آگهی فروش آپارتمان بر اساس واژه های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی :
یک کاشانه 70 گزی با 2 ایوانگاه مجهز به آبزی دان و آبشویه فرنگی، هیمه سوز، آوابر، نورخان، چوب فرش و دیوارک بندی همراه با پردآویز ، آرایه و سراچه مناسب با نورتاب سقفی و بالابر و دارای توقفگاه؛ واقع در خیابان بدون شدآمد در بهترین نقطه تهران به فروش میرسد.
کلمات و ترکیب های تازه :
کاشانه: آپارتمان
ایوانگاه: تراس
آبزی دان: آکواریوم
آبشویه: سیفون
هیمه سوز: شومینه
توقفگاه: پارکینگ
پردآویز: لوردراپه
آرایه: دکور
سراچه: سوییت
نورتاب: آباژور
آوابر: آیفون
نورخان: پاسیو
چوب فرش: پارکت
دیوارک: پارتیشن
شد آمد: ترافیک
بالا بر: آسانسور
املت سیاه
طرز تهیه:گوجه را آماده کرده خرد میکنیم و داخل ماهیتابه میریزیم،
سپس به آن روغن اضافه کرده.
شعله را روشن کرده،آن را بر روی شعله قرار داده و
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
میریم سراغ طنز تلخ
ﯾﻪ ﺍﺧﻼﻕ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﻪ ﭘﺸﻪ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﻥ
.
.
.
.
ﺗﮏ ﺧﻮﺭﯾﻪ
ﺷﻤﺎ ﻓﮏ ﮐﻦ ﻣﺚ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﻫﺎ ﺭﻓﯿﻖ ﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩﻥ،
ﯾﻪ ﺳﻮﮊﻩ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﺮﺩﻥ ﻫﺸﺘﺼﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺭﻓﯿﻘﺎﺷﻮﻧﻮ ﻣﯽ ﮐﺸﻮﻧﺪﻥ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﭼﻪ ﺑﻼﯾﯽ ﺳﺮﻣﻮﻥ ﻣﯿﻮﻣﺪ
اگر امواج مغز انسان مثبت باشد:
صدا تبدیل به موسیقی،
حرکت تبدیل به رقص،
لبخند تبدیل به خنده،
ذهن تبدیل به مراقبه،
و زندگی تبدیل می شود به جشن...
چرا که ذهن قادر است از جهنم بهشت بسازد...
زندگیتان سرشار از امواج مثبت
مقام از خود ممنون:
مامور کنترل مواد مخدر به یک دامداری در ایالت تکزاس امریکا می رود و به صاحب سالخورده ی آن می گوید:
باید دامداری ات را برای جلوگیری از کشت مواد مخدربازدید کنم." دامدار، با اشاره به بخشی از مرتع ، می گوید:
"باشه، ولی اونجا نرو.". مامور فریاد می زنه:"آقا! من از طرف دولت فدرال اختیار دارم." بعد هم دستش را می برد و از جیب پشتش نشان خود را بیرون می کشد و با افتخار نشان دامدار می دهد و اضافه می کند:
"اینو می بینی؟ این نشان به این معناست که من اجازه دارم هرجا دلم می خواد برم..در هر منطقه یی...
بدون پرسش و پاسخ. حالی ات شد؟ میفهمی؟"
دامدار محترمانه سری تکان می دهد، پوزش می خواهد و دنبال کارش می رود
کمی بعد، دامدار پیر فریادهای بلند می شنود و می بیند که ماموراز ترس گاو بزرگ وحشی که هرلحظه به او نزدیک تر می شود، دوان دوان فرار می کند.
به نظر می رسد که مامور راه فراری ندارد و قبل از این که به منطقه ی امن برسد، گرفتار شاخ گاو خواهد شد. دامدار لوازمش را پرت میکند، باسرعت خود را به نرده ها می رساند واز ته دل فریاد می کشد:" نشان. نشانت را نشانش بده !"
