پست های تلگرام

مطالب و طنز های زیبا برای تلگرام و معرفی گروههای تلگرام و پست برای تلگرام

پست های تلگرام

مطالب و طنز های زیبا برای تلگرام و معرفی گروههای تلگرام و پست برای تلگرام

اکلیل

دوست دارید همیشه و همه جا بدرخشید؟

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
به خودتان اکلیل بزنید
چیه؟راه دیگه ای بلدید؟!

ﺳﻮﺍﻻﺗﯽ ﮐﻪ ﺣﺮﺹ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻩ :

ﺳﻮﺍﻻﺗﯽ ﮐﻪ ﺣﺮﺹ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻩ :
۱ - ﺭﻭ ﺗﻠﻔﻮﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻦ ﻣﯿﭙﺮﺳﻦ :
ﺧﻮﻧﻪ ﺍﯼ؟ ! ﻧﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭﻡ ﺳﯿﻤﻮ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺮﺩﻡ
۲ - ﺍﺯ ﺣﻤﺎﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺧﯿﺴﯽ ﻣﯿﭙﺮﺳﻦ: ﺩﻭﺵ
ﮔﺮﻓﺘﯽ؟ ! ﻧﻪ ﺍﻟﻤﭙﯿﮏ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﻮ ﺭﺷﺘﻪﺀ ﻭﺍﺗﺮ ﭘﻠﻮ
ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﺩﺍﺩﻡ
۳ - ﺗﻮﯼ ﻃﺒﻘﻪ ﻫﻤﮑﻒ ﺟﻠﻮ ﺩﺭ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﯼ
ﻣﯿﭙﺮﺳﻦ : ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﺮﯼ ﺑﺎﻻ؟ ! ﻧﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺳﻮﺋﯿﺖ ﺑﯿﺎﺩ
ﭘﺎﯾﯿﻦ
۴ - ﺗﻮ ﺣﻤﻮﻡ ﻫﺴﺘﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺰﻧﻦ ﻣﯿﭙﺮﺳﻦ : ﺩﺍﺭﯼ ﭼﮑﺎﺭ
ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ ! ﺧﺐ ﻣﻌﻠﻮﻣﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﺸﻘﺎﻣﻮ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻢ
۵ - ﺭﻭ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺑﯽ ﭼﺸﺎﺗﻮ ﺑﺴﺘﯽ ﻣﯿﭙﺮﺳﻦ :
ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﯼ؟ ! ﻧﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﻤﯿﺮﻡ
ﻭﺍﻻﺍﺍﺍﺍﺍ

آرزوست

(چامه ای زیبا از روانشاد استاد ابراهیم پورداوود):

خوشه از راستی درودنم آرزوست
 گویی از همگان ربودنم آرزوست


 به سان ایرانیان به گاه ساسانیان
 زند و اوستا بدست سرودنم آرزوست

سپیده دم بی درنگ روی به آتشکده
 راه نیاکان خویش نمودنم آرزوست

از سر پیمان و مهر آذر افروختن
 تیرگی اهریمن زدودنم آرزوست

خدای جان آفرین فرشتگان مهین
 پیمبر راستین ستودنم آرزوست

همیشه اندیشه نیک هماره کردار نیک
 هر دم گفتار نیک شنودنم آرزوست

زمانه باستان دری ز مینو جهان
 بروی ایرانیان گشودنم آرزوست.

چوپان و مار

داستان چوپان و مار .


چوپانی ماری را از میان بوته های آتش گرفته نجات داد و در خورجین گذاشته و به راه افتاد .

چند قدمی که گذشت مار از خورجین بیرون آمده و گفت :

به گردنت بزنم یا به لبت ؟

چوپان گفت : آیا سزای خوبی این است ؟

مار گفت : سزای خوبی بدی است ...

و قرار شد تا از کسی سوال بکنند ، به روباهی رسیدند و از او پرسیدند .

روباه گفت :

من تا صورت واقعه را نبینم نمی توانم حکم کنم , برگشته و مار را درون بوته های آتش انداختند مار به استمداد برآمد و روباه گفت :

بمان تا رسم خوبی از جهان برافکنده نشود ...

