ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﮎ ﺟﺪﻭﻝ ﺁﻣﺎﺭ ﺗﻮﺭﻡ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﺑﺎﻧﮏ ﻣﺮﮐﺰﯼ

ﻣﻨﻨﮋﯾﺖ ﻣﺰﻣﻦ -
علت : ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﯾﺎﺭﺍﻧﻪ هر ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﺍﺭﯾﺰ

ﺩﻕ ﻣﺮﮒ -
علت : ﻏﺼﻪ ﺣﺎﺻﻞ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﻓﻘﺮ ﻭ ﺟﻨایت و بیکاری در اروپا!!!!

می ترسم

می ترسم مذاکرات آخر ژنو

درست مثل بازی آرژانتین باشد

با آن همه دوام که آوردیم

درست در دقیقه ی آخر

ناگاه کسی مثل مسی

بیاید و کار را تمام کند

می ترسم بعد بازی

عراقچی دوباره تبلت اش را بیرون بیاورد

تا به یادگار فیلم بگیرد

و کاپیتان ظریف

کراوات جان کری را به یادگار بگیرد

و ما بی خود به خیابان بریزیم

و جشن باخت بگیریم

دو چیز ها

دو چیز شما را تعریف میکند:
بردباری تان ، وقتی هیچ چیز ندارید
و نحوه رفتارتان ، وقتی همه چیز دارید . . .
----
تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی؛
یکی دیروز و یکی فردا .
----
دو شخـص به تـو می آمـوزد:
یکی آمـوزگـار، یکی روزگـار
اولی به قیمت جـانش، دومی به قیمت جـانت
----
آدما دو جور زندگی میکنن :
یا غرور شونو زیر پاشون میذارن و با انسانها زندگی میکنن،
یا انسانهارو زیر پاشون میذارن و با غرورشون زندگی میکنن
----
 رابطه ها در دو حالت قشنگ میشن:
اول پـیـدا کـردن شـبـاهت ها
دوم احترام گذاشتن به تفاوتها
----
همه یادشون میمونه باهاشون چیکار کردى،
ولـى یادشون نمیمونه براشون چـکار کردى.
---

ورده اند که.

آورده اند که....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ببخشید .هیچی نیاورده اند .تازه چندهزار میلیاردهم برده اند ...!!
فک کردین یادمون میره!!

یه چیزجالب!!!!!

یه چیزجالب!!!!!
در دوران هخامنشیان سال کبیسه وجود نداشت همیشه اسفند ماه 29 روز بوده،در تقویم آن زمان هر چهار سال یک روز ذخیره میشد و طی 120سال یک ماه ذخیره داشتند که آن سال را بجای 12ماه،13 ماه اعلام میکردند،در ماه سیزدهم هیچکس کار نمیکرد همه با خرج حکومت جشن میگرفتند بنابراین مردم در حق هم دعا میکردند که 120سال عمر کنند تا حداقل یک جشن یک ماهه را ببینند.!!!
(فلسفه ى ایشالله 120 ساله شى)

شیر ناصر الدین شاه

ناصرالدین شاه شیری داشت که هر هفته یک گوسفند جیره داشت.
به شاه خبردادند که چه نشسته ای که نگهبان شیر، یک ران گوسفند را می برد!
شاه دستور داد نگهبانی مواظب اولی باشد .
پس از مدتی آن دو با هم ساختند و علاوه بر اینکه هر دو ران را، می بردند دل و جگر را هم می خوردند.
شاه خبردار شد و یکی از درباری ها را فرستاد که نگهبان آن دو باشد. این یکی چون درباری بود دو برابر آن دو، بر می داشت.
پس از مدتی به شاه خبردادند؛ جناب شاه، شیر از گرسنگی دارد می میرد
جستجو کردند و دیدند که این سه با هم ساخته اند و همه اندام های گوسفند را می برند و شیر بیچاره فقط دنبه گوسفند برایش می ماند،
ناچار هر سه را کنار گذاشت و گفت: اشتباه کردم. یک نگهبان دزد بهتر از سه نگهبان دزد بود.



در راستای تشکیل نهاد ویژه مبارزه با فساد مالی مسولین.

دیوار چین

چینی های قدیم برای اینکه از شر حمله ی دشمنان در امان باشند دیوار بزرگ چین را ساختند؛ اما در صد سال اول ساخت دیوار ، سه بار دشمنانشان بدان نفوذ کرده و با چینی ها جنگیدند.
دشمنان از دیوار بالا نرفتند بلکه به دربانها رشوه داده و از آنها گذشتند.
چینی ها به ساخت بنای سد استوار پرداختند اما برای ساخت نگهبانهایش کاری نکردند غافل از اینکه نیروی انسانی مهمترین مسئله است.
یکی از شرق شناسان می گوید:
برای انهدام یک تمدن ، سه چیز را باید منهدم کرد:
اول) خانواده
دوم) نظام آموزشی
سوم) الگوها و اسوه ها
برای اولی منزلت مادر به عنوان مربی کودکان را متزلزل کن
برای دومی از منزلت معلم بکاه و در جامعه او را بی ارزش کن.
برای سومی منزلت نخبگان و دانشمندان را هدف قرار ده تا کسی آنها را الگوی خویش قرار ندهد.

و چه روزگاریست امروز کشورم که ازهرسه رنج میبرد و کسی نمیداند!!!

