در مراسم بزرگداشت بیل برادلی، سناتور نیوجرسی که در سال 1987 برگزار شد اتفاق جالبی رخ داد:
برادلی منتظر بود تا سخنرانی اش را ایراد کند. پیشخدمتی که مشغول کار بود، تکه ای کره در بشقاب او گذاشت.
برادلی به او گفت: "ببخشید ممکن است من دوتکه کره داشته باشم؟"
پیشخدمت جواب داد: "خیر! هرنفر، یک تکه !".
برادلی گفت: "گمان می کنم شما مرا بجا نیاوردید. من بیلی برادلی، فارغ التحصیل آکسفورد، بازیکن حرفه ای بسکتبال، قهرمان جهان و سناتور ایالات متحده هستم".
پیشخدمت گفت: "خب، شاید شما هم نمی دانید من چه کسی هستم؟ "
برادلی گفت: "نه، نمی دانم. شما چه کسی هستید؟".
پیشخدمت گفت: "من مسئول کره ها هستم".!!!
✌
نتیجه اخلاقی: هر وقت ما به سطحی از توسعه یافتگی رسیدیم که اینجور مسئولانی برای "کره های کشورمان" تربیت کردیم مشکل فسادهای هزار هزار میلیاردی و بدبختی و فقر و فلاکت ها و غیره مان هم حل خواهد شد!!
دلم گرفت از دست احساس تنگ نظر
حسد گرسنگی به ضعف
از قصاب چشم سیر یک دست دل گرفت
هوا بس ناجوانمردانه پیر شده است ،
بس که از اکسیژنش گاز دود ساختیم و به خورد ریه هایش دادیم!!!
فردا میخوام هوا را ببرم خانه سالمندان...
باز باران ، بی طراوت ، کو ترانه !؟
سوگواریست ، رنگ غصه ، خیسی غم
می خورد بر بام خانه ، طعم ماتم
یاد می آرم که غصه ، قصه را می کرد کابوس
بوسه می زد بر دو چشمم گریه با لبهای خیسش . . .
تلنگر کوچکی است
باران
وقتی فراموش می کنیم
آسمان کجاست
الان یه نمه بارون زد رفتم ببینم آسمون سر جاشه .. زمین حسودی کرد جلوی پامو ندیدم خوردم زمین!!! باز کمرم درد گرفت ...
اون دفه که دست اتفاق رو گرفتم تا نیافته!!!
حالا پر رو شده هر کاری میکنم یه اتفاق خوب نمی افته!!!
کشتی تایتانیک درس بزرگی برای بشر داشت و اون هم این بود که با ادعای خدایی نمیشود از بین امواج سهمگین دریا عبور کرد و هرچه قدر هم بر ابزار و امکانات خودمون متکی باشیم بالاخره یه موجی هست که ما رو واژگون کنه
شاید ناخدا اشاره به مدعی نبودن دارد و نا خدا کسی است که آنقدر صاحب تجربه است که میداند باید توکل را ضمیمه تلاشش کند .
ناخدا اشاره به این دارد که خدای این کشتی تو نیستی .
روانشناسان معتقدند
ما انسان ها کودک درون داریم ولی من کشف کردم ما باغ وحش درون داریم
با اذیت کردن دوربریهامون تفریح میکنیم،
کرم درون
زحمات پدرو مادرمونو نمی بینیم
گربه درون
اعصابمون خورده،
میخوایم پاچه یکی رو بگیریم
سگ درون
به عزیزانمون زخم زبو میزنیم
مار درون
الکی کلی آت و آشغال جمع می کنیم
موش درون
دیگران رو مسخره می کنیم
میمون درون
تا لنگ ظهر میخوابیم،
خــرس درون
میریم اتاق یادمون میره چی میخواستیم،
اسکل درون
مگسو رو هوا میزنیم،
قورباغه درون
چمـــــــن می بینم ذوق، می کنیم!
بز درون
یک عمر گرفتار روز مره گی هستیم
شتر درون
قیافمون خیلی ضایعه!
اما فکر می کنیم خوشگلیم!!
سوسک درون
رو اعصاااب دیگران وزوز می کنیم!