"ﮐﻠﯿﻠﻪ ﻭ ﺩمنه

پلیس 110

من: پلیس 110
پلیس 110 : بفرمایید
من: جلوی خونمون در خیابان....دو نفر توی پیاده رو دارن با زنجیر و قمه یک نفر رو می کشن.
پلیس 110: آیا مورد مشکوکی هم وجود داره؟
من: مثل اینکه متوجه نشدین چی میگم، دارن یکیو میکشن
پلیس 110: فهمیدم چی گفتی. هر روز تو پیاده رو دارن یکی رو با قمه می کشن. ما که نمی تونیم به خاطر یه زنجیر و قمه نیرو اعزام کنیم. اگه مورد مشکوکی نیست قطع کن.
من: قمه تو شکم یکیشونه. اون یکی هم داره با زنجیر میزنه
پلیس110: پس مورد مشکوکی وجود نداره؟
من: صبر کنید. یک ماشین بی ام و اومد. صدای ضبطش بالاست، چهارتا دختر و پسر هم دارن توش میرقصن...
پلیس 110: واسا الان هلیکوپتر میرسه. گفتی چند نفرن؟
من: دو نفر قاتل، یک نفر مقتول
پلیس 110 : اونا رو نمیگم. اونایی که میرقصن رو میگم...

مچکرم

در سال جدید آمده ارزانی
روز وشب ما شده فقط مهمانی
حال همگی ما خلاصه خوب است
مچکرم از پیامکت روحانی

بهمن نشاطی، شاعر اهل گنبدکاووس

کدورت

در کشوری زندگی میکنیم که مردمش فقط ایام نوروز را بر پا میکنند برای گذشت وبیرون کردن کدورتها از دل مثل خونه تکونی ... بقیه روزه های دیگر سال ارزش نداره ادم کدورتهارو کنار بذاره

صدای بز

وقتی خانمت بهت میگه: چی?! به این معنا نیست که حرفتو نشنیده.....

.

.



.

.

.

بلکه درواقع بهت 5ثانیه فرصت داده تا حرفتو زود عوض کنی....
وگرنه کاری میکنه صدای بز بدی!

مرغ کیسه ای

مرغ خیلی گرون شده.....

 .

 .

 .

 .

 .

 .

 

 ما یه تیکه بال مرغو بانخ بستیم

 مثل \"چای کیسه ای\"

 میکنیم توبرنج

 چلومرغ میزنیم به بدن !

سرعت دانلود

فرض کن در آینده میشد همه غذاهارو از اینترنت دانلود کرد...خیلی کیف می داد!!!!
.
.
.
.
.
زیاد کیف نکن
 ما ایرانیا به دلیل سرعت اینترنت فقط میتونستیم نون خشک دانلود کنیم!

WC

میگن WC های جهنم....
توش پرسوسک بالدارگندست
فقط شیر آب جوش داره
دمپاییش همیشه خیسه
شلنگشم همیشه افتاده رو زمین
تازه فرشته عذاب پشت در واستاده هی در میزنه میگه زود بیا بیرون
طول WCسه متره،درشم ازبیرون بازمیشه،قفلم نمیشه!!
حالا هی گناه کنید

صندوقهای خراب

چه جوریه کشوری که بالاترین مبلغ صدقه در دنیا را دارد،
.
.
.
.

.

آمار بیشترین تصادف جهان را دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فکر کنم صندوقها خرابه!!!! مسئولین رسیدگی کنند لطفاً ...........

مرگ در 11 صبح

چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان معروف، بیماران یک تخت بخصوص در حدود ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه جان می سپردند و این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت وضعف مرض آنان نداشت.
این مسئله باعث  
ادامه مطلب ...

