شنیدم که دزدی زبل نیمه شب ربود از طویله خر مش رجب
رجب تا که شستش خبر دار شد جهان پیش چشمش شب تار شد
درون طویله دو زانو نشست زمین و زمان را دم فحش بست
یکی گفت تقصیر از آن توست که قفل طویله نبستی درست
یکی گفت گیرید معمار را بنا کرده کوتاه دیوار را
یکی گفت تقصیر از شحنه هاست که هر روز بر پا چنین صحنه هاست
یکی گفت: نه، بوده تقصیر خر چرا ؟ چون که می کرد اگر عر و عر
و یا یک کمی جفتک و گرد و خاک مسلم که آن دزد می زد به چاک
شنیدم که با غیض مشدی رجب در آن بین می گفت : یاللعجب
که هر کس به نوعی ست در اشتباه فقط دزد در این میان بی گناه.