زنبور درون
بدتر اینکه، طرف میگذاره میره
هنوز عاشقش می مونیم...
خــــــر درون
ح ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ادما ﺯﻣﺎﻧﯿﮑﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻦ ;
ﻣﺼﺮﯼ : ﻭﺍﯼ ﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ، ﺍﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﻦ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ
ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ : so happy
ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ : woo0ow
ﻟﺒﻨﺎﻧﯽ : ﻭﺍﯼ ﺩﯾﻮﻧﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﺱ ﺷﺎﺩﻡ
ﻭ ﺍﻣﺎﺍﺍﺍﺍ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻗﻮﻣﯿﺘﯽ
ﺍﮔﺮ ﻋﻘﺪ ﮐﺮﺩ : ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﮕﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ ﺷﺪ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﺭﻓﺖ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﻗﺒﻮﻝ ﺷﺪ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ
ﺍﻓﺘﺎﺩ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ
ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﺪ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺧﺮﯾﺪﻥ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ
ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪﻥ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺳﺮﺵ ﻫﻮﻭ ﺍﻭﺭﺩ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻫﺎ
ﻃﻼﻕ ﮔﺮﻓﺖ : ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ
ﻭ ﺁﺧﺮﺷﻢ ﻣﯿﮕﻦ ﭼﺸﻤﻤﻮﻥ ﺯﺩﻥ
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﺪﻭﻧﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﯾﻨﺎ ﭼﻄﻮﺭ ﭼﺶ ﺧﻮﺭﺩﻥ؟
ﺧﻮﺍﻫﺸﺄ ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺘﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ
ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺍﮔﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﺕ ﮔﺮﻓﺖ
ﺑﺨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﮐسی نفهمه
زندگی رایادمان ندادند
نگفتند....
کسی که سیگار میکشه،معتاد نیست!
کسی که بلوند میکنه،فاحشه نیست!
کسی که بنز سوار میشه،دزد نیست!
کسی که میخنده،بی غم نیست!
کسی که درس نمیخونه،خنگ نیست!
کسی که سکوت میکنه، لال نیست!
کسی که بهت دست میده،دوست نیست!
کسی که میبوستت،عاشقت نیست!
یادمان ندادند، زود قضاوت نکنیم....!!
گوسفندها فکر میکنند که چوپان دوستشان دارد اما نمیدانند که چوپان دوست صمیمی قصاب است...
همیشه
از گرما مینالیم از سرما فرار میکنیم!
درجمع،از شلوغی کلافه میشویم و در خلوت،از تنهایی بغض میکنیم!
تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و اخر هفته هم بی حوصله تقصیر غروب جمعه است و بس!
همیشه در انتظار به پایان رسیدن روزهایی هستیم که بهترین روزهای زندگیمان را تشکیل
میدهند:
مدرسه....
دانشگاه....
کار....
حتی در سفر همواره به مقصد می اندیشیم بدون لذت از مسیر!
غافل از اینکه زندگی همان لحظاتی بود که میخواستیم بگذرند
ایا مشکل ما در فهم زندگیست؟؟؟
ما........... «لذت بردن را یاد نگرفته ایم»......به دنبال خوشبختی در بیرون از ذهنمان میگردیم
"""بیایید به هم بیاموزیم از لحظاتمون لذت ببریم""""
ﺍﺯ ﺑﺲ ایرانسل ﭘﯿﺎﻣﮏ ﺁﻫﻨﮓ ﭘﯿﺸﻮﺍﺯ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ
ﻭ ﻣﻦ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ
.
.
.
.
.
ﭘﯿﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ : ﻣﺸﺘﺮﮎ ﻣﻮﺭﺩﻧﻈﺮ ﺍﮔﺮ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻣﺎﻟﯽ
ﺷﻤﺎ
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺪ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ ,
ﻋﺪﺩ 5 ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ .... ﺍﺭﺳﺎﻝ ﮐﻨﯿﺪ ,
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﺎﻟﯽ ﺷﻮﺩ .