ﮐﻨﺘﺮﻝ

ﺫﻫﻦ ﻣﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﺗﻠﻮﯾﺰﺑﻮﻥ ﺑﺎ ﺻﺪﻫﺎ ﺷﺒﮑﻪ ﺍﺳﺖ ﻭﺍﯾﻦ ﻣﺎﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ
ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﻢ ﺭﻭﯼ ﮐﺪﺍﻡ ﺷﺒﮑﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ !
ﺷﺒﮑﻪ ﺭﻧﺠﺶ،
ﺷﺒﮑﻪ ﺑﺨﺸﺶ،
ﺷﺒﮑﻪ ﻧﻔﺮﺕ،
ﺷﺒﮑﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ،
ﺷﺒﮑﻪ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﯽ،
ﺷﺒﮑﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺩﯾﺮﻭﺯ،
ﺷﺒﮑﻪ ﺍﮐﻨﻮﻥ،
ﺷﺒﮑﻪ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻭ ﻭ ﻭ ...
ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﯾﺎ ﺭﯾﻤﻮﺕ ﻣﺎﺳﺖ ...
ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺑﺎ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﺒﮑﻪ ﻫﺎ

کل کل ... شعر ازمرد

به نام خداوند مردآفرین
که بر حسن صنعش هزار آفرین

خدایی که از گِل مرا خلق کرد
چنین عاقل و بالغ و نازنین

خدایی که مردی چو من آفرید
و شد نام وی احسنالخالقین

پس از آفرینش به من هدیه داد
مکانی درون بهشت برین

خدایی که از بس مرا خوب ساخت
ندارم نیازی به لاک، همچنین

رژ و ریمل و خط چشم و کرم
تو زیباییام را طبیعی ببین

دماغ و فک و گونهام کار اوست
نه کار پزشک و پروتز، همین !

نداده مرا عشوه و مکر و ناز
نداده دم مشک من اشک و فین!

مرا ساده و بیریا آفرید
جدا از حسادت و بیخشم و کین

زنی از همین سادگی سود برد
به من گفت از آن سیب قرمز بچین

من ساده چیدم از آن تک درخت
و دادم به او سیب چون انگبین

چو وارد نبودم به دوز و کلک
من افتادم از آسمان بر زمین

و البته در این مرا پند بود
که ای مرد پاکیزه و مهجبین

تو حرف زنان را از آن گوش گیر
و بیرون بده حرفشان را از این

که زن از همان بدو پیدایشات
نشسته مداوم تو را در کمین !

کل کل ... شعر از زن

به نام خدایی که زن آفرید
حکیمانه امثال ِ من آفرید

خدایی که اول تو را از لجن
و بعداً مرا از لجن آفرید !

برای من انواع گیسو و موی
برای تو قدری چمن آفرید !

مرا شکل طاووس کرد و تورا
شبیه بز و کرگدن آفرید !

به نام خدایی که اعجاز کرد
مرا مثل آهو ختن آفرید

تورا روز اول به همراه من
رها در بهشت عدن آفرید

ولی بعداً آمد و از روی لطف
مرا بی کس و بی وطن آفرید

خدایی که زیر سبیل شما
بلندگو به جای دهن آفرید !

وزیر و وکیل و رئیس ات نمود
مرا خانه داری خفن آفرید

برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب
شراره ، پری ، نسترن آفرید

برای من اما فقط یک نفر
براد پیت من را حَسَنْ آفرید !

برایم لباس عروسی کشید
و عمری مرا در کفن آفرید

به نام خدایی که سهم تو را
مساوی تر از سهم من آفرید


اینست آدم های سرزمین من؛


ﺭﻭﺑﺮﺗﻮ ﭼﻮﻟﯽ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﮔﺮﻭﻩ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮﺍﻥ ﺗﺌﺎﺗﺮ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ جایی گفته است:
ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺗﻌﻄﯿﻞ ﻭ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ. ﻣﻄﻤﺌﻨﺎً ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﻓﺮﺩ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺑﻮﺩﻡ . ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺷﯿﻮﻥ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﺯﺍﺭﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺭﻧﺞ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻧﺪ . ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺷﯿﻌﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ . ﻣﻦ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﺁﻧﺠﺎ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻢ . ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﭼﻨﺪ ﻣﺮﺩ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺯﺍﺭ ﺯﺍﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺑﻮﺩ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﻭﺳﻂ ﮔﺮﯾﻪ ﺯﺍﺭﯼ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﻓﺮﺵ ﺑﺨﺮﯼ؟ ﻭ ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ . ﺍﻭ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﯾﺪﻡ !!

