پست های تلگرام

مطالب و طنز های زیبا برای تلگرام و معرفی گروههای تلگرام و پست برای تلگرام

پست های تلگرام

مطالب و طنز های زیبا برای تلگرام و معرفی گروههای تلگرام و پست برای تلگرام

بس دشوار بوَد داوری کردن دربارۀ دیگران

آموزگار، شاگردان را درسی خواست دادن و آن را در داستانی گنجاندن. پس آغاز گفتار کرد و گفت:

"کشتی مسافران را بر عرشه داشت؛ در حال گردش و سیاحت بودند. قصد تفریح داشتند. امّا، همه چیز همیشه بر وفق مراد آدمی نیست. کشتی با حادثه روبرو شد و نزدیک به غرق شدن و به زیر آب فرو رفتن. روی عرشه زن و شوهری بودند. هراسان به سوی قایق نجات دویدند؛ امّا وقتی رسیدند دریافتند فقط برای یک نفر دیگر جا مانده است. در آن لحظه، مرد همسرش را پشت سر گذاشت و خودش به درون قایق نجات پرید. زن، مبهوت، بر عرشۀ کشتی باقی ماند. کشتی در حال فرو رفتن بود. زن، در حالی که سعی می‌کرد، در میان غرّش امواج دریا، صدای خود را به گوش همسرش برساند، فریاد زد و کلامی بر زبان راند."

آموزگار دم فرو بست و دیگر هیچ نگفت. پس، از شاگردان پرسید، "به نظر شما زن چه گفت و چه سخنی بر زبان راند؟"

هر کسی چیزی گفت. بیشتر دانش‌آموزان 
ادامه مطلب ...

بابام بهم میگه زمان ما بچه حق نداشت دست به کنترل بزنه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
 سه روز دارم قانعش میکنم که زمان شما کنترل نبود

میگه احترام که بوده

هر بار دندونم درد میگیره
.
.

.
.
.
زنگ میزنم چهارتا کلینیک قیمتا رو میپرسم خودش دردش خوب میشه... خیلی درکش بالاس


ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﻢ ﻧﻤﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﯾﺪﻭﻧﻪ ﻣاﺯﺭﺍﺗﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺧﻮﺷﻢ ﺍﻭﻣـﺪ؛
ﺍﯾﻦ ﻣاﻩ ﺣﻘﻮﻗﻤﻮ ﺑﮕﯿﺮﻡ،
.
.
.
.
.
.
.
ﯾﻪ ﺁﮊﺍﻧﺲ ﻣـﯿـﮕﯿـﺮﻡ ﻣﯿﺮﻡ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﯿـﺒـﯿـﻨـﻤﺶ

فقط در زبان فارسی میشه ۱۹ تا فعلو با هم گفت.

داشتم
میرفتم
دیدم
گرفت
نشست
گفتم
بذار
بپرسم
ببینم
میاد
نمیاد
دیدم
میگه
نمیخوام
بیام
بذار
برم
بگیرم
بخوابم×
نه فاعلی نه مفعولی نه قیدی نه صفتی!
یکی بخواد اینو به خارجی ترجمه کنه که بیچاره میشه
یعنی یه همچنیم زبون پویایی داریم ما

مریدی لرزان نزد شیخ بشدی و عارض گشت:یا شیخ خوابی بس ترسناک بدیدمی
شیخ گفت:بنال ببینم خواب چه دیده ای که بی قراری؟
مرید گفت:به خواب دیدم 3گرگ گرسنه مرا دنبال همی نمایند و گاهی بقدر یک مایل و گاهی دو مایل از من فاصله گرفته اما ناگه از تاریکی بیرون جسته و پاچه مرا به دندان گرفتندی ، در این میان کسی اندک گوشتی مرا بدادی که به آنها دهم و آنان را سیر نموده وخود را رهایی بخشم لیک آن تکه گوشت بقدری اندک بوده که دندان نیش آنان را نیز چرب نمیکرد...
شیخ دستی بر سر کچلش کشید و لختی آن را خاراند و سپس گفت:
آن سه گرگ قبوض آب وبرق و گاز بوده که پس از هر ماه وگاهی دو ماه بر تو حمله ور می گردند و آن تکه گوشت یارانه توست که سرکارت گذاشته اندو به دستت داده اند...
مرید چون این تعبیر شگرف را بشنید،گریبان خویش دریده و دعاهایی نثار مسولین کرده که به دلیل شورانگیز بودن در این مقال نمی گنجد.

