روزی یک زرتشتی و یک مسلمان از مسیری در حال عبور بودند. در حین مسیر دختربچه ای را دیدند که با سبد پر از میوه میخواهد از رودخانه عبور کند. آن مرد زرتشتی سبد میوه را بر دوش و دست دخترک را در دست گرفت و از رودخانه عبور داد.در ادامه مسیر مرد مسلمان رو به مرد زرتشتی کرد و گفت: در دین ما لمس کردن بدن جنس مخالف عملی حرام است ، مگر آنکه یکی از دو طرف به سن تکلیف نرسیده باشد و یا نسبتی بین آن دو باشد . لمس جنس مخالف سبب طغیان شهوت و سقوط به ورطه گناه است و .........مرد زرتشتی کلام او را قطع کرد و گفت: من آن دخترک را به آنسوی رودخانه بردم و رهایش کردم. تو هنوز در ذهن بیمارت رهایش نکردی؟