ﻣﺸﮑﻞ ﻣﺎ ﺩﺭﻓﻬﻢ ﺯﻧﺪﮔﯿﺴﺖ

ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ !
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ
ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ...
ﻣﺪﺭﺳﻪ...
 ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ...
 ﮐﺎﺭ...
ﺣﺘﯽ ﺩﺭﺳﻔﺮﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ
 ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺬﺕ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ!
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ,
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ ..

{سخنانی زیبا برای لحظه ای تفکر و اندیشیدن }

هیچگاه نمی توانید یک اشتباه را دوبار مرتکب شوید چرا که بار دوم دیگر آن یک اشتباه نیست بلکه یک "انتخاب" است.
¤¤¤¤
به خودتان اجازه ندهید توسط این سه چیز تحت کنترل درآیید:
گذشته تان ، مردم و پول
¤¤¤¤
هرگز برای کسی که شما را اذیت میکند گریه نکنید... درعوض لبخند بزنید و به او بگویید ممنون بخاطر اینکه به من فرصت دادی تا کسی بهتر از تو را پیدا کنم
¤¤¤¤
همیشه دنبال افرادی که کمترین اهمیت را در زندگی به ما میدهند می دویم چرا به اینکار پایان ندهیم و اطرافمان رانگاه نکنیم تا ببینیم چه کسانی دنبال ما می دوند؟
¤¤¤¤
اگر خدا دعاهای شما را مستجاب کند، ایمانتان را افزایش داده ، اگر با تاخیر مستجاب کند صبرتان را زیاد کرده و اگر مستجاب نکند چیز بهتری برایتان در نظر دارد
¤¤¤¤
یک فرد موفق کسی است که بتواند از آجرهایی که دیگران به طرفش پرتاپ کرده اند، ساختمانی محکم بنا کند
¤¤¤¤
هرگز افسوس پیرشدن را نخورید چرا که افراد بسیاری از این امتیاز محروم مانده اند !
¤¤¤¤
زیبایی به معنای صورت زیبا داشتن نیست، بلکه به معنای داشتن ذهن، قلب و روح زیبا است

عشق ،یعنی


عشق ،یعنی که تکان خورده و سرپا بشویم

زورکی هم که شده در دل هم جا بشویم

دست در دست هم  
ادامه مطلب ...

نامهٔ خدا به بندگانش!



فرض کنید من اصلا وجود ندارم؛ بروید مثل آدم زندگی تان را بکنید و این قدر داستان و شعر درست نکنید.
خودتان نماینده های من را درست کرده اید که کاسبی کنید و سر همدیگر را کلاه بگذارید، چرا پای من را وسط می کشید؟
اگر من خدایم چرا موسی را بفرستم بگویم شنبه را تعطیل کند و عیسی را بفرستم بگویم یک شنبه را و محمد را بفرستم بگویم جمعه را؟
چرا کاری کنم که عیسوی شرابش را در کلیسا بنوشد و مسلمان به جای شراب شلاق بخورد؟ چرا یکی چادر برسر کند و دیگری هیچ نپوشد؟ چرا یکی خاتم شود و دیگران ماتم؟
اگر من این خدا بودم چرا این همه آدم به ظاهر انسان به اسم من روی زمین خدایی می کنند و کلید بهشت می فروشند و یا دنیا را برای مخلوقات من جهنم کرده اند؟
خدایی که به عبادت محتاج باشد، خدایی که قسم بخورد جهنمش را از نافرمانان پر می کند، خدایی که فقط محبان علی را به بهشت راه بدهد و بقیه پیامبرانش بشوند هیچ!! خدایی که می گوید زمین آزمایشگاه است و آدم ها موش آزمایشگاهی و تمام آن چه که در زمین حرام کرده را در بهشت وعده می دهد من نیستم...اشتباه گرفته اید !!!

