-
قضاوت
چهارشنبه 26 فروردین 1394 23:55
-
عجب دنیاییست
چهارشنبه 26 فروردین 1394 23:50
عجب دنیاییست در کله پزی هم "زبان" گرانتر از "مغز" است. درست مثل جامعه ای که چرب زبان ها از عاقلان با ارزشمندترند.
-
بی حس میشود
چهارشنبه 26 فروردین 1394 23:48
اگر درد داری تحمل کن روی هم که تلنبار شد دیگر نمیفهمی کدام درد از کجاست کم کم خودش بی حس میشود !
-
ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺧﻮﺩﻣﯽ!
چهارشنبه 26 فروردین 1394 23:46
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺶ ﺳﺮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ ﺁﻣﺒﻮﻻﻧﺲ ﻗﺒﺮﺳﺘﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﻐﻠﻢ ﺭﺩ ﺷﺪ ﺭﻭ ﺷﯿﺸﻪ ﺍﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻣﺪﻝ ﻣﺎﺷﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﯽ ﭼﯿﻪ؟ ﺯﻭﺭ ﻧﺰﻥ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺧﻮﺩﻣﯽ!
-
کاش این بار باران چشمانمان را بشوید
چهارشنبه 26 فروردین 1394 23:45
در کشوری زندگی میکنم که یک مرد لااوبالی زنی را بدبخت میکند وطلاقش میدهد, او براحتی دوباره ازدواج میکند….. ولی زن با اجتماعی از گرگها…. کاش این بار باران چشمانمان را بشوید
-
چقدر ضعیف هستند
چهارشنبه 26 فروردین 1394 23:44
چقدر ضعیف هستند و البته کوچک، آنهایی که وقتی اشتباه می کنند، نه توانایی اقرار به اشتباه را دارند و نه قدرت عذر خواهی. اسمش را می گذارند غرور و به آن افتخار می کنند. چه حقیرند و چه حقیرانه رفتار می کنند…!
-
عجب دوره ایست…
چهارشنبه 26 فروردین 1394 23:40
عجب دوره ایست… جمله ى”این مکان مجهز ب دوربین مدار بسته است”بیشتر اثر میگذارد تا”عالم محضر خداست…”
-
دوچیز
چهارشنبه 26 فروردین 1394 23:39
دوچیزانسانیت رادروجودانسان هاازبین می برد: فریاد، وقتی بایدسکوت کرد. سکوت، وقتی بایدفریادزد.
-
لب خندان و چشم گریان
چهارشنبه 26 فروردین 1394 23:33
دکتر ظریف 9ساعت با بیگانگان مذاکره کردو بالب خندان بیرون امد ولی دوساعت درمجلس بودو با چشم گریان بیرون امد یاد قصه ی گرگ و الاغ افتادم: الاغ گفت علف آبی است گرگ گفت نه سبز است! رفتند پیش سلطان جنگل یعنی شیر و ماجرای اختلاف را گفتند.... شیر گفت گرگ را زندانی کنید . گرگ گفت مگه علف سبز نیست ؟!! شیر گفت سبزه ولی دلیل...
-
توافق شنگول ومنگول و گرگ ناقلا
چهارشنبه 26 فروردین 1394 23:30
توافق شنگول ومنگول و گرگ ناقلا شنگول به مدت 1 سال باید در خانه گرگ کار کند. به محض امضای توافق منگول با اقا گرگه به صحرا رفته وبا هم یازی برد –برد انجام دهند. شاخ های ننه بزی بریده وبه مدت 10 سال محدود می شود. ننه بزی پذیرفت که در خانه را باز کرده واجازه سرکشی سرزده گرگ را به خانه بدهد. خانه ننه بزی تخریب وبا همگاری...