امشب غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت...نخور
به خدا حسرت دیروز عذاب است

مردم شهر به هوشید...؟
هر چه دارید و ندارید بپوشید و برقصید و بخندید که امشب سر هر کوچه خدا هست
روی دیوار دل خود بنویسید خدا هست
نه یکبار و نه ده بار
که صد بار به ایمان و تواضع بنویسید خدا هست...خدا هست

ﯾﺎﺩ ﯾﺎﺭﺍﻥ، ﯾﺎﺩ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ
ﯾﺎﺩ ﻟﯿﻼ، ﯾﺎﺩ ﺣﻴﺪﺭ، ﯾﺎﺩ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ

ﯾﺎﺩ ﮐﻮﮐﺐ، ﯾﺎﺩ ﮐﺒﺮﯼ، ﯾﺎﺩﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﺰﺭﮒ
ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺁﻣﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ

ﺷﻮﻕ ﭘﺎﯾﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺮﮒ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺭﯾﺨﺘﻨﺪ
ﺷﻮﻕ ﺗﻌﻄﯿﻼﺕ، ﺑﺎ ﺑﺮﻑ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ

ﯾﺎﺩ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺸﻖ ﻭ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﺯﯾﺎﺩ
ﯾﺎﺩ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﺱ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ

ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺁﻥ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ
ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺮ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺳﯿﻤﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ

ﻣﺸﻖ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﻃﻠﻪ، ﺩﺳﺖ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﺣﺴﯿﻦ
ﻣﻮﺷﮏ ﻭ ﻣﻮﺷﮏ ﭘﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ

ﭘﺎﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ، ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺿﻌﯿﻒ
ﺯﯾﺮ ﺭﮔﺒﺎﺭِ ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟، ﺑﺨیر

ﻣﺎﺩﺭﻡ، ﺑﺎ ﺩﻓﺘﺮﻡ ﻣﯽ ﺑﺴﺖ ﻧﺎﻥ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ
ﺩﺭﺱ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻋﺰﯾﺰﻡ : ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯽ؟ ﺑﺨﯿﺮ

ﻗﺪ ﮐﺸﯿﺪﯼ  
ادامه مطلب ...

خدای من
حکمت قدمهایی را که برایم بر میداری آشکار کن
تا درهایی که برویم میگشایی ندانسته نبندم....
ودر هایی که به رویم میبندی به اصرار نگشایم

دنیا مانند پژواک اعمال و خواستهای ماست. اگر به جهان بگویی: "سهم منو بده..." دنیا مانند پژواکی که از کوه برمی گردد، به تو خواهد گفت: "سهم منو بده..." و تو در کشمکش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی. اما اگر به دنیا بگویی: "چه خدمتی برایتان انجام دهم؟..."
دنیا هم بتو خواهد گفت: "چه خدمتی برایتان انجام دهم؟..."

عاقا من اهل جوکم و این مذهبیه,ولی قشنگه بخونید:
فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم

یک سؤال اساسی
و یک جواب منطقی



سؤال :
از عالمی سوال شد:چه اشکالی دارد که انسان به جنس مخالف نگاه کند و لذت ببرد؟

پاسخ :

نگاه به حسن جمال جنس مخالف ضررهایی دارد که به طورخلاصه اشاره می شود:
1_ می بینی ، می خواهی، به وصالش نمی رسی، دچارافسردگی میشوی…!

2_ می بینی، شیفته می شوی، عیب ها را نمی بینی،
ازدواج میکنی، طلاق می دهی.!

3_ می بینی ، دائم به او فکر می کنی، از یاد خدا غافل می شوی، از عبادت لذت نمی بری.!


4_ می بینی ، با همسرت مقایسه می کنی،ناراحت می شوی، بداخلاقی می کنی.!

5_ می بینی، لذت می بری، به این لذت عادت می کنی، چشم چران می شوی،
در نظر دیگران خوار می گردی.!

6_ می بینی ، لذت می بری، حب خدا در دلت کم می شود،
ایمانت ضعیف می شود.!

