پست های تلگرام

مطالب و طنز های زیبا برای تلگرام و معرفی گروههای تلگرام و پست برای تلگرام

پست های تلگرام

مطالب و طنز های زیبا برای تلگرام و معرفی گروههای تلگرام و پست برای تلگرام

امیر کبیر در ستایش کریم خان زند مینویسد:
ای کاش هر چند وقت یکبار شیر بچه ای لر در ایران شاه میشد تا مردم مزه عدالت را میچشیدند.
سلامتی همه اقوام ایرانی...

گاو ما ما می کرد
گوسفند بع بع می کرد
سگ واق واق می کرد
و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی
شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود. حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند. او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند.
موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او 
ادامه مطلب ...

مردی ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﭙﺎﻧﯿﺎ ﺳﻔﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﯾﻒ
ﮐﺮﺩ :
ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﯼ ﺍﺳﭙﺎﻧﯿﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺷﺪﻡ
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩﻡ . ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺳﻔﺎﺭﺷﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻝ ﺗﻌﺠﺐ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ
ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﺟﻠﻮﯼ ﭘﯿﺸﺨﻮﺍﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ
ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﻭﺗﺎ ﭼﺎﯾﯽ ﻭ ﯾﺎ ﺩﻭﺗﺎ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻨﺪ
ﯾﮑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ.
ﺍﺯ ﻧﻮﻉ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺭ ﺣﯿﺮﺕ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ . ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ
ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﭘﯿﺸﺨﺪﻣﺖ ﯾﮏ ﺑﺮﮔﻪ ﮐﻮﭼﮏ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﭼﺎﯼ ﻭ ﯾﺎ
ﻗﻬﻮﻩ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﭼﺴﺒﺎﻧﺪ ﻭ ﺟﺎﻟﺐ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﺩﯾﻮﺍﺭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻣﺎ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﮔﻪ ﻫﺎ ﺑﻮﺩ. ﺩﺭ ﺫﻫﻨﻤﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ
ﻓﮑﺮ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﭼﯿﺴﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﯾﻌﻨﯽ
ﭼﻪ؟
ﺩﺭ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻏﻮﻃﻪ ﻭﺭ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﻓﻘﯿﺮ ﻭ ﮊﻧﺪﻩ ﭘﻮﺷﯽ ﻭﺍﺭﺩ
ﻗﻬﻮﻩ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﯾﮏ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ "
ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺑﯽ ﺯﺣﻤﺖ ﯾﮏ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺏ ﺩﯾﻮﺍﺭ "
ﻭ ﭘﯿﺸﺨﺪﻣﺖ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﻏﺬﻫﺎ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﻗﻬﻮﻩ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ
ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﯾﮏ ﻗﻬﻮﻩ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ
ﺩﺍﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻧﮑﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﭘﻮﻟﯽ ﺑﮕﯿﺮﺩ.
ﻭ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﯾﻢ : ﻓﻘﻂ ﻣﺎﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﯿﺮﻭﯾﻢ!!!

طبیب نسخه ی درد مرا چنین پیچید:
دو وعده خوردن چایی به وقت چاییدن

معاونی که مشاور شده است می داند
چقدر شغل شریفی است کشک ساییدن

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت: ژاژ خاییدن

حکیم کاردرستی به همسرش فرمود:
شنیده ایم که درد آور است زاییدن ...

بد است زاغ کسی را همیشه چوب زدن
جماعت شعرا را مدام پاییدن

خوش است یومیه اظهار فضل فرمودن
زبان گشودن و دُر ریختن ... "مشاییدن"

صبا به حضرت اشرف ز قول بنده بگو:
که آزموده خطا بود آزماییدن

تمام قافیه ها ته کشید غیر یکی
خوش است خوردن چایی به وقت چاییدن!

