خانه ات دیگر خدایا خانه نیست .
امن و آسایش در این بتخانه نیست .
خانه ی امنی که ابراهیم ساخت .
زمزمش را ساقی و پیمانه نیست .
خادمان پاسدار این حرم .
غیر مشتی زنگی دیوانه نیست .
ما دگر با خانه ات بیگانه ایم .
چونکه در باز است و صاحبخانه نیست .
آن حرامی را که احمد بانگ زد .
جز حریم عده ای بیگانه نیست .
شرم دارم باز گویم ماجرا .
ماجرایش قصه و افسانه نیست .
وصف حیوانیتی پست وسخیف .
کو بیانش سخت و بی شرمانه نیست؟
خانه را تحریم باید کرد و گفت .
جای ایرانی در آن بتخانه نیست .
ایزدی این قصه را کوتاه کن .
خانه ی نا امن دیگر خانه نیست .