7_ می بینی ، عاشق می شوی، از راه حلال نمی رسی،
دچار گناه میشوی.!

لذا اسلام در یک کلمه می گوید :

""نگاهت را از جنس مخالف نگاهدار""

در من گرگی است...
خسته از نبرد های پی در پی زندگی...
در گوشه غار نشسته و زخم هایش را می لیسد...
وای از روز انتقام ...
همه را غار نشین خواهم کرد...


فرار کنید مدیر گروه عصبیه

اگر دل به دریایی نزنی باید با آب باریکه ای بسازی


چقد زیبا گفت سیمین بهبهانی:
میدانید از کی لر مظهر خنده شد؟!
از وقتی که تو که خود را صاحب فرهنگ میدانی،مهمانش شدی!!
و او تنها گوسفندش را برایت سر برید و با خوشرویی از تو پذیرایی کرد !!
و آنگاه که به شهر پر زرق و برق تو آمد،آدرس ساندویچی سر کوچه را با نگاهی عاقل اندر سفیه به او نشان دادی !!!
میدانی از کی لر مظهر خنده شد؟!
آنگاه که او تمام زندگیش را به زنش سپرد !!
و تفنگ به دست از شهر و ناموس تو دفاع کرد !!
میدانی از کی لر مظهر خنده شد؟!
آنگاه که تو به راحتی دین متجاوزین به کشورت را قبول کردی و او جنگید !
و جان داد !
ولی آن ننگ را نپذیرفت،
تا توی صاحب فرهنگ و هموطنش آن را به او قالب کردی !
میدانی از کی لر مظهر خنده شد؟!
آنگاه که تو نفت را از سرزمین او استخراج کردی تا با پولش به لر فخر بفروشی و آنچنان دچار توهم شوی که خود را صاحب فرهنگ بدانی و لر را بی فرهنگ خطاب کنی !!

 سرگذشت احمقانه خود را به اسم لر و در قالب جک لری بیان نکیند !!

 سیمین بهبهانی

وقتی ردپای مهربانیت را،

در قلب کسی باقی بگذاری،

 همیشه

 بیشتر از حاضرین حاضر خواهی بود،

 حتی اگر غایب باشی...

ﺍﺯ زرتشت ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﭼﻄﻮﺭ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽﺕ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﺎﮐﯽ ﺑﻨﺎ ﮐﻨﯽ؟
ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍﻣﯽ؟
ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺳﺒﺐ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺸﻮﯼ؟
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﭼﺎﺭ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﻧﻤﯿﺸﻮﯼ؟ ﮔﻔت ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ ﮐﺮﺩﻡ:
۱. ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ!
۲. ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ!
۳. ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯽﺩﻫﺪ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ!
۴. ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ!
۵. ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﮑﯽ ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﻣﯽﮔﺮﺩﺩ، ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ!
ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ 5 ﺍﺻﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ.

وقتی دیدی یکی مثل نوک پرگار همه جوره پات ثابت ایستاده و هرطور بچرخی و بکِشی ... تکون نمیخوره ؛

 

توام دورش بِگرد...

 

دورش نزن ..!

هرگز زنت را تحقیر نکن. چون بار بیماری اش را سالها باید به دوش بکشی.
هرگز به زنت بی اعتنایی نکن. چون سالها باید بی توجهی اش را تحمل کنی.
هرگز به زنت پرخاش نکن. چون سالها سکوت مرگبارش را باید طاقت بیاوری.
هرگز از محبت به روح او غافل نباش. چون سالها باید در بستری سرد بخوابی.
هرگز او را مقابل دیگران کوچک مکن. چون به بزرگی یاد کردن از تو را فراموش میکند.
هرگز نقص هایش را بازگو نکن. چون از تو در نهان متنفر خواهد شد.
هرگز انتقاد و شکایت او را مسخره نکن. چون از تو برای همیشه ناامید میشود.
هرگز به رویاهایش نخند. اگر نمیتوانی براورده شان کنی. چون یا افسرده میشود و اگر شهامت داشته باشد خودکشی میکند.
هرگز زنت را اسیر خانه و فرزند نکن. چون اینگونه او را بیصدا کشته ای و فقط قانون تو را مجرم نمیداند.
خود را با زنت برابر بدان. در همه چیز. وگرنه فرقی با یک زندانبان نخواهی داشت.