سعید بیابانکی

بچه ای از باباش پرسید " مرد " یعنی چی؟
پدر: خـــــــــب! مرد به کسی میکن که به خانواده اش عشق می ورزه و با تمام وجود از اونها دفاع میکنه. دلسوز خانواده شه و هیچکس و هیچ چیزو به اون ها ترجیح نمیده.تمام تلاشش رو برای خوشبختی اونا انجام میده و از هیچ فداکاری دریغ نمیکنه و همه جوره خانوادش رو حمایت میکنه.
بچه : چه باحال!!!! پس من هم میخوام " مرد" بشم ....درست مثل مامان

صفا و صلح و یکرنگی در این عالم قدیمی شد

توقع از رفیق و مونس و همدم قدیمی شد

به جان حضرت آدم که آدم هم در این عالم قدیمی شد

بخند ای دوست ، بزن لبخند که میترسم

از آن روزی که گویند خنده هم کم کم قدیمی شد


فرهنگ یعنی :
بدون اجازه کسی از او فیلم و عکس نگیریم .

فرهنگ یعنی :
میزان درآمد و حقوق دیگران به ما ربطی ندارد .

فرهنگ یعنی :
کسی تو گوشی خود عکسی به ما نشان داد عکس های قبلی و بعدیش را نبینیم .

فرهنگ یعنی :
تا در جمعی نشستی سریع 2 تا اصطلاحی که در یک کتاب خوانده ای را به رخ دیگران نکشی .

فرهنگ یعنی :
خودت را صاحب نظر ندانی تا رسیدی به کسی در مورد مدل مو و رنگ مو آرایشش و چاقی و لاغری او نظر دهی .

فرهنگ یعنی :لهجه دیگران را مسخره نکنیم .

فرهنگ یعنی :
تا از خونه کسی بیرون آمدیم و در را بستیم شروع نکنیم به بدگویی و غیبت از میزبان .

فرهنگ یعنی :
دوست ها یت را مقابل جنس مخالف ضایع نکنی .

فرهنگ یعنی :
آشغال از ماشین بیرون نریزیم .

فرهنگ یعنی :
از چشمی درب خانه مان رفت و آمد همسایه ها را چک نکنیم .

فرهنگ یعنی :
تا کسی برایمان کادو خرید سریع قیمت آن را در نیاوریم .

فرهنگ یعنی :
به خاطر 1 دقیقه پیاده روی دوبل پارک نکنیم .

فرهنگ یعنی :
رعایت نکردن قوانین رانندگی نشانه زرنگی ما نیست .

به خاطر خودمان و نسل بعدمان فرهنگ سازی کنیم
و زندگی را زیبا بسازیم و از لحظاتمان لذت ببریم .

آدرس دقیق تر مکه:
شیرخوارگاه آمنه
بیمارستان محک
بیمارستانهای مناطق محروم
آسایشگاههای معلولین و سالمندان
اسایشگاه های معلولین ذهنی
پرورشگاه ها
زنان بی سرپرست
کودکان کار
جمعیت امام علی
موسسه خیریه رعد
همسایه نیازمندتان
دختران بی جهیزیه در نزدیکی شما
و تمام خانواده هایی که با سیلی صورت هاشون رو سرخ میکنن

اگر قسمتتون شد خدا قبول کنه

خدایاااااا
به دل نگیر اگر
 گاهی "زبانم " ازشکرت باز می ایستد....
تقصیری ندارد.....
 قاصر است
کم میآورد دربرابر بزرگی ات....
لکنت می گیرد واژه هایم در برابرت!!!

در دلم اما همیشه....
 ذکر خیرت جاریست....
من برای بندگی تو هزارویک دلیل می خواهم
ممنونم که بی چون وچرا برایم خدایی میکنی.....