دیوانه عاشق

از دیوانه ای پرسیدند : چه کسی را بیشتر دوست داری ؟دیوانه خندید و گفت : ”عشقم” را…گفتند : عشقت کیست؟گفت:عشقی ندارم!خندیدند و گفتند : برای عشقت حاضری چه کارهاکنی؟گفت : مانند عاقلان نمیشوم ، نامردی نمیکنم ، خیانت نمیکنم ، دور نمیزنم ،وعده سرخرمن نمیدهم ، دروغ نمیگویم و دوستش خواهم داشت ، تنهایش نمیگذارم ،میپرستمش ، بی وفایی نمیکنم با او مهربان خواهم بود ، برایشفداکاری خواهم کرد ، ناراحت و نگرانش نمیکنم ، غمخوارش میشوم…گفتند: ولی اگر تنهایت گذاشت ، اگر دوستت نداشت ، اگر نامردی کرد ، اگربی وفا بود ،اگر ترکت کرد چه…؟اشک بر چشمانش حلقه زد و گفت : اگر اینگونه نبود که من "دیوانه" نمیشدم…

مرا شاعر کرد...

بوی سیگارٍ شدیدی آمد...
با خودم میگویم، نکند باز پدر غمگین است

نکند باز دلش...
پله هارا دو به یک طی کردم تا رسیدم بر بام!
پدرم را دیدم،
زیر آوار غرورش مدفون

زیر لب زمزمه داشت
که خدا عدل کجاست؟

که چرا مزه ی فقر وسط سفره ی ماست.!!!
و چراها و چرا های دگر..
دل من هم لرزید مثل زانو ی پدر

دیدن این صحنه آنچنان دشوار بود
که مرا شاعر کرد...
(( شهریار )

بان از مغز گرانتر

احمد شاملو
عجب دنیاییست!
در کله پزی ها هم زبان از مغز گرانتر است!
درست مثل جامعه که چرب زبانها از عاقلان ارزشمندترند!

علم بهتراست یا ثروت؟

حکیمی درجمع مریدانش نشسته بود....
یکی از شاگردان از وی پرسید:علم بهتراست یا ثروت؟
حکیم بی درنگ شمشیری ازنیام بیرون آورد ومانند جومونگ شاگردبخت برگشته را
به سه پاره ی نامساوی تقسیم نمود و گفت:
سالهاست که دیگر هیچ احمقی بین دوراهی علم وثروت گیرنمی کند!!!
دیگرمریدان درحالیکه انگشت حیرت به دندان گرفته ولرزشی تمام وجودشان را فرا گرفته بود گفتند:
ای حکیم ما را دلیلی عیان ساز تا جان فدا کنیم!!
حکیم گفت:درعنفوان جوانی مرا دوستی بود که باهم به مکتب میرفتیم
دوستم ترک تحصیل کرد ومن معلم مکتب شدم.............
.
.
.
.
.
.
.
.
.
حالا او پورشه دارد،من پوشه......!
او اوراق مشارکت دارد و من اوراق امتحانی.....!!
او عینک آفتابی،من عینک ته استکانی.....!!!
او بیمه ی زندگانی،من بیمه ی خدمات درمانی.....!!!!
او سکه و ارز،من سکته و قرض......!!!!!

سخنان حکیم چون بدین جا رسید مریدان نعره ای جانسوز زدند
و راهی کلاسهای آموزش اختلاس گشتند........!!!!!

باشد که شما را پندی آموخته و به درد حکیم گرفتارنیاید

به قدر قوه

در ضلع شرقی مسجد جامع بازار تهران، دکان غذاخوریی بود که بالای پیشخوان دکانش نوشته بود؛ "نسیه و پول دستی داده میشود، به قدر قوه..."
و هر وقت کودکانی که برای بردن غذا برای صاحبکارشان می آمدند، را می دید ... لقمه ای چرب و لذیذ از بهترین گوشت و کباب و ته دیگ زعفرانی درست میکرد و خود با دستانش بر دهان آنها میگذاشت و می گفت مبادا صاحبکارش به او از این غذا ندهد و او چشمش به این غذا بماند و من شرمنده خدا بشم... او بهترین کاسب قرن حاج میرزا عابد نهاوندی بود معروف به "مرشدچلویی" پیر مردی بلند قامت با چهره ایی بسیار نورانی و خوشرو و با محاسنی سفید...
خدا رحمتش کنه...
چقدر در این دوره نیاز داریم به اینجور انسانها...

علم بهتراست یا ثروت؟

حکیمی درجمع مریدانش نشسته بود....
یکی از شاگردان از وی پرسید:علم بهتراست یا ثروت؟
حکیم بی درنگ شمشیری ازنیام بیرون آورد ومانند جومونگ شاگردبخت برگشته را
به سه پاره ی نامساوی تقسیم نمود و گفت:
سالهاست که دیگر هیچ احمقی بین دوراهی علم وثروت گیرنمی کند!!!
دیگرمریدان درحالیکه انگشت حیرت به دندان گرفته ولرزشی تمام وجودشان را فرا گرفته بود گفتند:
ای حکیم ما را دلیلی عیان ساز تا جان فدا کنیم!!
حکیم گفت:درعنفوان جوانی مرا دوستی بود که باهم به مکتب میرفتیم
دوستم ترک تحصیل کرد ومن معلم مکتب شدم.............
.
.
.
.
.
.
.
.
.
حالا او پورشه دارد،من پوشه......!
او اوراق مشارکت دارد و من اوراق امتحانی.....!!
او عینک آفتابی،من عینک ته استکانی.....!!!
او بیمه ی زندگانی،من بیمه ی خدمات درمانی.....!!!!
او سکه و ارز،من سکته و قرض......!!!!!

سخنان حکیم چون بدین جا رسید مریدان نعره ای جانسوز زدند
و راهی کلاسهای آموزش اختلاس گشتند........!!!!!