تهمینه میلانی.

نیما یوشیج چه زیبا گفت :

"فکر را پر بدهید"

و نترسید که از سقف عقیده برود بالاتر
"فکر باید بپرد"
برسد تا سر کوه تردید
و ببیند که میان افق باورها
کفر و ایمان چه به هم نزدیکند
....
"فکر اگر پربکشد"

جای این توپ و تفنگ، اینهمه جنگ
سینه ها دشت محبت گردد
دستها مزرع گلهای قشنگ
......
"فکر اگر پر بکشد"

هیچکس کافر و ننگ و نجس و مشرک نیست
همه پاکیم و رها ...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

طرف تو فرودگاه یه خانوم میبینه میره پیشش بهش میگه ببخشید من همسرم رو اینجا گم کردم امکانش هست چند دقیقه با شما صحبت کنم!؟
خانومه میگه چرا!؟؟؟؟؟
طرف میگه آخه هروقت با یه خانوم صحبت میکنم مثل جن پیداش میشه

یک نفر میمیره میره بهشت
 روز اول ناهار نان وپنیرو خیار میدن
 روزدوم نان و پنیرو هندوانه میدن
 روز سوم ماست وخیار میدن.
 میگه برم جهنم ببینم اونجا جه خبره
میبینه ناهار قورمه سبزى وسوپ غذا مفصله .
میاد به دربان جهنم میگه چرا جهنم ناهار قورمه سبزى دارند اما ما هرروز حاضرى میخوریم
 میکه دلت خوشه برا چهار نفر تو بهشت که نمیتونیم دیک بالا وپایین کنیم
چهار نفر !!!!!!

خداوندکلاغ و طوطی رادریک شب هردو را سیاه و زشت آفرید. طوطی اعتراض کرد زیباوقشنگ شد.ولی کلاغ به رضای خداقانع شد.
حالاکلاغ آزاداست. ولی طوطی در قفس.پس راضی
باشید به رضای خدا

پیامی ازطرف خدا: إمروز همه مسائلت رابه من بسپار.من آنهاراحل میکنم.تنها آرام باش وشادزندگی کن.اینگونه بیشتر دوستت دارم..

.روی هرپله که باشی خدا یه پله ازتو بالاتره،نه بخاطراینکه خداست بخاطراینکه دستت روبگیره..

هرگاه خداوند تورابه لبه پرتگاه هدایت کردبه خداوند اطمینان کن چون یاتوراازپشت خواهدگرفت یابه توپروازکردن خواهدآموخت.

بخاطربسپار همراهی خدابا انسان مثل نفس کشیدن است:آرام.بی صدا.همیشگی!

خداراگفتم:بگذارجهان راقسمت کنیم؛آسمون مال تو،زمین مال من! خداخندیدوگفت:تو بندگی کن همه دنیا مال تو...من هم مال تو

جوانی بادوچرخه اش باپیرزنی برخوردکرد
وبه جای اینکه ازاوعذرخواهی کندوکمکش کندتاازجایش بلندشود،شروع به خندیدن ومسخره کردن اونمود؛

سپس راهش راکشیدورفت؛پیرزن صدایش زدوگفت:چیزی از تو افتاده است.

جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجونمود؛پیرزن به اوگفت:زیادنگرد؛
مروت ومردانگی ات به زمین افتادوهرگزآنرانخواهی یافت؛؛

☝ زندگی اگر خالی ازادب واحساس واحترام واخلاق باشد،هیچ ارزشی ندارد
♦♦♦♦♦

خیلی دوست دارم بدونم این خارجیا تو گروه طنز تلخ تلگرام خودشون چی میذارن. بدبختا تو مملکتشون نه دکتر شریعتی دارند، نه کورش کبیر دارن و نه جنتی.
نه اختلاس دارن، نه دریاچه ارومیه دارن که خشک بشه، نه سهمیه بنزین دارن ، نه خلیج فارس، نه بندر همیشه عباس.

خلاصه بدبختا خیلی خیلی بیچارن!
خدائی خوشا به حال خودمون که در چنین سرزمین قند و شکری زندگی میکنیم. گر چه همیشه جیبمون خالیه، اما لبخند همیشه رو لبمونه.
 
