افسانه زندگی به جز این دو نیست:یا مرگ آرزوها،یا آرزوی مرگ…
-------
عزیزم عاشقی دارد کلاسی .
نباشد در خور هر عاص وپاصی
------------
پای سگ بوسید مجنون خلق گفتند از چه بود
گفت .این "سگ"گاه گاهی کوی "لیلی"رفته بود
--------
عشق سرکش وخونی بود
هرکه از اوبگذرد بیرونی بود
-------------
نگاه کن هنوز از رفتنت می لرزم
مثل شاخه ای که یک جا پر کشیده اند
تمام پرندگانش