نفهمیدم غلط کردم

تورا از بین صدها گل من احمق جدا کردم
نفهمیدم غلط کردم من از اول خطا کردم

...شدی نزدیک  
ادامه مطلب ...

سیب

ﺳﯿﺐ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﺩﻡ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ،
ﺷﺪ شیطون !
ﺑﻪ ﻧﯿﻮﺗﻦ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ،
 ﺷﺪ ﮐﺸﻒ ﺟﺎﺫﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ !
ﺑﻪ ﺍﺳﺘﯿﻮ ﺟﺎﺑﺰ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ،
ﺷﺪ ﺍﭘﻞ !
ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ،
ﺷﺪ ﺗﻨﺒﺎﮐﻮ


اعتماد به نفس

فقط یه مرد ایرانیه که باشلوار کردی، زیرپوش رکابی راه راه، با جورابایی که سر انگشتش سوراخه، یه هیکل داغون با شکم گنده، توی یه آپارتمان اجاره ای ٣٥ متری که پنج ماه هم اجاره عقب افتاده داره با یک بشقاب پر از شلغم تو دست بشینه روی یه کاناپه که فنرش جیرجیر میکنه، بعد کانال ماهواره رو عوض کنه و بگه این شکیرا باید زن من میشد!
یعنی این اعتماد به نفس رو درخت کاکتوس اگه داشت، سالی دوبار گلابی میداد!!

از آن روزی

از آن روزی که مو جانان گرفتم تو گویی مو بلای جان گرفتم!

همه دارن زنی رنگ شکوفه مو رفتم رنگ بادمجان گرفتم!

دلا از خود جدا افتاده ای تو ببین اکنون ، کجا افتاده ای تو؟

گرفتی زن برفتی بین مرغان به قد قد قد قدا افتاده ای تو !

ز دست دختر و مادر زنم ، مو همیشه بر سر خود میزنم ، مو

مجرد بودم و شیر ژیانی ولی حالا کم از یک ارزنم ، مو!

از اینجا می روم چون سوی خانه شود آغاز ، کار توی خانه

زمانی صحبت از مردانگی بود ببین حالا تو کدبانوی خانه !


عیال نازنین بهتر از جان ! نشسته در کنار بنده الان

نشسته توی دستش گوشت کوبی ازاین رو میکنم تعریف از ایشان!

گاوداری

ﻣﻦ ﺩﻭ ﻣﻠﯿﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺳﻪ ﻣﻠﯿﻮﻥ ﻫﻢ ﻏﺮﺽ ﮐﺮﺩﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺯﻥ ﮔﺮﻓﺘﻢ
ﭘﺴﺮ ﺧﺎﻟﻪ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺩﻭ ﻣﻠﯿﻮﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻭﻥ ﺭﻓﺖ ﯾﻪ ﮔﺎﻭ ﺧﺮﯾﺪ
ﺍﻻﻥ ﻣﻦ ﺳﯽ ﻣﻠﯿﻮﻥ ﺑﺪﻫﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﭘﺴﺮ ﺧﺎﻟﻢ ﮔﺎﻭﺩﺍﺭﯼ ﺯﺩﻩ

ارشمیدوس در حمام!

ارشمیدوس در حمام! - اردلان عطارپور

معروف است که یکی از بزرگ‌ترین کشفیات ارشمیدس در حمام صورت گرفت و وی شوق‌زده، از حمام بیرون زد و فریاد کشید «یافتم، یافتم».

روزی که ارشمیدس به حمام رفت، لابد  
ادامه مطلب ...

آرش (کمانگیر)

آرش کمانگیر یا آرش تیرانداز یا آرش شیواتیر (به اوستایی: اِرِخْشَه و به پهلوی اِرَش شیپاک‌تیر) نام یکی از اسطوره‌های کهن و نام آور پارسیان-تاجیکان است. آرش، از سپاهیان منوچهرشاه بود که پس از پایان جنگ ایران (آریانا) و توران به عنوان کماندار ایرانی برای بازشناختن مرز ایران و توران برگزیده شد که از بالای کوه البرز (اییریو خشوتا) تیر بیاندازد و محل فرو افتادن تیر مرز ایران (ایران بزرگ) و توران باشد.