روزی به دخترم خواهم گفت:
 اگر خواستی ازدواج کنی با مردی ازدواج کن که به جایﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺟﻤﻊ
می ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻭ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ می گویند ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻤﻊ می ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﻧﯿﮑﻮﺭ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺭﮊﯾﻢ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﻭ ﺳﺎﮐﺸﻦ ﻭ ﭘﺮﻭﺗﺰ ﻟﺐ ﻭ ﺟُﮏ ﻫﺎ و... صحبت میکنند؛
تو را ﺑﻪ دوچرخه ﺳﻮﺍﺭﯼ، ﺗﺌﺎﺗﺮ، ﮐﻨﺴﺮﺕ ﺭﻓﺘﻦ، ﻓﯿﻠﻢ ﺩﯾﺪﻥ، ﺷﻌﺮ ﻭ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ، کافه ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺷﺐ ﮔﺮﺩﯼ ﻫﺎﯼﺑﯽﻫﻮا ،سفرهای ﺑﯽ ﻫﻮﺍﺑﺎﮐﻮﻟﻪ ﭘﺸﺘﯽ ﻭ ﻋﮑﺎﺳﯽ ﻭ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﻭ ﺳﺮﺑﻪ ﺳﺮ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ زند ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ 'ﺑﺎ تو بودن' ایمان ﺩاشته باشد ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﻭ ﻫﺮ ﭘﺸﻪ ﯼ ﻧَﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ و ﺑﺮت ﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮔﯿﺮﻧﺪهد، ﻭﺑﻪ تو ﺍﺣﺴﺎﺱ"ﺭﻓﯿﻖ"ﺑﻮﺩﻥ بدهد ﻭ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺯﻥﺑﻮﺩﻥ!طﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻪﺭﻓﺎﻗﺖ ﻭ ﺭﺍﺑﻄﻪ تان ﺣﺴﻮﺩﯼ ﺷﺎﻥ ﺷود ...ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺷﺎﯾﺪ زمان مناسبی رسیده،که تن به ازدواج بدهی!
وگرنه هیچ گاه به ذهن زیبایت خطور نکند که آرامش را در میان دستهایی خواهی یافت که تو را فقط زن می داند و زن!!!!

اونایی که وقتی خرشون از روی پل رد میشه پل رو خراب میکنن حواسشون باشه که اونطرف پل فقط خودشون میمونن و خرشون!

امروز کامیونی رو دیدم که بر اثر سرعت بیش از حد واژگون شده و راننده فوت شده بود، نکته ای که باعث سرازیر شدن اشکام شد این بود که پشت کامیون نوشته بود "بابا منتظرت هستم سلامت برگردی"
آخه چرا بابا؟...

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﻤﯿﺮﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﯼ ... ﺩﺭﺩﺕ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺎﺩ، ﺍﻣﺎ ﺗﺤﻤﻠﺶ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ ... ﻭ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺸﻨﺪ. .
.ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺸﻌﻮﺭﯼ ﻫﻢ ..... دقیقا ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﻩ!

یه همسایه داشتیم به خانمش می گفت:"منزل".خانمش خونه ما بود. اومد دنبالش.برادرم در را باز کرد. آقاهه گفت: "منزل ما اینجاست؟
"برادرم گفت: "نه، منزل شما ته کوچه است."
بنده خدا در همه خونه ها رو زده بود تا منزلش رو پیدا کنه

روباهی از شتری پرسید : عمق این رودخانه چقدر است ؟

شتر جواب داد : تا زانو

ولی وقتی روباه توی رودخونه پرید ، آب از سرش هم گذشته !

و همانطور که در آب دست و پا میزد و غرق میشد به شتر گفت : تو که گفتی تا زانووووو !

شتر جواب داد : بله ، تا زانوی من ، نه زانوی تو !

هنگامی که از کسی مشورت میگیریم یا راهنمایی میخواهیم باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم .

« لزوماً هر تجربه ای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست »
افلاطون می گوید :

اﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﺑﻪ ﻣﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ .
ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﯼ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﻧﺶ ! . . .
ﺁﺩﻣﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ ؛

ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶ . . .

اﻣﯿﺮ کبیر ﮔﻔﺖ :دوران افول و عقب ماندگی ملتها زمانی شروع شد که
; جای اندیشیدن را "تقلید" ,
جای تلاش و کوشش را "دعا" ,
جای فکر کردن به آرزوهای بزرگ را "قناعت"
و جای اراده برای رفتن و رسیدن را "قسمت" وجاى تصمیم عقلانى را
استخاره گرفت.

زنی به مشاور خانواده گفت:
من و همسرم زندگی کم نظیری داریم ؛
همه حسرت زندگی ما رو میخورند.
سراسر محبّت, شادی, توجّه, گذشت و هماهنگی.

امّا سؤالی از شوهرم پرسیدم که جواب او مرا سخت نگران کرده است.
پرسیدم اگر من و مادرت در دریا همزمان در حال غرق شدن باشیم,
چه کسی را نجات خواهی داد؟

و او بیدرنگ جواب داد: معلوم است, مادرم را ؛

چون مرا زاییده و بزرگ کرده و زحمتهای زیادی برایم کشیده!

از آن روز تا حالا خیلی عصبی و ناراحتم به من بگویید چکار کنم؟

مشاور جواب داد:

شنــا یـاد بگیــــرید! همیشه در زندگی روی پای خود بایستید حتی با داشتن همسر خوب......

ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﻔﺖ ﺑﭽﺴﺒﯿﺪ ! ﻗﺪﺭ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ .... ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻧﻔﺮﻭﺷﯿﺪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ؛
ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ، ﺑﻪ ﺣﺮﻓﯽ ، ﺑﻪ ﻧﻘﻠﯽ ، ﺑﻪ ﻫﺪﯾﻪ ﺍﯼ ، ﺑﻪ ﺍﻧﺪﮎ ﺗﻮﺟﻬﯽ ... ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﺪ . ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻧﺘﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﺪ . ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻗﺪﺭﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﺪ . ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺑﻬﺎﯾﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ

" ﺁﺩﻣﻬﺎ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﻣﻔﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺭﺍ ﻣﻔﺖ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ
 ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ !"

 ......... ﮔــــــﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ .......

تازه فهمیدم که بازی های کودکی حکمت داشت:

زوووو:تمرین روزهای نفس گیرزندگی

آلاکلنگ:دیدن بالا پایین دنیا

سرسره:تمرین سخت بالا رفتن و راحت پایین آمدن

هفت سنگ:تمرین نشانه گرفتن به هدف

وسطی:تمرین همیشه در وسط میدان بودن

گل یاپوچ:دقت در انتخاب

خاله بازی: آیین مهمانداری

آسیا بچرخ : حمایت از همدیگر و متحدشدن

یه قول دو قل :مشکلات اگر یکی یکی مانند سنگ سخت باشد از

پس آن برمی آییم،

یادش بخیر، اونروزا. درس یاد گرفتن. زندگی چه ساده بود،...!

آدمهای منفی به پیچ و خم جاده می اندیشند
و آدمهای مثبت به زیباییهای طول جاده ...

عاقبت هر دو به مقصد می رسند ؛

اما یکی با حسرت و دیگری با لذت !!!..

از زندگی خود لذت ببرید و قدر ثانیه های خود را بدانید ...
زمان ارزشمند است و ما یکبار بیشتر زندگی نخواهیم کرد ..

باید استراحت کنند
گرگ ها
تا یکدیگر را می درّند
انسان ها !

