زندگی کوتاه ترازآن است که به خصومت بگذرد
وقلبهاگرامی ترازآنند که بشکنند
فرداطلوع خواهدکرد حتی اگرمانباشیم پس بیا
امروز را زیبا زندگی کنیم
خطای دید یعنی کسی که نیست مدام بیاد جلو چشمت
کاش میشد بعضیارو چندبار فقط برای اولین بار ملاقات کرد ... ...
ای کسی که وقتی از عابر بانک پول میگری , میشمریش
حالا گیرم که کم بود , چی کار میخوای بکنی؟؟؟؟
ﺩﻭﻍ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﯿﺎﺭﻩ و ﻗﻬﻮﻩ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﻣﯿﺎﺭﻩ ... ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻣﺨﻠﻮﻃﺶ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺁﺩﻣﻮ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﻪ؟
ﻓﻘﻂ ﻭﺍﺳم ﺩﻋﺎ ﮐﻨﯿﺪ , ﺩﻋﺎﺍﺍ
درست است که گفته اند از محبت خار ها گل میشوند اما نمیدونم چرا یادشون رفت بگن از محبت بعضی از گل ها خار (شاخ ) میوشند؟؟!!!
آیا میدانستید اگر روزی فضا نورد بشوید و به مریخ بروید و در آنجا پایتان پیچ بخورد به زمین نمیخورید؟!!! .... بلکه به مریخ میخورید .. بعله از کشفیات خودمه
نصیحت کردن توی خانواده باید ساماندهی بشه!
یعنی مثلا عینِ معاینه فنی یه برچسب بزنن روت که قبلا نصیحت شدی!
دوباره یکی نیاد در مورد همون موضوع حرف بزنه ...!
منفورترین و محبوب ترین شاهان تاریخ ایران
منفورترین شاهان ایران:
ناصرالدین شاه:
بی لیاقت ترین شاه تاریخ ایران کسیکه با پنجاه سال سلطنتش در حالیکه جهان در اوج پیشرفت تمدن بود، ایران را پنجاه سال از تمدن عقب تر برد. بیشتر وقت او به اندازه گیری طول سبیلش و زن بارگی گذشت. در زمان او ترکمنستان و خیوه و پاکستان از ایران جدا شدند و هرات و افغانستان توسط انگلیس اشغال گشت و این شاه سرگرم با حرمسرای خود- بیش از 120 زن در حرمسرای او بودند- کوچکترین توجهی به این ناکامی ها ننمود. پادشاهی که در سن 68 سالگی عاشق دختری 12 ساله به نام ماه رخسار که خواهر زنش هم بود شد و در حالیکه این دختر بیچاره جای نبیره او بود او را عقد نمود. در کل پادشاهی ظالم، مغرور، شکمباره و در برابر بیگانگان سهل انگار بود.
فتحعلی شاه قاجار:
پادشاهی که تمام توجهش به آرایش
ادامه مطلب ...
اگر حق با شماست، به خشمگین شدن نیازی نیست؛
و اگر حق با شما نیست، هیچ حقی برای عصبانی بودن ندارید!
صبوری با خانواده عشق است،
صبوری با دیگران احترام است،
صبوری با خود اعتماد به نفس است
وصبوری در راه خدا، ایمان است.
اندیشیدن به گذشته اندوه،
و اندیشیدن به آینده هراس می آورد؛
به حال بیاندیش تا لذت را به ارمغان آورد.
در جستجوی قلب زیبا باش نه صورت زیبا؛
زیرا هر آنچه زیباست، همیشه خوب نمیماند؛
اما آنچه خوب است، همیشه زیباست.
رایانه تا رسید
مادر به اینترنت پیوست
پدر به رحمت ایزدی...
و شام ما
در بشقاب پشت بام خانه کپک زد!
میل داشتی به آدرس من ایمیل بزن:Www.wc!
کارمند تازه وارد به مدیر:
جناب! من هرچی در یخچال اداره میزارم سریع خورده میشه
( پنیر” نون” گردو” حلوا” و… )
برای صبحونه فردای خودم چیزی باقی نمیمونه !