 آرش بر فراز کوه می شود و در آنجا تیر را بر کمان گذاشته و با تمام نیرو آن را پرتاب می کند؛ وی که همه هستی و توانش را برای پرتاب تیر گذاشته بود، پس از این تیراندازی از خستگی جان می‌دهد و تیر وی در کنار دریای آمو (جیحون) فرود آمده و بدینترتیب دریای آمو میان دو طرف به عنوان مرز تعیین می گردد.

بدینترتیب آرش به نمادی از عشق به میهن و میهن دوستی تبدیل می گردد؛ نماد مرد پارسی-تاجیکی که برای حراست از سرزمین اش آماده است جانش را فدا کند....

کلم

ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﯾﮑﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﯾﻪ " ﮐﻠﻢ " ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻪ . ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺮﮔﺶ ﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻪ، ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﺯﯾﺮﺵ ﯾﻪ ﺑﺮﮒ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺯﯾﺮ ﺍﻭﻥ ﺑﺮﮒ ﯾﻪ ﺑﺮﮒ ﺩﯾﮕﻪ ﻭ ... ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿﮕﻪ : " ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻬﻤﯿﻪ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﮐﺎﺩﻭ ﭘﯿﭽﺶ ﮐﺮﺩﻥ؟ " ﺗﺎ ﺗﻬﺶ ﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﺑﺮﮔﻬﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺗﻮﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺮﮔﻬﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻧﺸﺪﻩ ... ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻠﻢ ﻫﺴﺘﺶ. ﻣﺎ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭ ﺗﻨﺪ ﺗﻨﺪ ﻭﺭﻕ ﻣﻲ ﺯﻧﻴﻢ ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﻭﻧﻮﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﺪﻩ. ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺁﻥ ﭽﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭﮐﺶ ﮐﻨﯿﻢ ...
ﯾــﮏ ﻋﻤــﺮ ﺑــﺎﯾـــﺪ ﺑﮕـــﺬﺭﺩ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧــﻮﺭﺩﯾﻢ ﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﻧﻪ ﭘﻮﺷﯿﺪﻧﯽ،ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺭ ﺭﯾﺨﺘﻨﯽ ﺑﻮﺩ !...
ﻭ ﭼـﻘـــﺪﺭ ﺩﯾـــﺮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿـــﻢ ﮐﻪ ﺯﻧــﺪﮔـﯽ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯﻫــﺎﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﻨﺘــﻈـﺮ ﮔــﺬﺷﺘﻨـﺶ ﻫﺴﺘﯿـــﻢ

( آموزه های ادبی)


پارسی بنگاریم پارسی بخانیم

 به جای از جمله بگو از دسته -از آن گونه
 به جای از حیث بگو از دید
 به جای از طرف بگو از سوی
 به جای از طریق بگو از راه
 به جای از قدیم بگو از دیر باز
 به جای ازدواج بگو زناشویی
 به جای اساس بگو بنیاد
 به جای اساسنامه بگو بنیادنامه
 به جای اساسی بگو بنیادی
 به جای اسبق بگو پیشین
 به جای اسپپری بگو افشانه
 به جای استبداد بگو تکسالاری
 به جای استحصال بگو برداشت
 به جای استحضار بگو آگاهی
 به جای استحقاق بگو شایستگی
 به جای استحمام بگو خودشویی
 به جای استحکامات بگو سنگر بندی ها
 به جای استدعا میکنم بگو خاهش میکنم
 به جای استراتژی بگو راهبرد
 به جای استراتژیک بگو راهبردی
 به جای استراحت کردن بگو آسودن
 به جای استرداد بگو وا پسداد
 به جای استشمام بگو بو کردن
 به جای استشهاد بگو گواهی
 به جای استعفا بگو کناره گیری
 به جای استعمال بگو کاربرد

ارمنی

واعظی پرسید از فرزند خویش ..هیچ میدانی مسلمانی به چیست.. صدق وبی ازاری و خدمت به خلق ..هم عبادت هم کلید زندگیست..گفت اینهمه حسن که گفتی ای پدر در شهر ما یک مسلمان بیش نیست ..انهم ارمنیست..