همینه که تمام دنیا تو کار ما مونده !

: یه حقیقت تلخ

"در ابتدا ، ما همه بشر بودیم"

تا اینکه :

" نژاد " ارتباطمان را برید!
 
" مذهب " از یکدیگر جدایمان ساخت!

" سیاست " بینمان دیوار کشید!

و

" ثروت " از ما طبقه ساخت ﺣﺎﺟﻰ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﺮ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺶ ﺑﺨﺸﻴﺪﻩ ﺷﺪ. ﺍﻣّﺎ ﻛﺎﺭﮔﺮِ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻓﻄﺎﺭ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑُﺮﺩ ﻭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥِ ﺍﻣﺴﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥِ ﺳﺎﻝِ ﻗﺒﻞ ﺍﻓﺰﻭﺩﻩ ﺷﺪ.
 ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕِ ﻣﺮﺩﻡِ ﺳﺮﺯمین من.

《حسین پناهی》

وزی ببری گرسنه مردی را دنبال می کند. آن مرد دوان دوان خود را به گودالی بزرگ می رساند و خود را در شیب گودال رها می کند. ناگهان متوجه می شود تمساحی در انتهای گودال دهان باز کرده است و در انتظار اوست!
در نیمه راه شیب گودال، مرد دستش را به بوته تمشکی می گیرد و مکث می کند.
بالا بروم یا پایین ؟!
متوجه شد روی این بوته چند دانه تمشک خوشرنگ آویزان است ، به خود می گوید :
« بگذار ابتدا در این لحظه از لذت این دانه های تمشک بهره ببرم و از فکر ببر و تمساح به دور باشم! »
دانه های تمشک را با لذت تمام دانه دانه در دهان می گذارد و بعد متوجه می شود که نه از ببر پشت سر خبری است و نه از تمساح در پیش رو !
 ***
در این داستان ببر یک گذشته گرسنه است که هنوز در پی توست و تمساح یک آینده گرسنه که در انتظار تو.
دانه های تمشک را در یاب!
در حال زندگی کردن ، همنوا و همزمان شدن با تمام کائنات است

یه موسسه خارجکی اعلام کرده بود که طبق آمار ایرانیها به علت داشتن مراسم های مکرر عزا و نحوه زندگی و معاشرتشان غمگین ترین آدم های روی کره زمین هستند
در نتیجه این آدمهایی که توی فضای مجازی و غیر مجازی در حال ساختن و انتشار جوک برای هر واقعه ای هستند ایرانی که نیستند هیچ مال کره زمین هم نیستن

فقرگرسنگی نیست،عریانی هم نیست،فقرچیزی رانداشتن است ولی آن چیزپول نیست،غذاهم نیست فقرشب را "بی غذا" سرکردن نیست، فقر،روز را "بی اندیشه" شب کردن است

پادشاهی درویشی را گفت :
جمله ای گو که در لحظات غم شادم کند و در شادی غمگینم کند....
درویش گفت :
این نیز بگذرد........

دوتا چیز تو ایران هیچ وقت درست نمیشه !!!
.
.
.
یکی فوتبال …
یکی هم بقیه چیزا

(((تفاوت توالت ایرانی و فرنگی))):

توالت فرنگی طوری طراحی شده است که شما پس از نشستن روی آن بدون کمترین فشاری عمل دفع را انجام میدهید. همچنین ساختار کاسه بگونه ای است که صداهای احتمالی تا 90% کاهش می یابد.

توالت ایرانی اساسا طوری طراحی شده که شما پس از نشستن از شست پا تا غده هیپوتالاموس در مغز احساس فشار میکنید. ساختار آن بگونه ای است که شما در شرایطی کاملا بی دفاع، در حالیکه رنگ چهره تان در حال تغییر از قرمز به سیاه میباشد بی اختیار اصواتی از قبیل سوت قطار، بوق کشتی، سوت بلبلی، صدای انفجار بمب،صدای شلیک کاتیوشا و خمپاره، صدای آژیر آمبولانس و صدای پاره گی ناشی از فشار بیش ازحد را از خود ساتع مینمایید. همچنین بدلیل فرم خاص نشستن و جنس کاشیهای کف و دیوار، غالبا صدا بصورت اکو و با شدت بعضا تا 18 برابر تقویت میگردد.
محققین غربی بر این باورند که ایرانیان این ساختار هوشمندانه را صرفا با هدف نوبتی خنداندن یکدیگر و ایجاد فضایی شاد و فرحبخش در منازل خود ابداع و طراحی کرده اند. بعدش هم خارجی ها بگن ایرانی ها هیچ وقت شاد نیستند!!!