باشد که شما را پندی آموخته و به درد حکیم گرفتارنیاید

کشف جدید

کشف جدید
 آدم و حوا ایرانی بودند....
ایرانی بودن آدم وحوا اثبات شد: روزی مریدی پرسید یا شیخ ،آیا در باب ملیت حضرت آدم و حوا ، تفحص گشته ؟ برخی آنان را انگلیسی و برخی فرانسوی میدانند ؟!!!!شیخ گفت : وقتی که نه لباسی برای پوشیدن و نه خانه ای برای سُکنی داشته اند و تنها آذوقه آنان یک سیب بوده که خوردن آن هم جُرم محسوب میشده و با این همه مصیبت باز هم فکر میکردند در " بهشت " ساکن هستند ، بطور قطع الیقین " ایرانی " بوده اند.

فرق آدمی با جانور

چیست فرق آدمی با جانور ؟!
تا که می نازد به خود از آن بشر ؟

درطبیعت بی گمان هرجانور
هست هنگام سیری بی خطر 

من نمی دانم چرا نوع بشر
وقت سیری می شود خونخوارتر !!!

درمیان جنگل دور و دراز
هیچ حیوان دیده ای همجنس باز ؟!

هیچ شیر دیده ای در بیشه زار
جمع شیران را کشد بالای دار ؟!

هیچ گرگی بوده کز بهر مقام
گرگها را کرده باشد قتل عام ؟!

هیچ ماری دیده ای با زهر خود
کُشته ها برپا کند در شهر خود ؟!

هیچ میمون ساخته بمب اتم
تا که هستی را کند از صحنه گُم ؟!!!

دیده ای هرگز الاغی باربر
مین گذارد کار زیر پای خر ؟!

هیچ اسبی دیده ای غیبت کند ؟!
یا به اسب دیگری تهمت زند ؟!!

هیچ خرسی آتش افروزی کند ؟!
یا گرازی خانمان سوزی کند ؟!!!

هیچ گاوی دیده ای کز اعتیاد
داده گاو و گاوداری را به باد ؟!!

پس چرا ؟ انسان با عقل و خرد
آبروی دام و دد را می برد ؟!!

پس بُوَد دیوانه بی آزارتر
زان که محروم است از عقل بشر

مولوی استاد حکمت در جهان
کرده بس این نکته را شیرین بیان

آزمودم عقل دوراندیش را
بعد از این دیوانه سازم خویش را.......

کدوم گناه

از من حرکت.
.
.
.

از خدا چاله.......چوله......دست انداز.......پیچ خطرناک........عبور حیوانات.......احتمال ریزش کوه !........:|
والاااااا!.....
خدایا من دارم تاوان کدوم گناهمو پس میدم ؟؟؟
کدوم؟
کدووووووووووم؟
.
.
.
آهااااااااااااا  اون!؟
اوه اوه اونو اصلأ یادم نبود..!!
حله ..... حله... راحت باش

پ گرون میشه

 دقت کردین هر چی اولش پ داره گرون میشه !!
پسته....
پورشه....
پرادو.....
پراید....
من برم پشگل جمع کنم شاید گرون شد پولدار شدیم!!

لعنت

لعنت به زمونه ای که مرد بودن درد داره و نامرد بودن کیف
لعنت به زمونه ای که خوبی کردن تاوان داره و بدی کردن احترام
لعنت به زمونه ای که پاک بودن تنهایی میاره و خیانت کردن کلاس
خدایا
بگو باید چه کرد با این همه سردرگمی…

گرگ و سگ

ایـــن روزهـــا هــــوا خیلـــی غبـــار آلــــود اســـت  گـــرگ را از ســـگ نمــی تـــوان تشخیـــص داد ! هنگـــامـــی گـــرگ را می شنـــاسیـــم کـــه دریـــده شـــده ایــــم
اینـجــــا ، زمین …

ارزانــــتر از هـمه چـــــیز ، انــسان !

نـــــرخَ ش هـــــم بـــــروز نــیست !

امّــــا مصـــرفـش تـــــاریـــــخ دارد !

سلام ، تـــــولــــــیدَش !

و انــــــــقضـــایــــــــش ؛

خــــداحــــافــــظ !

باز هم خواهید مُرد!

اگر استراحت کافى داشته باشید، ورزش کنید، هرگز از روغن اشباع با ترانس بالا استفاده نکنید، الکل مصرف نکنید و حتى المقدور از استرس بدور باشید...
.
.
.
.
.
باز هم خواهید مُرد!
پس هر کارى دلتون میخواد بکنید....
روزگار بر ما ایرانیها وفایی نداشت گوجه کاشتیم سرما نذاشت خیار کاشتیم بازار نداشت تریاک کاشتیم پاسگاه نذاشت بز داشتیم گرگ نذاشت زنبور داشتیم عسل نداشت یارانه بود گرونی نذاشت همگی ضرر بود و طلبکار دست بر نداشت لعنت به این شانس یادتونه خواستیم مساوی کنیم مسی نذاشت !!!!!
پس هر کاری دلتون میخواد بکنین.....

هدف مهم تر از نیاز است


هرگز در زندگی
این دو را ابراز نکنید...


اول آنچه نیستید
دوم همه آنچه هستید.


همیشه یادمان باشد
که نگفته ها را میتوان گفت
ولی گفته ها را نمیتوان
پس گرفت.


چه سنگ را به کوزه بزنی و
چه کوزه را به سنگ.
شکست با کوزه است


با آدم هایی که تکلیفشون
با خودشون روشن نیست
دوست نشین...

چون شما رو هم
بلاتکلیف میکنن.



آدم ها را از آنچه درباره
دیگران میگویند
بهتر میتوان شناخت...

تا از آنچه درباره
خود میگویند.



وقتی قهرمان جهان شدم...

انگاه فهمیدم که باید
بیشتر خم شوم
تا مدال قهرمانی
را به گردنم بیاویزند.

