چمن بخت مرا گاو چرید از دو سه جا
رخت اقبال مرا موش جوید از دو سه جا!
تانکر زندگی ام از دو سه جا سوراخ است
هر چه در آن پدرم ریخت ، چکید از دو سه جا!
عنکبوت آمد و آن قدر مرا مُفلس دید
که در آن جیب کت ام تار تنید از دو سه جا !
زن گرفتم فک و فامیل زنم می گفتند
چوب در پاچه ی این مرد چپید از دو سه جا !
آن چنان از رقم مهریه اش ترسیدم
که سر عقد مرا برق پرید از دو سه جا!
زندگی بشکه کودیست که رویش عسل ست
به کما رفت هر آنکس که چشید از دو سه جا!
من از اول به کما رفتم و چون برگشتم
دیدم آیینه بختم ترکید از دو سه جا !
کم کَمَک زیر سَرَم از دو سه جا گشت بلند
کک به تنبان من افتاد و جهید از دو سه جا!
پشه بند هوسم پاره شد و ناغافل
پشه ای رند مرا سیر گزید از دو سه جا!
چون که فهمید زنم با عصبانیت رفت
سیم فولادی و ساطور خرید از دو سه جا!
سپس اینگونه مرا با هیجان نصف نمود
دست و پاهای مرا بست و کشید از دو سه جا!
زندگی مثل زلیخا به من از پشت رسید
نه یقه ، پاچه شلوار درید از دو سه جا!
من از آن بدو تولد که شمردم ، دیدم
بخت بی حاصل ما خیر ندید از دو سه جا!