تکلیف چیست؟

عشق بازان: یار اگر اغیار شد تکلیف چیست؟
گر طبیب ملتی بیمارشد تکلیف چیست؟
بوی گندم اید از مرداب ومردارها.گر برون از کیسه عطار شد تکلیف چیست؟
راز دل رامیتوان با یار محرم گفت و بس،روزی ان محرم اگر بیگانه شد تکلیف چیست؟
شراب و می، فروشی در بلاد مسلمین باشد حرام، گر که قاضی دائما خود مست بود تکلیف چیست؟
دور میسازد سگ، گله را از شر گرگ.گر نگهبان گله خود گرگ بود تکلیف چیست؟...

برق نگاهت

چراغها را خاموش کن ، نور نمی خواهم …
نگاهم که می کنی برق نگاهت من را که هیـــــــــــچ ، تمام شب را مچاله می کند

انصاف بده

ای واعظ شهر زتو پرکارتریم

بااینهمه مستی زتو هوشیارتریم

تو خون کسان خوری و من خون رضان

انصاف بده کدام خون خوارتریم

شنگول و منگول

ﺗﻖ ﺗﻖ ﺗﻖ ﺗﻖ
.
.
.
.
.
.
کیه
.
.
.
.
.
ﻣﻨﻢ ﻣﻨﻢ ﻣﺎﺩﺭﺗﻮﻥ ﯾﺎﺭﺍﻧﻪ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ
(ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ)
ﺳﺮﻭﺍﻥ ﺟﻌﻔﺮﯼ ﻫﺴﺘﻢ
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺑﺮﯾﺰﯾﺪ ﺗﻮﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺟﻤﻊ ﮐﻨﯿﺪ

تبعید

تو هر کشوری اگه کار خلافی انجام بدی تبعیدت میکنن ب ی کشور دیگه!!!
ولی تو ایران ممنوع الخروجت میکنن یعنی خودشونم میدونن اینجا دیگه آخرشه! !!!
نخند...........آدم به وطنش که نمیخنده

مکن

ای که میگوی مسلمان باش و می خواری مکن

ای که خود گفتی مکن می خوارگی ،اری مکن

هرچه میخواهی بگو یا هرچه میخواهی بکن ،اما ریا کاری مکن

می بخور منبر بسوزان ،مردم آزاری مکن

مردمان را غرق اندوهی که خود داری مکن

خود گرفتاری و مردم را گرفتار ،گرفتاری مکن

گر نمی خواهد پریشان باشد ،اصراری مکن

من خوشم، شادم نمی خواهم، جز این کاری کنم

من نمی خواهم بجای خوش بودن ،زاری کنم

سر خوشم ،تا مهربانی در دلم ،جاری کنم

زاهدا خوش باش و خندان , پیش ما زاری مکن

می بخور منبر بسوزان مردم آزاری مکن

چرا رشتی بی غیرت شد؟

چرا رشتی بی غیرت شد؟
.
زمان قاجار که زنها حق رفتن به مدرسه رو نداشتن اولین مردمانی که به دختر هاشون اجازه درس خواندن دادند رشتی ها بودند، وقتی این خبر به شهر های دیگر رسید، مردمانش میگفتند رشتی ها چقدر بی غیرت هستند که دخترانشان را به مدرسه میفرستن!

در حالیکه در زمان  

 حمله خلفای ناحق اعراب به ایران همه جای ایران بزرگ
(ایران،پاکستان،افغانستان، تاجیکستان،ازبکستان،عراق آذربایجان و ارمنستان امروزی) زیر سلطه اعراب رفت غیر از گیلان!
آذرآبادگان شد آذربایجان،
پارس شد فارس،
سپاهان شد اصفهان
اما غیرت گیلک ها نذاشت گیلان رو جیلان کنند..!!