مدیر: آقای محترم لطفا فامیلتونو روش بنویسید
کارمند: فامیلم “صلواتیه” روی همه شون نوشتم
یه بار اومدم یه اسکناس پاره به یه راننده تاکسی بدم ،اینقد استرس داشتم نفهمه
گفتم ببخشید آقا من همینجا پاره میشم
راننده از شدت خنده تو داشبورد خرابکاری کرد
روایت است که روزی لقمان و ایوب خواستند با اینترنت ایران کار کنند : بعد از 10 دقیقه
.
ایوب صبرش را از دست داد . لقمان ادبش را !!!
آدرس دادن در آمریکا :
خیابان 45 - شماره 120-منزل دیوید هاوارد.
آدرس دادن توی ایران :
بزرگراه آیت اله صدر عاملی
-خیابان حر ابن یزید ریاحی
- نرسیده به فلکه انصارالمجاهدین انقلاب اسلامی
- روبروی موسسه مالی و اعتباری قوامین
- جنب مسجد و حسینیه بلال حبشی
- کوچه شهید صیف الدین خواجه انصاری
- جنب سوپرمارکت ستاره گستران شرق
- بن بست هشتم
- پلاک۱+۱۲
-طبقه چهارم جنوبی،
منزل حاج کمال الدین عین آبادی مستوفی زادگان
ﺧﻮﺏ ﺷــﺪ ﮐﻪ ﮐﺮﺍﯾﻪ ﻫـﺎ ﮔﺮﻭﻥ ﺷﺪ هاااااا. .....
ﻗﺒﻼََ ﯾﻪ ﻣﺴﯿـﺮﯼو ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ 1000 ﺗﻮﻣﻦ ﺑﻪ ﻧﻔﻌــﻢ ﺑﻮﺩ
ﺍﻻﻥ 1800 ﺗﻮﻣﻦ ﺑﻪ ﻧﻔﻌﻤﻪ ...
ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍباﮐﺴﯽ ﺑﺰﻥ ﮐﻪ
ﺑﺎﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯼ ﮐﻠﻤﺎﺗﺖ ﺁﺷﻨﺎﺳﺖ!
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺒﯿﻪ ﯾﮏ ﮐﻮﻩ ﯾﺨﯽ ﻣﯽﺷﻮﯼ
،ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﺷﻮﺩوﺁﺑﺖ ﮐﻨﺪ..
ﺁﺭﺍﻡ
ﺁﺭﺍﻡ
حواست به مدل سرزمینت باشد
نکند از مداد آبی
بهانه ی آسمان بتراشی
آزادی
تنها پرنده ای ست
که در قفس
نفس نمی کشد
دکتر شریعتی :
« کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ، آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آورتر بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت. !...
چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم . »
«پناه»
میبرم «به خدا»،
از عـیبی که،
«امروز» در خود می بینم،
و
«دیروز»
«دیگران را» به خاطر،
«هـمان عیـب» ملامت کرده ام.
محتاط باشیم، در «سرزنش» و «قضاوت کردن دیگران».
وقتی
نه از «دیروز او» خبر داریم و نه از "فردای خودمان"
ﻃﺮﻑ ﭘﯿﮑﺎﻥ ﻣﺪﻝ ۵۶ ﺩﺍﺭﻩ پوکیده…..
.ﯾﻪ ﺩﺭﺵ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﻨﺪﯼ ﺳﻪ ﺩﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺵ وا میشه…
ﺍﺻﻦ ﯾﻪ وضعی…
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺑﺎ ﺧﻂ ﻧﺴﺘﻌﻠﯿﻖ ﺭﻭ ﺷﯿﺸﻪ ﻋﻘﺐ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﻡ
ﺍﺯ ﺩﻋﺎﯼ ﺧﯿﺮ ﻣﺎﺩﺭﻡ دارم…
ﯾﮑﯽ ﻧﯽ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻪ ﺍﺣﻤﻖ ﺗﻮ ﻋﺎﻕ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﺷﺪﯼ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ
تو جاده شمال داشتم میرفتم،یه دفعه یه گاو پرید وسط جاده!!