-
5 تا بچه داشتم
چهارشنبه 26 فروردین 1394 23:29
خبرنگار اعزامی صدا و سیما! حاج خانوم چند تا اولاد دارین؟ پیرزن:5 تا بچه داشتم ! خبرنگار: مگه الان دیگه نداریشون؟! حاج خانووم! پیرزن: نه دو تاشون اسیر شدن سه تاشونم مفقود الاثر .خبرنگار: ماشالله به این شیرزن صبور ! کدوم منطقه اسیر یا مفقودالاثر شدن؟ مادر دو تا شون دختر بودن ، شوهر کردن اسیر شدن سه تاش هم پسر بودن ، زن...
-
ﻣﮑﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺣﺴﯿﻦ ﭘﻨﺎﻫﯽ:
چهارشنبه 26 فروردین 1394 23:27
ﻣﮑﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺣﺴﯿﻦ ﭘﻨﺎﻫﯽ: ﻣﮑﻪ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻢ ﭘﺎﮎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻢ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺭﺳﺘﻬﺎﯾﻢ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺧﻄﺎ ﺍﻧﮕﺎﺷﺘﻪ ﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ … ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺧﺪﺍ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻟﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﻣﮑﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ … ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﻭﺭﻩ ﮔﺮﺩ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ...
-
تعریف زندگی
چهارشنبه 26 فروردین 1394 23:26
معلمم گفت : زندگی را تعریف کن… گفتم.. زندگی تعریف کردنی نیست… ناراحت شد و نمره ام را صفر داد… سالها بعد که او را دیدم که پیر شده بود و عصا به دست راه می رفت … جلو رفتم و گفتم : زندگی را تعریف کن،ارام خندید و گفت نمره ات بیست… زندگی را باید زیست!!!… ساده ترین کار جهان این است که خودت باشی و دشوارترین کارجهان این است که...
-
پت و مت
دوشنبه 24 فروردین 1394 03:18
دوره ای شده که حاضرم جای (پت)باشم ولی یه دوست واقعی مثل(مت)داشته باشم…!
-
آخر وفآداری پشیمانیست
دوشنبه 24 فروردین 1394 03:17
سگ مظهر وفآداریست اما همیشه میگویند: مثل سگ پشیمان است گویا واقعا همیشه آخر وفآداری پشیمانیست
-
لازمه ی خوشبختی
دوشنبه 24 فروردین 1394 03:16
لازمه ی خوشبختی جذب کردن چیزهای تازه نیست، بلکه حذف کردن افکار کهنه است، افکاری که به هیچ دردی نمی خورند.
-
پاریس
دوشنبه 24 فروردین 1394 03:15
-
زبان
دوشنبه 24 فروردین 1394 03:13
یارو از ایرانی می پرسه : راستی چرا شما ایرانیا خوب عربی بلد نیستید ؟ ایرانیه می گه : والله ما حضرت سلیمان نیستیم زبان هر حیوان را بلد باشیم
-
ﺣﺸﺮﻩ ﮐﺶ
دوشنبه 24 فروردین 1394 03:12
ﺭﻓﺘﻢ ﺣﺸﺮﻩ ﮐﺶ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺣﺸﺮﺍﺕ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﺍﺯ ﺣﺸﺮﺍﺗﻢ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺍﻫﻤﻦ ! ﻣﻮﻧﺪﻡ ﺑﺮﺍ ﺍﻭﻧﺎ ﭼﯽ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﮐﻪ ﺍﺫﯾﺖ ﻧﺸن
-
ساااالاااار
دوشنبه 24 فروردین 1394 03:10
ایرانیه زیرسایه خرش نشسته بود. سعودیه رد شد خندید و گفت: چطوری ایرانی؟ ایرانیه گفت: زیرسایتیم ساااالاااار...
-
بحث کردنت با الاغ
دوشنبه 24 فروردین 1394 03:09
الاغ گفت: علف آبی است...! گرگ گفت: نه سبزه... رفتند پیش سلطان جنگل یعنی شیر و ماجرای اختلاف را گفتند... شیر گفت: گرگ را زندانی کنید...! گرگ گفت: مگه علف سبز نیست...؟ شیر گفت: سبزه ولی دلیل زندانى کردن تو بحث کردنت با الاغه...!!!