چرا ترک خر شد؟
بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه تبریزیها شورش کردند و بر علیه استبداد شاه قیام کردند.شهر توسط شاه و استعمار انگلیس محاصره شد ۶ماه تمام شهر در محاصره بود.قحطی و کمبود غذا بیداد کرد.اما مردم تسلیم نشدند.پیغام مردم شهربه محاصره کنندگان این بود.غذا تمام شده عیب ندارد یونجه میخوریم.یونجه هم تمام شود برگ درخت میخوریم ولی تسلیم نمیشویم.همه جاپیچید که ترکها خرشدند..!!
افسوس که ما هم دامن زدیم.

رستم فرخزاد

رستم فرخزاد:

فرمانروای خراسان ، فرزند سپهبد فرخ هرمز ، سردار نامدار و کاردان و دلیر پایان دوره ساسانیان بود. در سال ۶۳۶ میلادى 
ادامه مطلب ...

دوره زمونه‌


دوره زمونه‌ای شده که اختلاس کنی ریسکش کمتر از اینه که تو پشت بوم برقصی


سیل

مسئولین محترم خواهشن یکم اختلاس کنید، یهو رفتید تعطیلات کل ایران رو نزولات آسمانی گرفته.
لطفاً بجنبید هم ما از تعطیلات یه لذتی ببریم هم بابااا ایرانو سیل برد!!!

خر من از کرگی دم نداشت

مردی خری دیدکه درگل گیرکرده بود و صاحب خر ازبیرون کشیدن آن خسته شده بود. برای کمک کردن دُم خر راگرفت، وَ زور زد،
دُم خر از جای کنده شد.
فریادازصاحب خر برخاست که « تاوان بده»!..
مرد برای فرار به کوچه‌ای دویدولی بن بست بود. 
ادامه مطلب ...

بوی دشتشویی عمومی

آیا تا به حال به اجبار به دستشویی عمومی رفته اید که بوی بد بدهد بطوری که حالت خفه شدن به شما دست بدهد؟
دقت کرده اید که  
ادامه مطلب ...

تولدت مبارک

آیامیدانید شعر "تولدت مبارک" نخستین بار برای پیکان سروده شده بود! جالبه نه؟!!!
ترانه و آهنگ "تولدت مبارک"، به سفارش ایران ناسیونال و با شعری از پرویز خطیبی و آهنگسازی انوشیروان روحانی ساخته شد. در سال 1349 در مراسم جشن تولد پیکان، هنگامی که ترانه خوانده می‌شد، پیکان 46 از میان کیکی بزرگ ظاهر شد. در آن زمان کره ای ها میهمان این جشن بودند درحالی که انگشت به دهن با حسرت این مراسم را دنبال می کردند هیچگونه صنایع مونتاژ اتومبیل نداشتند و سال ها بعد از ایران این کار را شروع کردند. حالا انها هیوندا می سازند و ما وانت پراید!!!
واقعا گاندی چه زیبا گفته :
 ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ؛
ﺑﻠﮑﻪ ﻣﺮﮒ ﻣﻠﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﺪﺍﯾﯽ ﺭﺍ ﻗﻨﺎﻋﺖ؛
ﺑﯽ ﻋﺮﺿﮕﯽ ﺭﺍ ﺻﺒﺮ
ﻭ ﺑﺎ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﺑﺮ ﻟﺐ ﺍﯾﻦ ﺣﻤﺎﻗﺖ ﺭﺍ ﺣﮑﻤﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽ ﻧﺎﻣﻨﺪ....ازماست که برماست....

یاقوت و تابوت

یاقوت لب لعل تو یاقوت مرا را قوت یاقوت نهم .نام لب لعل تو یاقوت قربان وفاتم زوفاتم گذری کن تابوت همی بشنوم از رخنه تابوت

مادر

زندگی کلف پر پیچ است اولش پیچ واخرش هیچ است ...ندیدم عاشقی همتای مادر .. .....مادر عاشق بی عار است