'' جهان پهلوان تختی ''



با یک گل هم بهار میشود
اگر در دلمان جوانه بزند.



قدرت در دیدن معایب نیست...
در گفتن محاسن است.



برای دادن گل به دیگران
منتظر مراسم تدفین آنها نباشید .



امشب هنگام خوابیدن
با خود قدری فکر کنیم...

امروز چه کرده ایم که
فردا لایق زنده ماندن
باشیم؟


در مسابقه بین شیر و آهو
بسیاری از آهو ها برنده میشوند....

چون شیر برای غذا میدود
و آهو برای زندگی...
 




پس هدف مهم تر از نیاز است

ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ

ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻭﺍﺭﺩ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﻴﭻ ﺁﺩﻣﻲ ﻧﺸﻮ ﻭ ﺯﻳﺮ ﻭ ﺭﻭﺵ
ﻧﮑﻦ ،ﺣﺘﻲ ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻨﺖ !
ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻦ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﻴﻞ ﺑﺰﻧﻲ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﻳﻪ ﮐﺮﻡ ﺗﻮﺵ
ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻴﮑﻨﻲ
هرگز به کسی حسادت نکن بخاطر نعمتی که خدا به او داده ...
زیرا تو نمیدانی خداوند چه چیزی را از او گرفته است ...
و غمگین مباش وقتی خداوند چیزی را از تو گرفت ...
زیرا تو نمی دانی خداوند چه چیزی را عوض آن به تو خواهد داد .
همیشه شاکر باش و بگو ...
شکر
چه زیباگفت بزرگی :اگرروزی تصمیم به محاسبه ثروتت گرفتى پولهایت رانشمار.کافی است قطره اشکى برروی گونه ات بریزی.تعداددستانی که آنرا
 پاک میکنندثروت توست.

 ﺩﻟﻬﺎﯼ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺑﻬﻢ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﺎﺷﺪ،
ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﮐﺠﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﻢ
ﺩﻭﺭ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﻧﺰﺩﯾﮏ ...
ﻣﻦ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﺭ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ...

چند جمله زیبای شریعتی

من رقص دختران هندی را از نماز پدر و مادرم بیشتر دوست دارم.. چون پدر و مادرم فقط از روی عادت نماز میخوانند اما آنها از روی عشق میرقصند... {{ دکتر شریعتی }}

  زنی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشد زیبایی بدنش را نشان نمی دهد. (دکتر شریعتی)
  شرف مرد هم چون بکارت یک دختر است اگر یک بار لکه دار شد دیگر هرگز جبران پذیر نیست (دکتر شریعتی)

 ﻗﺮﺁﻥ! ﻣﻦ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺗﻮﺍﻡ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﺮﮔﯽ ﺳﺎﺧﺘﻢ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻣﺎﻥ ﺁﻭﺍﺯﺕ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﻨﺪ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﭼﻪ ﻏﻔﻠﺖ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﭘﻨﺪﺍﺭﯾﻢ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﻣﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. (ﺩﮐﺘﺮ ﺷﺮﯾﻌﺘﯽ)

مردان، در مسیر عشق به وسعت نامتناهی نامردند، گدایی می کنند عشق را تا زمانی که از تسخیر قلب زن مطمئن نیستند، اما همین که مطمئن شدند، نامردی رادر کمال مردانگی بجا میاورند. (دکتر شریعتی)

ترجیح میدهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد نماز بخوانم و به فکر کفشهایم باشم! (دکتر علی شریعتی)

آدم ها ۳ دسته اند:


آدم ها ۳ دسته اند:
یکی به زور نون میخوره
یکی با زور نون میخوره
اون یکی هم اصلا نون نمیخوره

گلچین۱۰ جمله زیبا از استاد الهی قمشه ای


گلچین۱۰ جمله زیبا از استاد الهی قمشه ای:

۱-قرار نیست در کاری عالی باشید تا آن را شروع کنید
قرار است آن را شروع کنید تا در آن کار عالی شوید...
۲-اعتماد ساختنش سالها طول میکشد ، تخریبش چند ثانیه و ترمیمش تا ابد...
۳- ایستادگی کن تا روشن بمانی ؛شمع های افتاده خاموش می شوند...
۴- دوست بدار کسی را که دوستت دارد حتی اگر غلام درگاهت باشد؛دوست مدار کسی را که دوستت ندارد حتی اگر سلطان قلبت باشد...
۵- هیچ کدام از ما با “ای کاش”، به جایی نرسیده‌ایم...
۶- “زمان” وفاداریه آدما رو ثابت میکنه نه “زبان” ...
۷- همیشه یادمون باشه که نگفته هارو میتونیم بگیم
اما گفته هارو نمیتونیم پس بگیریم …
۸- خودبینی، دیدن خود نیست،خودبینی، ندیدن دیگران است...
۹- هیچ آرایشی شخصیت زشت را نمی پوشاند !
۱۰- آدمـها را به انــدازه لــیاقــت آنها دوست بدار و به انــدازه ظــرفــیت آنها ابراز کــن...

سگ و دزد


همسایمون رفته واسه باغش بیست میلیون داده سگ خریده که دزد نیاد

.

.

خود سگه رو دزدیدن!

.

.

ایران مهد دلیران، ایران سرای شیران!!

