خدا به انسان می گوید : من خانه هستم .. ، در بزن . با هم چای میخوریم و گپ میزنیم تو سبُک میشوی ..و .. و من نظرم را در مورد تو عوض میکنم و کاری میکنم تا دلت گرم شود . لازم نیست سر سجادۀ نماز باشی می توانی همانطور که در حال چای خوردن هستی با من حرف بزنی یا .. همانطور که در حال گوش دادن به موسیقی هستی منهم از موزیک خوشم می آید خودم به انسانها آموزش داده ام بنوازند ، به بعضی از آنها الهام کردم چگونه ساز های متفاوت بسازند و نغمه های شورانگیز از آن بیرون بکشند ، با رقص هم مخالف نیستم . ببین پروانه ها چگونه می رقصند . گُل در حال رقص است . ابرها درحال رقصند. به کودکان نگاه کن ، پاک و معصومند و مدام درحال رقصند. گاهی خدا می گوید : مزاحم نیستی در بزن با هم یک چای بنوشیم و گپ بزنیم ... ﺟﻠﻮﯼ ﻣﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﻧﮑﻦ ﻣﻦ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ، ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻣﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﻧﮑﻦ، ﻣﻦ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﻗﺪﻡ ﺑﺰﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﺎﺵ ...
چقدر زیباست، انسان با این تفکر زندگی کنه که همیشه و در هر حالت میتونه با خدای خودش حرف بزنه و فکر بکنه که همی شه خدا کنارشه