زدم رو ترمز و خیلی شاکی دستمو گذاشتم رو بوق،
دیدم همینجوری وایساده تو جاده داره نیگا میکنه،
اومدم پیاده شم
گاوه یه نگا به من کرد،
یه نگا به تابلوی محل عبور حیوانات،
بعد یه سری تکون داد و رفت!!!
اصلا داغونم کرد...
من در محیطی زندگی میکنم که وقتی کسی می میرد میگویند راحت شد ...؟؟؟
به راستی مگر ما چگونه زندگی میکنیم که ب ا مرگ راحت میشویم؟
* ما امروزه خانه های بزرگتر ، اما خانواده های کوچکتر داریم ؛
مدارک تحصیلی بالاتر ، اما درک عمومی پائینتر داریم
آگاهی بیشتر ، اما قدرت تشخیص کمتر داریم؛
بدون ملاحظه ایٌام را می گذرانیم ، خیلی کم می خندیم ;
خیلی تند رانندگی می کنیم ، خیلی زود عصبانی می شویم ؛
تا دیروقت بیدار می مانیم ، خیلی خسته از خواب بر می خیزیم ؛
خیلی کم مطالعه می کنیم ؛
و خیلی زیاد دروغ می گوئیم ؛
زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما زندگی کردن را نه ؛
ما ساختمانهای بلندتر داریم اما طبع کوتاهتر ؛
بیشتر خرج می کنیم اما کمتر داریم ، بیشتر می خریم ، اما کمتر لذت می بریم ؛
ما تا ماه رفته و برگشته ایم اما قادر نیستیم برای ملاقات عزیزی از یک سوی خیابان به آن سو برویم ؛
فضای بیرون را فتح کرده ایم ، اما فضای درون را نه ؛
بیشتر برنامه میریزیم اما کمتر به انجام می رسانیم؛
عجله کردن را آموخته ایم و نه صبر کردن را
مگر بیشتر از یک بار در زندگى فرصت داریم,,,؟
قطره عسلی بر زمین افتاد،مورچه ی کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود،پس برگشت و جرعه ای دیگر نوشید...باز عزم رفتن کرد،اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد،پس بر آن شد تا خود را در عسل بیاندازد تا هرچه بیشتر و بیشتر لذت ببرد...مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد...اما(افسوس)که نتوانست از آن خارج شود،پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت...در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد....
یکی از حکماء می گوید:
دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ!
پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد نجات می یابد،و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک
می شود.!!!
ﺍﯾــﻨـــﻘـــﺪﺭ ” ﺗـــﻌـــﻮﯾـــﺾ ” ﻧــﮑــﻦ …
ﺑـــﻪ ﺧــــﺪﺍ ﮔـــﺎﻫـــﯽ ﻣــﯿــﺘــﻮﺍﻥ ﺭﺍﺑــﻄــﻪ ﻫــﺎ ﺭﺍ ” ﺗــﻌــﻤــﯿــﺮ ” ﮐـــﺮﺩ
ﺣـــﺘــﯽ ﺑـــﺎ ﯾـــﮏ ﻟـــﺒــﺨـــﻨـــﺩ ﻋــﺎﺷــﻘــﺎﻧــﻪ
قلمم راست بایست!
واژه ها ...گوش به فرمان قلم!
همگی نظم بگیرید
مودب باشید!
صاحب شعر عزیزی است به نام "پدر"
امشب از شعر پرم،کو قلم و دفتر من؟!
آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو...
تک و تنها و غریبم!
تو کجایی پدرم...؟!
آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو...
بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب تا حالا...
آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو...
جانِ من حرف بزن!
امر بفرما پدرم..
آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو...
کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست
آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو...
پدر ای یاد تو آرامش من...!
امشب از کوچه ی دلتنگیِ من میگُذری؟!
جانِ من زود بیا
بغلم کن پدرم...!
آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو...