بعضی ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ


ﭘﺴﺮ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯾﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ ﻧﺸﺴﺖ .ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺭﻓﺖ . ﭘﺴﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺷﮑﻼﺗﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﮔﻔﺖ 50 ﺳﻨﺖ . ﭘﺴﺮﮎ ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺩﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺷﻤﺮﺩ ﺑﻌﺪﭘﺮﺳﯿﺪ ﺑﺴﺘﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﺰﻫﺎ ﭘﺮﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻋﺪﻩﺍﯼﻧﯿﺰﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ
ﮔﻔﺖ :35 ﺳﻨﺖﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ . ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﯾﮏ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﮎ ﺩﺍﺩﻭﺭﻓﺖ, ﭘﺴﺮ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩ ﺻﻮﺭﺗﺤﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﻮﻟﺶ ﺭﺍﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ..ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﯿﺰ ﺭﻓﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵﮔﺮﻓﺖ , ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺩﺭﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺸﻘﺎﺏ ﺧﺎﻟﯽ 15 ﺳﻨﺖ ﺍﻧﻌﺎﻡﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺷﮑﻼﺗﯽ ﺑﺨﺮﺩ .ﺁﺭﯼ ﺷﮑﺴﭙﯿﺮ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺯﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ،ﺑﺮﺧﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﯽﺁﻭﺭﻧﺪ, ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ

فلسفه نور به قبرش بباره؟؟

از ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺁﺭﺍﻣﮕﺎﻩ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺰﺭﮒ است...

ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﮋﻭﻫﺸﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﺭﺍﻣﮕﺎﻩ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﻧﺮﺍ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﻍ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺭﺍﺯ ﺍﻋﺪﺍﺩ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﺭﯾﺎﺿﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ.

ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﭘﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﺭﺍﻣﮕﺎﻩ 6 ﭘﻠﻪ ﻭ ﺩﺭ 4 ﺳﻮ ﺍﺳﺖ.
ﻣﺠﻤﻮﻉ ﺍﯾﻦ ﭘﻠﮑﺎﻥ 24 ﺗﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺍﯾﻦ 24 ﺍﺷﺎﺭﻩ به 24 ﺳﺎﻋﺖ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ دارد. ﻋﺪﺩ 4 ﻧﯿﺰ ﮐﻨﺎﯾﻪ ﺍﺯ 4 ﻋﻨﺼﺮ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺁﺏ ﺑﺎﺩ ﺧﺎﮎ ﻭ ﺁﺗﺶ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺳﭙﺮﺩﻥ ﮐﻮﺭﻭﺵ، ﺩﺭ ﭘﻠﮑﺎﻥ ﻫﻔﺘﻢ ﺍﺳﺖ؛ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﮕﯽ ﺷﻤﺎﺭﻩ 7 ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻮﺭﻭﺵ 7 ﭘﻠﻪ ﺭﺳﺎﯾﯽ ﮐﻤﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﻣﻨﯿﺖ، ﺁﺭﺍﻣﺶ، ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ﻭ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﮕﯽ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

و اما ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﮕﺎﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﺮ ﺁﻣﺪﻥ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﺮ ﺁﺭﺍﻣﮕﺎﻩ ﻧﻮﺭ ﺑﺘﺎﺑﺪ.
 ‏(ﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺵ ﺑﺒﺎﺭﻩ)

ﺟﻮﺷﯿﺪﻥ ﺁﺏ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺭﺧﺖ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻓﻠﺴﻄﯿﻦ ﻫﻤﺪﺍﻥ

ﺟﻮﺷﯿﺪﻥ ﺁﺏ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺭﺧﺖ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻓﻠﺴﻄﯿﻦ ﻫﻤﺪﺍﻥ
ﺣﺎﺷﯿﻪﻫﺎﯼ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺩﺍﺷﺖ.
ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﺍﺯﺩﺣﺎﻡ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺩﺭﺧﺖ، ﺍﺯ ﺁﺏ ﺁﻥ ﺑﻄﺮﯼﻫﺎ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻔﺎﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺪ. ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺑﺎ ﺷﺴﺘﻦ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺭﻭ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭﺿﻮ ﺗﺒﺮﮎ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ …  .
ﯾﮏ ﻣﻘﺎﻡ ﻣﺴﻮﻭﻝ ﺩﺭ ﺷﺮﮐﺖ ﺁﺏ ﻭ ﻓﺎﺿﻼﺏ ﻫﻤﺪﺍﻥ  ، ﺭﺩ ﺷﺪﻥ
ﻟﻮﻟﻪ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺁﺏ ﺷﻬﺮﯼ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺧﺖ ﺭﺍ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ
ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﮐﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺗﺮﮐﯿﺪﮔﯽ ﻟﻮﻟﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﻄﻘﻪ
ﺍﻋﺰﺍﻡ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ.
ﺍﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﻪ ‏«ﺷﻔﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ‏» ﻣﺸﻐﻮﻟﻨﺪ .
ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ
ﺁﺏ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺗﺮﮐﯿﺪﮔﯽ ﻟﻮﻟﻪ ﺍﺳﺖ، ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ:
‏ ﺁﻗﺎ، ﻟﺪﻓﻦ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺳﺎﺕ ﻣﺎ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﻧﮑﻦ !!!!!

خندیدن یک نیایش است...!!!


اگر بتوانی بخندی و بخندانی ،
آموخته ای که چگونه نیایش کنی ...
هنگامی که هر سلول بدن تو بخندد ،
هر بافت وجودت از شادی بلرزد ،
به آرامشی عظیم دست می یابی .
کسی میتواند بخندد ،
که طنز آمیزی و بازیهای روزگار را میشناسد .
کوتاه ترین راه
برای گفتن دوستت دارم ، لبخند است!!
یادتون باشه آدمهای خندان و شاد به خداوند شبیه ترند ...

 لحظاتتان پرازخنده..

جملاتی قابل تامل :

سخت است برای کسی که اتش گرفته توضیح بدهی که نباید بدود.