-
همانند سیب
دوشنبه 24 فروردین 1394 03:09
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری
-
خانه ات
دوشنبه 24 فروردین 1394 03:07
خانه ات دیگر خدایا خانه نیست . امن و آسایش در این بتخانه نیست . خانه ی امنی که ابراهیم ساخت . زمزمش را ساقی و پیمانه نیست . خادمان پاسدار این حرم . غیر مشتی زنگی دیوانه نیست . ما دگر با خانه ات بیگانه ایم . چونکه در باز است و صاحبخانه نیست . آن حرامی را که احمد بانگ زد . جز حریم عده ای بیگانه نیست . شرم دارم باز گویم...
-
سردی یک نگاه
دوشنبه 24 فروردین 1394 03:06
همیشه برای سوختن آتش لازم نیست .... گاهی از سردی یک نگاه هم میتوان آتش گرفت !
-
چشمها بی فایده اند
دوشنبه 24 فروردین 1394 03:05
چشمها بی فایده اند وقتی ذهن کور باشد...!
-
کلنگی
دوشنبه 24 فروردین 1394 03:03
خدایا این دنیا دیگه کلنگی شده ای کاش میکوبیدی از نو میساختی !
-
خانه ات را باد برد
دوشنبه 24 فروردین 1394 03:01
شعری از هیلا صدیقی : خانه ات را باد برد تو هنوزم نگرانِ وزشِ باد، در موی منی !؟ مسخِ افیونیِ افسانه ی اصحابِ کدامین غاری ؟ در کدامین خوابی ؟ خواب در چشمِ تو ویرانیِ صد طایفه است تشتِ رسواییِ دزدانِ امارت افتاد تو نگهدار ، هنوزم دو سرِ شالِ مرا ... پشتِ این پرده ی پوسیده ، تو در خوابی و من با همین زلفکِ ممنوعه ی خود...
-
ﻧﮕﻔﺘﯿﻢ ﭼﺮﺍ؟
دوشنبه 24 فروردین 1394 03:00
ﺿﺮﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﻧﮕﻔﺘﯿﻢ ﭼﺮﺍ؟ ﻣﺎ ﺩﻫﺎﻥ ﺍﺯ ﮔﻠﻪ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﻧﮕﻔﺘﯿﻢ ﭼﺮﺍ؟ ﺟﺎﯼ "ﺑﻨﺸﯿﻦ" ﻭ "ﺑﻔﺮﻣﺎ" "ﺑﺘﻤﺮﮔﯽ" ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻣﺎ ﺷﻨﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﻧﮕﻔﺘﯿﻢ ﭼﺮﺍ؟ "ﺗﻮ" ﻧﮕﻔﺘﯿﻢ ﻭ "ﺷﻤﺎﯾﯽ" ﻧﺸﻨﯿﺪﯾﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﺳﺎﺩﻩ ﻣﺜﻞ ﮐﻒ ﺩﺳﺘﯿﻢ ﻭ ﻧﮕﻔﺘﯿﻢ ﭼﺮﺍ؟ ﺩﻝ ﺳﭙﺮﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ "ﺩﺍﻝ" ﺳﺮ ﺩﺷﻤﻦ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺷﻤﻦ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ...
-
یادت باشه
دوشنبه 24 فروردین 1394 03:00
یادت باشه از اومدن "هرکسی" تو زندگیت ذوق مرگ نشی، تا وقتی که تنهات گذاشت و رفت، دق مرگ نشی!
-
حذف افراد از گروه
یکشنبه 23 فروردین 1394 12:43
متن زیر در مورد حذف عده ای از گروه میباشد برگفته از سیمین بهبهانی ...... هر قدر سنم بیشتر میشود کمتر به قضاوت مردم در مورد خودم اهمیت میدهم. از این رو هر چقدر مسن تر میشوم بیشتر از زندگی لذت میبرم ... حذف کردن آدمها از زندگیم به این معنی نیست که ، از آنها متنفرم!! معنای ساده اش این است که برای خودم احترام قائلم ... هر...