ﺍﮔﺮ ﺧﺮﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﮔﻮﺷﻬﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺑﮕﻮﯾﺪ
ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﺩ
ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﯾﺶ ﻣﺰﺍﺭﻉ ﻫﻮﯾﺞ ﻭ ﮐﻠﻢ ﺑﻮﺩ
ﺍﺯ ﺭﻭﺩ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺁﺏ ﻫﻮﯾﺞ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﻧﻪ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻭ ﺷﻐﺎﻝ ﻭ ﮔﺮﮒ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯼ ﺷﮑﺎﺭﭼﯽ !
ﺗﻮﺻﯿﻒ ﺑﻬﺸﺖ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻧﯿﺰ
ﺗﻮﺻﯿﻒ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺣﺴﺮﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ
تاﮐﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺑﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﻬﺮ ﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺁﺏ ﻭ ﺭﻭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﺎﺭﯼ
درﺧﺘﺎﻥ ﭘﺮ ﻣﯿﻮﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺳﺎﯾﻪ ﺧﻨﮏ ﻭ ﻣﻄﺒﻮﻋﺸﺎﻥ ﺑﻬﺸﺘﯿﺎﻥ ﺑﺮ
ﺗﺨﺖ ﻫﺎ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﮐﺎﺭ ﻫﺎﯼ ﺧﯿﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺍﻧﺪ
درحقیقت ﺑﻬﺸﺘﯿﺎﻥ ﺟﺰﺍﺭﺿﺎﯼ ﺷﻬﻮﺕ ﻭ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺳﺎﯾﻪ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ
ﻭ ﺁﺏ ﺗﻨﯽ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ!
ﺍﮔﺮ ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺮﺍﯼ اﺳﮑﯿﻤﻮﻫﺎﯼ ﺳﺎﮐﻦ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎل
ﺍﺩﻋﺎﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ،
ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ﮔﺮﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﻃﻮﻓﺎﻥﻫﺎﯼ ﻗﻄﺒﯽ ﻭ ﮐﻮﻻﮎ ﺑﺮﻑ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﺖ ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎﯼ ﺁﺯﺍﺩ ﻭ ﻓﮏ ﻫﺎﯼ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﻫﺮ ﭼﻪﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﻬﯿﺎﺳﺖ!
ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﻨﯿﺎﻧﮕﺬﺍﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺭ ﻗﺎﺭﻩ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﯾﺎ ﺩﺭ
ﺟﻨﮕﻞ ﻫﺎﯼ ﺍﻧﺒﻮﻩﻭ ﭘﺮﺁﺏ ﺑﻮﺩ ﭼﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ ؟

ﮔﺎﻫﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯿﮑﻨﺪ ...

این خارجی ها با ابداع کلمه lol به جای loud out laugh مثلا خواستن بگن
ما خیلی مبتکریم
اما قهرمانان ایران زمین با ابداع
خخخخخخ به جای ( خیلی خوبه خدایی خیلی خندیدیم خیر ببینی!! )
نقشه دشمنان رو نقش بر آب کردند !

ﻋﮑﺎﺱ: ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﯾﻪ ﻋﮑﺲ ﺑﮕﯿﺮﻡ؟

ﭘﺴﺮ: ﮐﻪ ﭼﯽ ﺑﺸﻪ؟

ﻋﮑﺎﺱ: ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺒﯿﻨﻦ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺭﻧﺠﯽ ﺑﺮﺍﺩﺭﺗﻮ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ
ﺳﺮﻣﺎ ﺭﻭ ﮐﻮﻟﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ

ﭘﺴﺮ: ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﻬﻢ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯽ؟

ﻋﮑﺎﺱ: ﭼﻪ ﮐﻤﮑﯽ؟

ﭘﺴﺮ: ﮐﻤﺮﻡ ﺩﺭﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ . ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻋﮑﺲ ﮔﺮﻓﺘﻦ
ﺑﺮﺍﺩﺭﻣﻮ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ ﮐﻨﯽ؟

ﻋﮑﺎﺱ: ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻋﺠﻠـــــــــﻪ ﺩﺍﺭﻡ ...
همه میتونن ادعای آدم بودن بکنن ولی هر کسی نمیتونه آدم باشه
 عکاسی از دخترکی دستفروش ک زیرباران جوراب میفروخت عکسی گرفت...
آن عکس بهترین عکس سال شد...
عکاس بهترین عکاس سال شد و جایزه گرفت...
کتابی درمورد آن عکس نوشته شد...
نویسنده اش بهترین نویسنده شد و جایزه ای گرفت...
از آن کتاب فیلمی ساخته شد...
آن فیلم پر بیننده ترین فیلم شد...
تمام عوامل سازنده آن فیلم جوایزی گرفتند و تحسین شدند...