دنیا ،به شایستگی هایت پاسخ میدهد نه به ارزوهایت، پس شایسته ی ارزوهایت باش.

چه بسیار انسانها دیدم تنشان لباس نبود و چه بسیار لباسها دیدم که درونش انسانی نبود

هر فردی بهترین هم که باشد ، اگر زمانی که باید باشد ، نباشد همان بهتر که نباشد...

هرگز منتظر فردای خیالی نباش، سهمت را از شادیهای زندگی، همین امروز بگیر...

 زندگی پانتومیم است، حرف دلت را به زبان اوری باخته ای...

سکوت دوستی است که هرگز خیانت نمیکند...

به هر کس نیکی کنی او را ساخته ای، و به هر کس بدی کنی به  او باخته ای، پس بیا بسازیم و نبازیم...ً

.

آب را ول نکنیم

آب را ول نکنیم شاید آن بالاها آدمی شیک وتمیز بنز خود را دم در می شویدیاکمی بالاتر در حیاطی که ندارد سروته یک نفر دارد استخرش را پرمی سازد!«آب را ول نکنیم»شاید این مایه جان، می رود تا که بشوید در و دیواری را !مردم بالادست، خانه هاشان چه جلایی دارد ! و هواشان، چه هوای ملسی !باغشان غرق گل است، عاری از خارو خسی ،لیک...... مردم پایین دست، «خانه هاشان تنگ است»زندگی شان لنگ است، کاسه شان بی آب است،نانشان هم سنگ است!«آب را ول نکنیم»مردم بالادست، آب را می بلعند،مردم پایین دست، آب را میفهمند

.

داستانی زیبا از مولانا

داستانی زیبا از مولانا :

پیرمردتهیدستی زندگی را در فقر و تنگدستی میگذراند
و به سختی برای زن و فرزاندانش قوت و غذایی ناچیز فراهم میساخت .
از قضا یکروز که به آسیاب رفته بود
دهقانی مقداری گندم در دامن لباسش ریخت
پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و به سوی خانه
دوید !!!! در همان حال با پرودرگار از مشکلات خود سخن می گفت
وبرای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار میکرد :
(( ای گشاینده گره های ناگشوده , عنایتی فرما و گره ای
از گره های زندگی ما بگشای ))
پیرمرد در همین حال بود که ناگهان گره ای از گره هایش باز شد
و تمامی گندمها به زمین ریخت !!!!!!
او به شدت ناراحت و غمگین شد و رو به خدا کرد و گفت :


من تورا کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز؟؟!!!!
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟؟!!!!
..................
پیرمرد بسیار ناراحت نشست تا گندمها را از زمین جمع کند
ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی ظرفی از طلا ریخته اند !!!!!
......................
مولانا :
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه

.

آدم نشدن پسر

پدری با پسری گفت به قهر:
که تو آدم نشوی جان پدر!

حیف از آن عمر که ای بی سر و پا
در پی تربیت‌ت کردم سر

دل فرزند از این حرف شکست
بی‌خبر از پدرش کرد سفر

رنج بسیار کشید و پس از آن
زندگى گشت به کامش چو شکر

عاقبت شوکت والایی یافت
حاکم شهر شد و صاحب زر

چند روزی بگذشت و پس از آن
امر فرمود به احضار پدر

پدرش آمد از راه دراز
نزد حاکم شد و بشناخت پسر

پسر از غایت خودخواهی و کبر
نظر افکند به سراپای پدر

گفت: گفتی که تو آدم نشوی!
تو کنون حشمت و جاهم بنگر!

پیر خندید و سرش داد تکان
گفت این نکته برون شد از در

«من نگفتم که تو حاکم نشوی
گفتم آدم نشوی جان پدر»

جـــامـــی

.

من سر کارم

من سر کارم، از این پس کار می خواهم چکار؟
منت آقای پیمانکار می خواهم چکار؟
می خورم اورانیومهای غنی سازی شده
اقتصاد و رونق بازار می خواهم چکار؟
خشک وقتی شد همه دریاچه های کشورم:
جیک جیک مرغ ماهیخوار می خواهم چکار؟
با وجود ریزگرد و دوده و آلودگی
دشمنی بیرحم چون سیگار می خواهم چکار؟
من که معتادم به دود نفت و بنزین و زغال:
آزمایش کردن ادرار می خواهم چکار؟
تا تورم را درون خانه هم حس می کنم
از شما ها شاخص و آمار می خواهم چکار؟
قیمت بنزین نمی ارزد به ماشین داشتن
تا خرم را هست پیکانبار می خواهم چکار؟
چرخه ی تولید تا از بیخ و بن خوابیده است
توی کشور این همه انبار می خواهم چکار؟
با وجود لشکر دلواپسان داخلی
دشمنان تازی و تاتار میخواهم چکار؟
از سرم وقتی کلاه افتاد حالا بی کلاه
ژاکت و پیژامه و شلوار می خواهم چکار؟
منکه خود عمریست توی خواب غفلت مانده ام
کشور همسایه ی بیدار می خواهم چکار؟
دزد وقتی پس نخواهد داد پول بنده را:
اعتراف زنده و اقرار می خواهم چکار؟
"بعد از این بر چرخ بازیگر امیدم نیست نیست"
یاری از این چرخ لاکردار می خواهم چکار؟
رسول سنایی

.