رفتم پمپ بنزین
 بنزین بزنم آنقدر صف طولانی بوده یادم رفت تو صف بنزینم

وقتی راه باز شده خوشحال از اینکه از ترافیک در اومدم گازشو گرفتم رفتم !

الان با یه 4 لیتری لب اتوبان دارم پست میزارم ...
ذهنم مشغوله مشششغوووول میییفهمی مشششغول


از مزایای وقت شناسی

در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که ۳۰ سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی‌ از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده بود. در روز موعود، مهمان سیاستمدار تأخیر داشت و بنابراین کشیش تصمیم گرفت کمی‌ برای مستمعین صحبت کند.

پشت میکروفن قرار گرفته و گفت: «۳۰ سال قبل وارد این شهر شدم. انگار همین دیروز بود. راستش را بخواهید، اولین کسی‌ که برای اعتراف وارد کلیسا شد، مرا به وحشت انداخت. به دزدی هایش، باج گیری، رشوه خواری، هوس رانی‌، زنا با محارم و هر گناه دیگری که تصور کنید اعتراف کرد. آن روز فکر کردم که جناب اسقف اعظم مرا به بدترین نقطه زمین فرستاده است ولی‌ با گذشت زمان و آشنایی با بقیه اهل محل دریافتم که در اشتباه بوده‌ام و این شهر مردمی نیک دارد.»

در این لحظه سیاستمدار وارد کلیسا شده و از او خواستند که پشت میکروفن قرار گیرد. در ابتدا از اینکه تاخیر داشت عذر خواهی‌ کرد و سپس گفت: «به یاد دارم زمانی که پدر پابلو وارد شهر شد، من اولین کسی‌ بودم که برای اعتراف مراجعه کردم.»

ﺧﺪﺍ ﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ ﺯ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﺭ ﺁﺩﻣﻬﺎ
ﭼﻪ ﺷﺎﺩﯾﻬﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﻫﻢ ، ﭼﻪ ﭼﻪ ﺑﺎﺯﯾﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﺳﻮﺍ
ﯾﮑﯽ ﺧﻨﺪﺩ ﺯ ﺁﺑﺎﺩﯼ ، ﯾﮑﯽ ﮔﺮﯾﺪ ﺯ ﺑﺮﺑﺎﺩﯼ
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﮐُﻨﺪ ﺷﺎﺩﯼ ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻝ ﮐُﻨﺪ ﻏﻮﻏﺎ
ﭼﻪ ﮐﺎﺫﺏ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺻﺎﺩﻕ ، ﭼﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﮐﺎﺫﺏ
ﭼﻪ ﻋﺎﺑﺪ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻓﺎﺳﻖ ، ﭼﻪ ﻓﺎﺳﻖ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻣﻼ
ﭼﻪ ﺯﺷﺘﯽ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﻧﮕﯿﻦ ، ﭼﻪ ﺗﻠﺨﯽ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺷﯿﺮﯾﻦ
ﭼﻪ ﺑﺎﻻ ﻫﺎ ﺭﻭﺩ ﭘﺎﺋﯿﻦ ، ﭼﻪ ﺳُﻔﻠﯽ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻋُﻠﯿﺎ
ﻋﺠﺐ ﺻﺒﺮﯼ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺪ ﺯ ﺟﯿﺐ ﻣﺤﺘﺴﺐ ﻣﯿﻨﺎ
ﺷﺎﻋﺮ :ﺭﺍﺯﻕ ﻓﺎﻧﯽ

