مدیری از مدیرهای گروه شب روی یه کاغذ نوشت :پشه ی عزیز ... تو چرا نمیمیری ؟ چرا این قرص ِ آبی توی دستگاه روت اثر نداره ؟ چرا اینقدر جان سخت میباشی؟ امضاش کرد گذاشت رو میز تحریر ... صُبح پا شده دیده با یه خط ریز و قرمزی از خون خودش براش نوشته که : مدیر عزیز، دستگاه رو بزن تو پیریز برق بجای تلفن !! اگه نشد بعد نامه نگاری کن... اینقدرم تو خواب خر خر نکن بذار به کارم برسم ...!