فقط یه مرد ایرانیه که باشلوار کردی، زیرپوش رکابی راه راه، با جورابایی که سر انگشتش سوراخه، یه هیکل داغون با شکم گنده، توی یه آپارتمان اجاره ای ٣٥ متری که پنج ماه هم اجاره عقب افتاده داره با یک بشقاب پر از شلغم تو دست بشینه روی یه کاناپه که فنرش جیرجیر میکنه، بعد کانال ماهواره رو عوض کنه و بگه این شکیرا باید زن من میشد!
یعنی لامصب این اعتماد به نفس رو درخت کاکتوس اگه داشت، سالی دوبار گلابی میداد!!
چقد زیبا گفت سیمین بهبهانی:
میدانید از کی لر مظهر خنده شد؟!
از وقتی که تو که خود را صاحب فرهنگ میدانی،مهمانش شدی!!
و او تنها گوسفندش را برایت سر برید و با خوشرویی از تو پذیرایی کرد !!
و آنگاه که به شهر پر زرق و برق تو آمد،آدرس ساندویچی سر کوچه را با نگاهی عاقل اندر سفیه به او نشان دادی !!!
میدانی از کی لر مظهر خنده شد؟!
آنگاه که او تمام زندگیش را به زنش سپرد !!
و تفنگ به دست از شهر و ناموس تو دفاع کرد !!
میدانی از کی لر مظهر خنده شد؟!
آنگاه که تو به راحتی دین متجاوزین به کشورت را قبول کردی و او جنگید !
و جان داد !
ولی آن ننگ را نپذیرفت،
تا توی صاحب فرهنگ و هموطنش آن را به او قالب کردی !
میدانی از کی لر مظهر خنده شد؟!
آنگاه که تو نفت را از سرزمین او استخراج کردی تا با پولش به لر فخر بفروشی و آنچنان دچار توهم شوی که خود را صاحب فرهنگ بدانی و لر را بی فرهنگ خطاب کنی !!
سرگذشت احمقانه خود را به اسم لر و در قالب جک لری بیان نکیند !!
سیمین بهبهانی