ولی آن کودک دستفروش هنوز دستفروشی میکند!!!!!

"دنیای ما این چنین است"

ناکرده گناه در این جهان کیست بگو انکس که گنه نکردو چون زیست بگو من بد کنم و تو بد مکافات دهی پس فرق میان منو تو چیست بگو

اسمش را میگذاریم دوست مجازی.....اما آنسو
 یک آدم حقیقی نشسته که خصوصیاتش را نمیتواند مخفی کندوقتی
 دلتنگی ها وآشفتگی هایش
 را مینویسد..وقت میگذارد برایم وقت میگذارم برایش....نگرانش میشوم دلتنگش
 میشوم!وقتی درصحبت هایم به عنوان دوست یاد میشود مطمئن
 میشوم حقیقی ست...!هرچند کنارهم نباشیم هرچند صدای هم نشنیده باشیــــم
 من برایش سلامتی وشادکامی ارزو دارم هرکجا که باشد
 پس دوست من در دنیای مجازی دوستــــــــــــت دارمــــ

❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

بنویس..
 پسران  
ادامه مطلب ...

آقایﻣﺠﺮﻱ : ﮐﻲ ﻣﻴﺪﻭﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﭼﻴﻪ؟
ﻓﺎﻣﻴﻞ دور : ﺑﻪ ﺧﺮﻳﺖ ﺭﻣﺎﻧﺘﻴﮏ ﻣﻴﮕﻦ ﻋﺸﻖ!
ٱقایﻣﺠﺮﻱ : ﻋﺸﻖ ﻳﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻴﻠﻲ ﺧﻮﺑﻪ
ﭘﺴﺮﻋﻤﻪزا : ﻣﺜﻞ ﺣﺴﻲ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﻳﻲ ﺩﺍﺭﻩ !
ٱقایﻣﺠﺮﻱ : ﺧﻴﻠﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ !
ﮐﻼﻩ ﻗﺮﻣﺰﻱ : ﻣﺜﻞ ﺣﺴﻲ ﮐﻪ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺁﺩﻡ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﻳﻲ
ﺩﺍﺭﻥ !
ﻓﺎﻣﻴﻞدور: ﺑﺎﺑﺎﻳﻲ ﺗﻮ ﭼﺮﺍ ﻣﻴﺨﻨﺪﻱ؟
ﺑﭽﻪ: ﭘﺪﺭﺭﺭ ...ﺣﺲ ﺧﻮﺏ ﺩﺍﺭﻡ !
ﻓﺎﻣﻴﻞدور: ﺍﻭﻩ ﺍﻭﻩ ﺁﻗﺎﻱ ﻣﺠﺮﻱ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻩ ﻳﺎ
ﺧﺮﺍﺑﮑﺎﺭﻱ ﮐﺮﺩﻩ! ؟

ﻣﯽﮔــــﻮﯾﻨﺪ :
ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺧـــــﻮﺍﺏﻫﺎﯼ ﺧﻮﺷﯽ ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭﻣــــﻨﺪﯾﻢ
ﻣﮕﺮ ﮐﺴـــﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﺪ
ﺑﺮﺍﯾــــﺖ ﻭﺍﻗﻌﯿﺘـــــﯽ ﺧﻮﺵ ﻭ ﺯﯾــــﺒﺎ ﺁﺭﺯﻭﻣــــــﻨﺪﯾﻢ!
ﺧﻮﺍﺏ ﺯﯾـــﺒﺎ ﺑﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﻣﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺎ ﮔــــﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑــــﯿﺪﺍﺭﯼ ﺩﺭﺩﻧﺎﮐــــﯽ ﻫﺴﺘـــﯿﻢ !.