خدا به انسان می گوید :
من خانه هستم .. ، در بزن .
با هم چای میخوریم و گپ میزنیم
تو سبُک میشوی ..و ..
و من نظرم را در مورد تو عوض میکنم
و کاری میکنم تا دلت گرم شود .
لازم نیست سر سجادۀ نماز باشی
می توانی همانطور که در حال چای خوردن هستی با من حرف بزنی
یا .. همانطور که در حال گوش دادن به موسیقی هستی
منهم از موزیک خوشم می آید
خودم به انسانها آموزش داده ام بنوازند ،
به بعضی از آنها الهام کردم چگونه ساز های متفاوت بسازند
و نغمه های شورانگیز از آن بیرون بکشند ،
با رقص هم مخالف نیستم .
ببین پروانه ها چگونه می رقصند .
گُل در حال رقص است .
ابرها درحال رقصند.
به کودکان نگاه کن ، پاک و معصومند و مدام درحال رقصند.
گاهی خدا می گوید : مزاحم نیستی
در بزن با هم یک چای بنوشیم و گپ بزنیم ...
ﺟﻠﻮﯼ ﻣﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﻧﮑﻦ ﻣﻦ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ،
ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻣﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﻧﮑﻦ،
ﻣﻦ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ
ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﻗﺪﻡ ﺑﺰﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﺎﺵ ...

چقدر زیباست، انسان با این تفکر زندگی کنه که همیشه و در هر حالت میتونه با خدای خودش حرف بزنه و فکر بکنه که همی شه خدا کنارشه

دقت کردین اینایى که تو مهمونیا دارن کباب باد میزنن،.
.
.
.
.
وقتى ازشون تشکر میکنى، جوگیر
میشن تندتر باد میزنن.!؟

عرق خورها مرامهای جالبی دارن:

1) به ندرت دعوت به عرق خوردن را رد میکنند.

2) عرق را تنهایی نمیخورند. یه جورایی معتقدند که مزه عرق به دور هم بودنشه.

3) قبل از خوردن عرق فقط فکر خودشون نیستن و آرزوی سلامتی برای هم کیشان خود میکنند!

4) موقع خوردن عرق یادی هم از دوستانی میکنند که به هر دلیل دستشون از این ضیافت کوتاهه!

5) بعد از خوردن عرق خیلی بی شیله و پیله میشن. این مصداق همون ضرب المثل معروفه که میگه: «مستی و راستی»

6) حرمت کسی رو که باهاش عرق خوردن (حتی یه بار) نگه میدارن. من خودم بارها ازشون شنیدم که میگن: «به حرمت اون عرقی که با هم خوردیم...»*

.

.

.

داشتم با خودم فکر میکردم که رفتارهایی که ما یه عمر دنبالشیم تا با نماز و عبادت کسب کنیم، دوستان عرق خور به چه سادگی کسب میکنند..


دکتر الهی قمشه ای

☜تخم مرغ ..!
یک رنگ است ..!
اما ..!
وقتی شکستیش ..!
دو رنگ می شود ..!
پس انتظار نداشته باش ..!
آدمی را ..!
که شکستی ..!
با تو یک رنگ باشد.
 ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎﯼ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ
ﯾﮑﯽ ﮐﻮﭼﮏ ، ﯾﮑﯽ ﺑﺰﺭﮒ
ﯾﮑﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﯾﮑﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ
ﯾﮑﯽ ﻗﻮﯼ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺿﻌﯿﻒ
ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ...
ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻟﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ
ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ
ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﮔﺎﻩ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺑاشیم , ﻟﻬﺶ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ پایین تر ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﯿﻢ
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻨﮑﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﺎﺳﺖ ,
ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺎ ،!
 ﺍﻧﮕﺸﺖ ها اینگونه ساخته شده اند. از ساختار انگشتانمان یاد بگیریم،ﺑﺎﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ،
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻟﺬﺕ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﻢ.

........... نامه اعتراض آمیز جمعی از پزشکان به رییس صدا و سیما
در اعتراض به سریال در حاشیه
.
.
.
.
.
.
.


ﮦℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦﮧﮨℓﮦ
ﮦℓﮧﮩﮨ ℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦﮧﮩﮨℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮦ ﮧﮨℓ

ﮦℓﮧﮩﮨ ℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦ

ﮧﮩﮨℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮦ ﮧﮨℓﮦℓﮧﮩﮨ ℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦ

ﮦℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦﮦℓﮧﮩﮨ ℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦﮦℓﮧﮩﮨ ℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦ

ﮧﮩﮨℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮦ ﮧﮨℓﮦℓﮧﮩﮨ ℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦﮦℓﮧﮩﮨ ℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦﮦℓﮧﮩﮨ ℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦ

ﮦℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮧﮨℓﮦﮧﮨℓﮧﮩﮨℓﮦℓﮧﮨℓﮦﮦℓﮧﮩﮨ ℓﮦℓﮧﮨℓ


دست خطشون ما رو کشت

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﺨﺼﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻭﺻﯿﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺑﺪﻧﻢ ﺭﻭ ﺍﻫﺪﺍ
ﮐﻨﻦ !
ﻧﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﯿﺮ ﻭ ﻧﺠﺎﺕ ﺟﻮﻥ ﺑﻘﯿﻪ !
ﺑﻠﮑﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﺒﺎﺷن ﺷﻬﺎﺩﺕ بدن!!
چن تاشون خیلى دهن لقن...

ﺳﻮﺍﻻﯼ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﻮﻥ ﯾﺎﺩﺗﻪ؟؟
 ﺟﻮﺍﺏ ﻧﺼﻒ ﺳﻮﺍﻝ ﻫﺎﯼ ﺟﻐﺮﺍﻓﯽ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ :
.
.
.
.
.
.
ﺁﺏ ﮐﺎﻓﯽ،ﺧﺎﮎ ﺣﺎﺻﻞ ﺧﯿﺰ ﻭ ﺁﺏ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﻣﻨﺎﺳﺐ
ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻣﯿﺸﺪ :
.
.
.
.
ﺑﯽ ﮐﻔﺎﯾﺘﯽ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ ، ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﻭ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ !!
ﺩﯾﻨﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﻧﮕﻮ !!!!
.
.
.
ﺩﯾﻨﯽ ﮐﻼ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺸﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺗﻘﻮﺍ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ !

فداکارترین ادم دنیا
.
.
.
.
.
.
.
.
اونیه که فیلما رو سانسور میکنه و خودشو به گناه میندازه تا یه وقت ما به گناه نیفتیم
.
خدا خیرت بده داداش رفتی جهنم برات از بهشت موز میارم..

ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﺷﻤﻦ ﺑﻌﺜﯽ ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ
ﺟﺴﺪ ﺑﯽ ﺟﺎﻥ ﻭ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﯿﺮﮎ ﺑﻠﻨﺪﯼ ﺑﺴﺘﻪ
ﻭ ﺩﺭﺁﻥ ﺳﻮﯼ ﮐﺎﺭﻭﻥ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﭼﺸﻤﺎﻥ  
ادامه مطلب ...

روزی نه چندان دور در شهری از خاوران،ببچاره مردی با تواضع از همسرش پیاله ای چای طلبید.
زن که در پیچ وخم های اینترنت راه می پیمود،بی آن که سر برارد گفت: بعدا.
مرد به خشم نیامد که هیچ با تبسمی بر لب گفت:مهربانو کمی سربرآور...
زن به عتاب گوشی به گوشه ای انداخت وگفت:
'' سر برآرم که چه
هیچ میدانی چه قسط ها که عقب افتاده اند.چه قبض ها که پرداخت نشده اند.چه البسه ها که خریداری نکردیم.چه جاهایی که باید اما نرفته ایم.چه هدایا که باید داده اما نداده ایم.چه میهمانی های خوانده را ناخوانده گذاشته ایم.شهریه مکتب دار را هم که نپرداخته ایم.می خواهی سربلند کنم وبه این ها بیاندیشم؟؟''
مرد قانع شد جستی زد ودولیوان چایی بیاورد وسجده ی شکری نمود که :
'' بارالها نعمتی اورده ای در منزل ما که هزار زحمت از ما بکاستی.
یک داده ات به هزار نداده ات شکر.''
وسپاس شتابان به مخابرات خانه رفت تا چند گیگ حجم هدیه اورد بهر دلجویی...
باشد تا عبرت مردان گردد که وقت وبی وقت چایی طلب نکنند ز همسران خویش

 درس هایی از ژاپن:

-ژاپنی ها اصلاً پس انداز
نمی کنند!
-تورم درژاپن منفی است!
-درژاپن خانه ویلایی به
ندرت پیدا می شود!
-از کار مردن در ژاپن، یک
افتخار است!
-حقوق یک معلم  
ادامه مطلب ...