گفته بودی: فرزندم! عاشق اشعار تو ام
ای به قربان تو فرزند..بیا دلتنگم
آنقَدَر شعر برای تو بخوانم که نگو...
پدرم...پدر خوبم
به خدا دلتنگم!
رو به رویم بِنِشینی کافیست
همه دنیا به کنار...
تو که باشی بابا!
دست و دلباز ترین شاعر این منطقه ام
آنقَدَر واژه به پای تو بریزم که نگو...
گرچه از دور ولی،دست تو را میبوسم
نه شعار است ،نه حرف!
آنقَدر خاک کف پای تو هستم که نگو
فراخوان حرکتی بزرگ و ملی
آغاز تحولی بزرگ در بیان جوک و نقطه پایانی بر جوکهای قومیتی.
ضمن تائید حقوق کلیه اقوام و در راستای همبستگی ملی، از انتشار جوکهای منجر به تحقیر هموطنان خودداری کنیم.
شایسته است، یکی از واژگان زیر را جایگزین نام اقوام در جوکها نمائیم:
یه نفر
یکی بود
یه یارو
طرف
و ...
بیایید دست در دست همدیگر و در راستای اصلاح فرهنگ خویش، همه با هم بخندیم نه بر هم.
پیوستن شما را با نشر این فراخوان در شبکه های اجتماعی خیرمقدم میگوئیم.
جوک ها یی که بدخواهان ما برای بی هویت کردن اذهان ما در جهت استثمار و استحمار ما می سازند را طوری اصلاح دهیم تا به نفع فرهنگ و ادب ما قابل استفاده شوند
هر آجری که دشمن برای نابودی ما پرت میکند میتواند سنگ بنای خانه ای شود که ما را از تیر رس آجرها خارج میکند .. عاقل نیست کسی که بخواهد آن آجر ها را سمت دشمن پرت کند .. و نادان کسی است که از پرتاپ آجرهای دشمن به سویش استقبال کند و آنها را به سمت خودی ها پرت کند
..
به جای کلمه آجر فرهنگ بگذارید
من و خدا سوار یک دوچرخه شدیم. من اشتباه کردم و جلو نشستم و خدا عقب. فرمان دست من بود و سر دوراهی ها دلهره مرا می گرفت. تا این که جایمان را عوض کردیم. حالا آرام شدم و هر وقت از او می پرسم که کجا می رویم؟ برمیگردد و با لبخند می گوید:
"تو فقط رکاب بزن"
(جشنواره فیلم های 10دقیقه ای ...)
اکران فیلم شروع شد.
شروع فیلم: تصویر سقف یک اتاق بود...
دو دقیقه از فیلم گذشت
چهار دیقه دیگر هم گذشت
هشت دقیقه ی اول فیلم تنها تصویر سقف اتاق بود!
صدای همه درآمد.
اغلب حاضران سالن سینما را ترک کردند.
ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین
و به یک کودک معلول قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید..
جمله زیرنویس فیلم: این تنها 8 دقیقه از زندگی این انسان بود و شما طاقتش را نداشتید.
پس قدر زندگیتان را بدانید!
ﻫﻤﻪ ﺧﺮﺍﺑﺘﺮ ﺍﺯ ﺧﺮﺍﺑﯿﻢ !
ﺑﯿﺨﻮﺩﯼ ﻻﻑ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ و ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺧﻼﻗﯿﻢ
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺧﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺗﺮﺳﯿﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺧﻮﺩ ﺑﯽ ﺍﺧﻼﻕ !
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍهی های ﻣﺎ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﻮﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ !
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﺒﻮﺩﻫﺎ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﻗﺘﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ !
ﻣﺎ ﻗﺎﺗﻼﻥ ﺭﻭﺡ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﯾﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺑﻪ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻫﻢ ﺩﺭ ﮔﺬﺭﯾﻢ …
.آمدی، آمدنت حال مرا ریخت بهم
یک نگاهت همه ی فلسفه را ریخت بهم
آمدی و دل من سخت در این اندیشه:
آن همه منطق و قانون چرا ریخت بهم
قاضی عادل قصه به نگاهت دل باخت
یک نگاه کردی و یک دادسرا ریخت بهم
چهره ی شرقی زیبای تو شد موجب خیر
یک به یک انجمن غرب گرا ریخت بهم
شاعران، طالب سوژه، همه دنبال تو اند
سوژه پیدا شد و شعر شعرا ریخت بهم
جاذبه مال زمین است، تو شاید دزدی
که فقط آمدنت جاذبه را ریخت بهم
من همان آدم پر منطق بی احساسم
پس چرا آمدنت، حال مرا ریخت بهم
ﻣﻨﻔﯽ ﺑﺎﻓﯽ ﻣﻤﻨﻮﻉ !!!
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻼﻣﯽ ﺭﺍ ﺟﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩﯼ ﺍﺭﺗﻌﺎﺷﯽ میساﺯﯼ
ﻭ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﺗﻮ ﻣﻮﺟﯽ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﺩ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﺨﺎﻃﺐ
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺝ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺑﺮﺩ و ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﺝ
ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺝ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﯾﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﺧﻮﺩ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ
ﻣﮕﺬﺍﺭ ﻣﻮﺝ ﮐﻼﻣﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺰﻭﻝ ﺳﻮﻕ ﺩﻫﺪ ...
ﺍﮔﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﻧﮕﻮ
ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﺑﮕﻮ
ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻭﺭﯼ
ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻪ ﯼ ﺧﺸﻢ
ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﻼﻡ ﺗﻮ ﺟﺎﺭﯼ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁن چیزﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺴﺘﯽ
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺗﺎ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺑﯿﻬﺎﯾﺖ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﻮﺩ
ﺍﺯ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﺗﯿﺮﮔﯿﻬﺎ ﺑﺮ ﺁﯾﻨﻪ ﯼ ﺩﻝ ﻣﺨﺎﻃﺒﺖ ﻭﺍﻫﻤﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﯿﺮﮔﯿﻬﺎ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ
ﭘﺲ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻧﻮﺑﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﮕﺬﺍﺭ ﮐﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﯿﺮﻩ ﻭ ﺗﺎﺭ ﺷﻮﺩ ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻨﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺟﺎﺭﯼ ﮐﻦ
ﺟﻬﻨﻢ ﻣﮑﺎﻧﯽ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺡ ﻧﺎﺭﺍﺿﯽ ﺍﺳﺖ ...
ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻬﺸﺖ
" ﺁﺭﺍﻣﺶ " ﻫﻨﺮ ﻧﭙﺮﺩﺍﺧﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺋﻠﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﻞ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺳﻬﻢ ﺧﺪﺍﺳﺖ ...
نظرتون چیه پراید وانت رو بفرستیم انگلیس برای ثبت تو کتاب رکوردهای گینس؟!!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
به عنوان بزرگترین دمپایی جلو بسته جهان...!!!
هییسسسسسسس!!!!!!
یواش ترخوشحالی کنید!!!!!!!!!!!
شایدکسی پدر نداشته باشه…ا
ااااااینقدراین طلای با ارزش را به رخ نکشید ...
قدرش را بدونید ..
ازکنارش بودن لذت ببرید،
دستاشو بوس کنید،
ساعتها نگاهش کنید ،پدرهدیه نمیخواد...پدرخودش هدیه س
ازدستش ندید براش وقت بذارید
نگید بابا گیرنده من.بزرگ شدم نه!!!!!
توبرای اون همون موجود کوچولویی .... مواظب باش اون فرشته توست که به زمین اومده... تاازتو حمایت کنه... مواظب باش دل فرشته را نشکنی...
فقط یک کم یواشتر!!!
شاید کسی دلش براپدرش تنگ شده باشه..... روزت مبارک پدر مهربونم
خدایا!
من همینم: یه کوچیک گناهکار
تو همونی: یه بزرگ حکیم
پس بیا با هم کنار بیاییم
تو همینجوری منو قبول کن
منم سعی میکنم با حکمتت خودمو سازگار کنم