دیدگاه گورخری در روانشناسی

دیدگاه گورخری در روانشناسی :
از گورخری پرسیدم: تو سفیدی راه راه سیاه داری، یا اینکه سیاهی راه راه سفید داری؟ گورخر به جای جواب دادن پرسید: تو خوبی فقط عادت های بد داری، یا بدی و چندتا عادت خوب داری؟ ساکتی بعضی وقت ها شلوغ می کنی، یا شیطونی و بعضی وقتها ساکت می شی؟ ذاتا خوشحالی بعضی روزها ناراحتی، یا ذاتا افسرده ای و بعضی روزها خوشحالی؟ لباس هات تمیزن فقط پیراهنت کثیفه، یا کثیفن و شلوارت تمیزه؟ و من دیگه هیچ وقت از گورخرها درباره ی راه راهاشون چیزی نپرسیدم!
داشتن دیدگاه گورخری در روانشناسی به این معنی است که آدم ها را مجموعه ای از ویژگی های خوب و بد بدانیم.
زمانی که ما یک سری باید و نباید برای خودمان و دیگران تعریف می کنیم و معیار رفتار دیگران را باید و نبایدهای خودمان قرار می دهیم هیچ گاه شرایط مناسبی برای گفت و گو به وجود نمی آید چون معتقدیم که نگرش درست، نگرش من و راه درست، راه من است و در نتیجه می خواهیم به این نتیجه برسیم که ما برتر هستیم.
پس برای ایجاد رابطه سالم نیاز است که با دیدگاه گورخری به زندگی و روابط نگاه کنیم بدین معنا که آدم ها نه بد هستند و نه خوب.


هرگز

هرگز منتظر فردای خیالی نباش . . .

سهمت را از شادیِ زندگی همین امروز بگیر

‹‹ نیما یوشیج ››


بیل گیتس

بیل گیتس:
اگر فقیر به دنیا آمده‌اید
این اشتباه شما نیست
اما اگر فقیر بمیرید
این اشتباه شما است
 

سوآمی ویوکاناندن:
در یک روز اگر شما با هیچ مشکلی مواجه نمی‌شوید
می توانید مطمئن باشید که در مسیر اشتباه حرکت می‌کنید
 

آدولف هیتلر:
اگر تو برنده باشی
نیازی نیست به کسی توضیحی دهی
اما اگر بازنده باشی..... نیازی نیست آنجا باشی تا به کسی توضیحی دهی


ویلیام شکسپیر:
سه جمله برای کسب موفقیت
بیشتر از دیگران بدانید
بیشتر از دیگران کار کنید
کمتر انتظار داشته باشید

 
آلن استرایک:
در این دنیا خود را با کسی مقایسه نکنید
در این صورت به خودتان توهین کرده‌اید

 
تونی بلر:
برنده شدن همیشه به معنی اولین بودن نیست
برنده شدن به معنی
انجام کاری بهتر از دفعات قبل است

 
توماس ادیسون:
من نمی‌گویم که هزارر بار شکست خورده‌ام
من می‌گویم هزار راه وجود دارد که می‌تواند باعث شکست شود.

 
لئو تولستوی:
هر کس به فکر تغییر جهان است
اما هیچ کس به فکر تغییر خویش نیست

 
آبراهام لینکلن:
همه را باور کردن خطرناک است
اما هیچکس را باور نکردن خیلی خطرناکتر است


زردآلو هر کیلو 2000 تومن

مردی حاشیه خیابان بساط پهن کرده بود،
زردآلو هر کیلو 2000 تومن،
هسته زردآلو هرکیلو 4000 تومن.
یکی پرسید چرا هسته اش از زرد الو گرونتره؟!
فروشنده گفت چون عقل آدم رو زیاد میکنه.
مرد کمی فکر کردُ گفت، یه کیلو هسته بده .
خرید و مشغول خوردن که شد با خودش گفت:
چه کاری بود، زردآلو میخریدم هم خود زردالو رو میخوردم هم هسته شو، هم ارزونتر بود.
رفتُ همین حرف رو به فروشنده گفت،
فروشنده گفت: بـــعـــله ، نگفتم عقل آدم رو زیاد میکنه !!!
ببین چه زود اثر کردد
دهخدا

.

ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺍﻡ

ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺍﻡ
ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻴﮕﺎﻧﻪ ﺍﻡ
ﻣﺴﺘﻢ ﺍﮔﺮ ﻳﺎ ﮔﻴﺞ ﻭ ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﻣﺪﻫﻮﺷﻢ
ﺍﮔﺮ ﺑﯽ ﺻﺎﺣﺐ ﻭ ﺑﯽ ﭼﻴﺰ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ
ﺧﺮﺍﺏ ﺍﻧﺪﺭ ﺧﺮﺍﺏ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺩﻭﺷﻢ
ﺍﮔﺮ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﻣﻨﻄﻖ ﻫﻴﭻ ﺗﺄﺛﻴﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺩﺭ ﺩﻝ ﺗﺎﺭﻳﮏ ﻭ ﮔﻨﮓ ﻭ ﻻﻝ ﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﻣﺮﺩﻩٔ ﮔﻮﺷﻢ
ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻣﺎﺩﺭﻡ: ﻣُﺮﺩﻡ
ﺷﻤﺎ ﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺎﺩﯼ
ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ
ﺑﺮ ﺳﺮﺷﮏ ﺳﺎﺩﻩٔ ﺭﻧﺞ ﻓﻼﮐﺖ ﺑﺎﺭﺗﺎﻥ
ﺑﯽ ﺷﺒﻬﻪ ﻣﺪﻳﻮﻧﻢ
ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻮﺝ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﮐﯽ ﺍﺯ ﺑﻴﺪﺍﺩ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎ
ﺩﺭ ﺍﻋﻤﺎﻕ ﺩﻝ ﺁﻏﺸﺘﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﻧﻢ
ﻫﺰﺍﺭ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻡ
ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻡ


کارو

.

جور دیگر باشم

از خواندن این نوشته فریدون مشیری سرمست می شوید!

یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا،  آب ، زمین
مهربان باشم،  با مردم شهر
و فراموش کنم،  هر چه گذشت
خانه ی دل،  بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی  خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم
یاد من باشد فردا حتما
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی

.

پدیده

پیام آقای پهلوان  مدیر عامل پدیده شاندیز :
اینقدر ملت مابی دقت هستن ..!!!
ما از اولش توی تبلیغاتمون میگفتیم:

شهر «رویایی» پدیده...!!!

شماها فکر کردین واقعیه.!!!

.

چوپان و گوسفندان

چوپان بالای تخته سنگی رفت و به گوسفندان گفت:
با هم باشید و از هم جدا نشوید تا گرگ‌ها آسیبی به شما نزنند.
سپس پایین آمد و گله را به طرف کشتارگاه هدایت کرد!


ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺍﻣﯿﺮ ﮐﺒﯿﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ

" ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺍﻣﯿﺮ ﮐﺒﯿﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ "
( ﺻﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﺪ ﻧﻔﺮ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﺪ ﻭ ﺻﺪ ﺑﺎﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﯿﺪ )

ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۲۶۴ ﻫﺠﺮﯼ ﻗﻤﺮﯼ ، ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺪﻭﺩ ۱۶۸ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺍﮐﺴﯿﻨﺎﺳﯿﻮﻥ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻣﯿﺮﮐﺒﯿﺮ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪ ، ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻏﺎﺯ ﺁﺑﻠﻪﮐﻮﺑﯽ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺮﮐﺒﯿﺮ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻭﺍﮐﺴﻦ ﺑﺰﻧﻨﺪ ، ﻓﺎﻟﮕﯿﺮﻫﺎ ﻭ ﺩﻋﺎﻧﻮﯾﺲﻫﺎ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺷﺎﯾﻌﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻭﺍﮐﺴﻦ ﺯﺩﻥ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﺍﻩ ‌ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺟﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﯽﺷﻮﺩ ! ﺍﻣﯿﺮﮐﺒﯿﺮ ﺑﯽﺩﺭﻧﮓ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺸﻮﺩ ﺁﺑﻠﻪ ﺑﮑﻮﺑﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﻨﺞ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺩﻭﻟﺖ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ ، ﺍﻭ ﺗﺼﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﺑﻠﻪ ﻣﯽﮐﻮﺑﻨﺪ ، ﺍﻣﺎ ﻧﻔﻮﺫ ﺳﺨﻦ ﺩﻋﺎﻧﻮﯾﺲﻫﺎ ﻭ ﻧﺎﺩﺍﻧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻣﯿﺮ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﻧﺪ ، ﺷﻤﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﭘﻮﻝ ﮐﺎﻓﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﭘﻨﺞ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺑﻠﻪﮐﻮﺑﯽ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺯﺩﻧﺪ ، ﺷﻤﺎﺭﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻣﺄﻣﻮﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﺁﺏ ﺍﻧﺒﺎﺭﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽﺭﻓﺘﻨﺪ ، ﺭﻭﺯ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﻫﺸﺘﻢ ﻣﺎﻩ ﺭﺑﯿﻊ ﺍﻻﻭﻝ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺮ ﺍﻃﻼﻉ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﻪﯼ ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻭ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﯼ ﭘﯿﺮﺍﻣﻮﻥ ﺁﻥ ﻓﻘﻂ سیصد ﻭ ﺳﯽ ﻧﻔﺮ ﺁﺑﻠﻪ ﮐﻮﺑﯿﺪﻩﺍﻧﺪ ، ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﭘﺎﺭﻩ ﺩﻭﺯﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺁﺑﻠﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ

.

جوک بسازیم تا توسعه نیابیم

دکتر محسن رنانی اقتصاد دان و عضو هیات علمی دانشگاه :

«جوک بسازیم تا توسعه نیابیم!»

جوک ها؛ مخصوصا جوک های سیاه مثل یک گلوله شلیک شده هستند که توسعه یافتگی هر جامعه ای را هدف قرار می دهند.
جوک های سیاه مثل یک سم رسوب کرده و آرام آرام هویت، غیرت و ارزش های کشور را نابود می کنند. این جوک ها شامل جوک های مذهبی، قومیتی و جنسی می شوند. جوک های سیاه شخصیت ها را ترور می کنند برای مثال درکشور ما محبوب ترین شخصیت فوتبالی یعنی علی دایی ترور شخصیتی می شود اما در انگلستان دیود بکام تکریم می شود و از اول پول هنگفتی به چرخه اقتصادی وارد می شود.
اگر می بینید در کشورما زنان کاندیدا نمی شوند یا مدیریتی کلان را برعهده نمی گیرند، اگر می بینید قدرت ریسک پذیری پایین است و کسی با مردم تعامل مثبت ندارد، علت این است که همه خود را زیر ذره بین میبینندو می ترسند که اگر اشتباهی مرتکب شوند، آماج حملات و جوک های سیاه قرار خواهند گرفت.
اگر جامعه متخصص ساخت جوک های سیاه شد باید نگران این جامعه بود زیرا جامعه به دست خود مردمانش از توسعه یافتگی عقب مانده است.
جوک سیاه اعتماد به نفس، اتحاد و همبستگی ملی را از بین میبرد

.

(دوست خدا بودن سخت نیست)

پیرمردی هر روز تو   محله میدید پسرکی با کفش های پاره و پای برهنه با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد
روزی رفت ی کتانی نو خرید و اومد و به پسرک گفت بیا این کفشا رو بپوش
پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟!
پیرمرد لبش را گزید و گفت نه!
پسرک گفت پس دوست خدایی چون من دیشب فقط به خدا گفتم که کفش ندارم...

(دوست خدا بودن سخت نیست)