نوکر

نوکر

نوجوانی آمد اندر منزلی از بهر کار
گفت خانم چیست نامت؟ گفت اسمم اکبر است

گفت در اینجا اگر خواهی شوی مشغول کار
از زبان باید تو باشی لال و گوشانت کر است

گفت روی چشم، هر امری که تا صادر شود
من اطاعت می کنم از هر که این جا سرور است

گفت خانم هر چه  
ادامه مطلب ...

باران که می بارد ،ترجیح میدهم در فنجانم چای بریزم پشت پنجره باران زده بنشینم وبه جای مرور تلخی های زندگیم
به خدایی بیندیشم که ارامشم را از حضورش در قلبم و هر لحظه زندگیم دارم ...
به خدایی که هوای هر نفسم را دارد ...
روزگارتان زیبا... دل انگیز و پر از عشق...

نسل بدی  بودیم !
نسل انتخاب بین بد و بدتر ! ...
به ما که رسید رودخانه ها خشکید ، جنگل ها سوخت و ابر ها نبارید
دل به هر کس دادیم ، قبل از ما دل داده بود
نسلی هستیم نه به پدرمان رفتیم و نه به مادرمان ..... بلکه به فنا رفتیم
نسلی هستیم از بیرون تحریم شدیم !!!! از داخل فیلتر ....
هم از دزد می ترسیم هم از پلیس !!! حیف .... !!!! نسل دیدن و نداشتن ، خواستن و نتوانستن ،رفتن و نرسیدن
نسل آرزو های که تا آخرش بر دل ماند
نسل آهنگ های سوزناک
نسل طلاق هفتاد درصد
نسل فیس بوک از سر بی کسی
نسل درد و دل با هر کسی
نسل ماندن سر بی راهی
نسلی که ناله های همو فقط لایک می کنیم
نسل خوابیدن با اس ام اس
نسل جمله های کوروش و دکتر شریعتی ...
نسل کادو های یواشکی
یادمان باشد وقتی به جهنم رفتیم بگوییم یادش بخیر آن دنیا هم‌‌ جهنمی داشتیم
سگ دو زدیم برای آغاز راهی که قبل از ما هزاران نفر به آخر خطش رسیده بودند تنها نسلی هستیم که هرگز نخواهیم گفت جوانی کجایی که یادت بخیر

یکی نیست به این گیاه خوارا بگه
شما که انقدر حیوونارو دوست دارید و گوشتشون رو نمیخورید ،
چرا پس غذاشونو میخورید ؟
خوب گناه دارن طفلیا !

در عالم کودکی به مادرم قول دادم که تا همیشه هیچ کس را بیشتر از او دوست نداشته باشم.

مادرم مرا بوسید و گفت : نمی توانی عزیزم!!

گفتم می توانم، من تو را از پدرم و خواهر و برادرم بیشتر دوست دارم.
مادر گفت یکی می آید که نمی توانی مرا  
ادامه مطلب ...


قافیــه هایش با مــــــــن ،

تو فقط ردیف باش..!

عبدالله مبارک به حج رفته بود، وقتی در خواب دید که فرشته ای به او گفت :از ششصد هزار حاجی کسی حاجی نیست، مگر علی بن موفق کفشگری در دمشق که به حج نیامد. عبدالله به دمشق رفت و علی بن موفق را دید که پاره دوزی(پینه دوزی، تعمیر ووصله کردن کفش های خراب و پاره) میکند پرسید چه کردی با اینکه امسال به حج نرفتی از میان همه حجاج فقط حج تو پذیرفته شد، گفت سی سال بود تا مرا آرزوی حج بود واز پاره دوزی سیصد درهم جمع کردم وامسال عزم حج کردم، تا روزی (همسر وعیال)حامله بود، از خانه همسایه بوی طعام می آمد، مرا گفت :برو وپاره ای از آن طعام بستان، من رفتم، همسایه گفت بدان که هفت شبانه روز بود که اطفال من هیچ نخورده بودند،امروز خری مرده دیدم. پاره ای از آن جدا کردم و طعام ساختم. بر شما حلال نباشد. چون این بشنیدم آتشی در جان من افتاد. آن سیصد درم برداشتم و بدو دادم و گفتم نفقه اطفال کن که حج ما این است.
تذکره الاولیا