ﺑﺎﺯﻡ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩﻡ ,
ﭘﯿﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ : ﮔﺪﺍ ﺑﻪ این شماره تک بزن قطع کن
در یکی از دبیرستان ها هنگام برگزاری امتحانات سال ششم دبیرستان به عنوان موضوع انشا این مطلب داده شد که ”شجاعت یعنی چه؟”
محصلی در قبال این موضوع فقط نوشته بود : ”شجاعت یعنی این”
و برگه ی خود را سفید به ممتحن تحویل داده بود و رفته بود
اما برگه ی آن جوان دست به دست دبیران گشته بود و همه به اتفاق و بدون …استثنا به ورقه سفید او نمره ۲۰ دادند
فکر میکنید اون دانش آموز چه کسی می تونست باشه؟ دکتر علی شریعتی
تابلو نقاش را ثروتمند کرد
شعرِ شاعر به چند زبان ترجمه شد
کارگردان جایزه ها را درو کرد و هنوز سر همان چهارراه واکس میزند کودکی که بهترین سوژه بود !
دیدى وقتى دستت رو با کاغذ میبرى
اذیتت میکنه، میسوزه از فکرت بیرون نمی ره
اما مثلا وقتى با چاقو میبرى
بعده چند دقیقه فراموش میکنى
در واقع کاغذ از چاقو بّرنده تر نیست
ولی تو از کاغذ توقع آسیب رسوندن نداشتى!
این حکایت بعضیاس!
مردم به سه دسته تقسیم شدند:
1-اشکانیان:
کسانی که پول نداشتند و اشک ریختند!
2_سامانیان:
کسانی که اختلاس کردند و سر و سامان گرفتند!
3_صفویان:
که ما هستیم و همیشه در صف نان و مرغ و برنج هستیم!!
اﺑﻮﺍﻟﻤﻌﺎﻟﯽ ﮐﯿﮑﺎﻭﻭﺱ ﺑﻦ ﺍﺳﮑﻨﺪﺭ ﺑﻦ ﻗﺎﺑﻮﺱ ﺑﻦ ﻭﺷﻤﮕﯿﺮ
.
.
.
اﮔﻪ ﺍﻻﻥ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﯾﻤﯿﻠﺶ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﻠﯽ ﺑﻮﺩ :
abolmaalikeykavoosebneeskandarebneghaboosebnevoshmgir@yahoo .com
همسایمون نذری آورده بود اومدم تشکر کنم قاطی کردم گفتم خداروشکر!!
بیچاره فکر کرد ما داشتیم از گشنگی میمردیم :| دوتا بهم داد !
ﺟﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻥ ﭼﻪ ﺑﺮﻓﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﯿﺎﺩ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺘﻮ ﺯﻣﺴﺘﻮﻥ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ گذاشتم
ﻧﺘﻢ ﺿﻌﯿﻒ ﺑﻮﺩ الان رسیده تو گروه!!
وقتی تو زندگی با ذره بین دنبال مشکلات و کمبودها بگردی
هر قدر زندگی مرفه و بی دردسری هم داشته باشی
خوشبخت نیستی ...
زمانی خوشبختی که به داشته ها و نعمتهایی که داری
توجه کنی و ازشون لذت ببری ...
امروزداشتم یه پورشه معامله میکردم سر یک حرف کوچیک معامله بهم خورد...!!!
.
.
.
.
.
.
طرف گفت پول بده گفتم ندارم.
ولش کن اصلا اهل معامله نبود یارو همون پرایدوی خودم خوفه
یه خوشنویس هم هر روز کنار رود تمرین میکرد، ورق که پر میشد مینداخت تو آب. پرسیدن چرا؟ گفت تنبلی میاره، پیش چشمم جمع بشن فکرمیکنم خیلی کارکردم
از چیزهای کوچک لذت ببرید
زیرا یک روز ممکن است به پشت سر نگاه کنید و دریابید که آنها چیزهای بزرگی بودهاند ....
همه روز روزه بودن همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به کعبه سروپا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک به وظیفه باز کردن
به مساجد و معابد همه اعتکاف جستن
ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن
شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن
به خدا که هیچکس را ثمر آنقدر نباشد
که به روی یتیمی و فقیری لبخند نشاندن