ای قوم بحج رفته کجایید کجایید
معشوق همینجاست بیایید بیایید

معشوق تو همسایه دیوار به دیوار

در بادیه سرگشته شما در چه هوایید

نوزاد بدشانس

سلام! بدون هر گونه مقدمه چینی باید بگم که اصولاً من نوزاد بدشانسی هستم. یه چیزی تو مایه های دالتون ها توی کارتون لوک خوش شانس. البته باید بگم که اونا در مقابل من برای خودشون یه پا لوک خوش شانسن. شاید فکر کنید که من از اون دسته نوزادانی ام که چون دختر خاله ام مای بی بی چیک چیک خریده و من فقط ساده شو دارم احساس بدشانسی مفرط می کنم، ولی باید بگم که سابقه بدشانسی من به دوران جنینی و حتی قبل از اون برمی گرده.

اصلاً بذارید از اول شروع کنم: از ماجراهای  
ادامه مطلب ...

دکتر حسابی می گفت:
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻓﻘﻂ ﺍﯾﻨﻮ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ ...
.
.ﺍﻭﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻲ ﮔﻔﺖ "ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ " ، ﺑﻴﺸﺘﺮ
ﻣﻴﺪﻭﻧﺴﺖ!
.ﺍﻭﻧﻲ ﻛﻪ "ﻗﻮﻳﺘﺮ " ﺑﻮﺩ، ﻛﻤﺘﺮ ﺯﻭﺭ ﻣﻴﮕﻔﺖ!
.ﺍﻭﻧﻲ ﻛﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﻣﻴﮕﻔﺖ "ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻛﺮﺩﻡ" ، ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ
ﺑﻪ ﻧﻔﺴﺶ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺑﻮﺩ!
.ﺍﻭﻧﻲ ﺻﺪﺍﺵ ﺁﺭﻭﻣﺘﺮ ﺑﻮﺩ، ﺣﺮﻓﺎﺵ ﺑﺎ ﻧﻔﻮﺫﺗﺮ ﺑﻮﺩ!
.ﺍﻭﻧﻲ ﻛﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ، ﺑﻘﻴﻪ ﺭﻭ
ﻭﺍﻗﻌﻲ ﺗﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ!
.ﺍﻭﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ " ﻃﻨﺰ " ﻣﻴﮕﻔﺖ، ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺟﺪﻱ ﺗﺮ
ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻴﻜﺮﺩ و غمهاشو پنهون میکرد

میزنم به بیابان...
و پایم را به پیشانیش میکوبم!
من لج این بیابانی را که از هیچ طرف
به "تو" نمی رسد... در می آورم!


ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺰﻧﻢ ﺑﮕﻢ : ﻣﻦ ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ،
ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﮕﻮﯾﺪ : ﻣﻦ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻧﯿﺴﺘﻢ !
ﺭﺍﺳﺘﯽ ! ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ؟ “ ﻣﻦ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ”

یکی از خصلت های بارز و مفید هموطنان اصفهانی ما اینست که در هر کجای ایران و جهان که باشند برای خرید و خرج کردن پول به اصفهان برمیگردند . تا پول در آن شهر در گردش باشد . اصفهان اقتصاد پویایی دارد . وبه همین علت است که برای تخریب اصفهانی ها جوک های خصاصت درست کرده اند .
ایا این دلیل روشن نیست؟
پس برادرم شما هم مثل خواهرم حجابت را رعایت کن دیگه