زندگی به من آموخت آدمها نه دروغ می گویند نه زیر حرفشان می زنند اکر چیزی می گویند صرفا" احساسشان در همان لحظه است نباید رویش حساب باز کرد
ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟
ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ...
ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟
ﺑﺎﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺗﻮﺳﺖ ﺑﺤﺚ ﻧﮑﻦ فقط به او گوش کن...
ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟
ﺑﻪ ﺣﻖ ﺧﻮﺩﺕ ﻗﺎﻧﻊ ﺑﺎﺵ...
آرامش میخواهی؟
شکرگزار باش...
ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍهی؟
کمک کن .تو توانایی . شاید همه توانایی روحی و جسمی برای یاری کردن ندارند...
ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﯿﯿﯿﯽ؟
با همه بی هیچ چشم داشتی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺵ...
ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟
ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﮐﻦ هدف داشته باش...
ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟
ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﻡ ﺑﺎﺷﺪ .
آراﻣش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ وابسته نباش . ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ.
امیدوارم آرامش ، همنشین همیشگی شما باشد.
ﻳﮏ ﮐﺎﺭﺕ ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺳﯿﺪ ،
ﺍﺯ ﺑﺲ ﺟﺬﺏ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺕ ﺷﺪﻡ ، ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﻢ .
ﺟﺮﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﻋﻮﺕ ؛
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺤﺘﺮﻡ
ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺭﻭ ،
ﻋﺮﻭﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺗﻮﯼ ﮐﺎﺭﺕ ﻋﺮﻭﺳﻴﺶ
ﻣﯽ ﻧﻮﻳﺴﻪ ﮐﻪ ،
ﺑﺴﻤﻪ ﺗﻌﺎﻟﯽ
ﺩﻭﺷﻴﺰﻩ ﻓﻼﻧﯽ ﻭ ﺁﻗﺎﯼ ﻓﻼﻧﯽ
ﺑﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﻧﺪ .
ﺑﻨﺎ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﺟﺸﻦ ﺑﺎ ﺷﮑﻮﻫﯽ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ .
ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﻨﻴﻢ ،
ﺍﻣﺎ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ
ﺑﻮﺩﺟﻪ ﺟﺸﻦ ﺭﺍ ﺑﺪﻫﻴﻢ
ﺑﻪ ﻳﮏ ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻢ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﺎ
ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻨﺪ .
ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺟﺸﻨﻲ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ .
ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭﺕ ﺟﻬﺖ ﺍﻃﻼﻉ ﺑﻮﺩ ،
ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪ .
ﮔﺮﭼﻪ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﺍﺭﺗﺎﻥ ﻣﺤﺮﻭﻣﯿﻢ !
ﻭﻟﯽ ،
ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭﻡ ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺧﺪﺍ ﭘﺴﻨﺪﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﻳﺮﻳﺪ ﻭ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﮐﻨﯿﺪ !.
ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﺗﻔﮑﺮ !!!
ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻳﮏ ﺳﺎﻝ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺭﻭ،
ﺗﻮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﮐﻢ ﺑﮑﻨﯿﻢ ...
ﻫﯿﭻ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﻱ ﺑﯽ ﺯﻥ ﻭ ﺑﯽ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﻤﯽ ﻣﻮﻧﻨﺪ ،
ﻭ ﺍﮔﺮ ﻳﮏ ﺳﺎﻝ ﭘﻮﻝ ﻫﺎﻳﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﻫﺎ
ﺧﺮﺝ ﺩﮐﻮﺭ ﺳﺎﺯﯼ ﻭ ﺗﺠﻤﻼﺕ ﻣﯿﺸﻪ ﺭﻭ ﮐﻢ ﺑﮑﻨﯿﻢ ...
ﺑﯽ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺗﻮ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ .
ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺑﺎ ﻓﻄﺮﺕ ﭘﺎﻛﺘﺎﻥ ،
ﻧﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ " ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﻨﺪ؟
به عشق در نگاه اول اعتقاد دارید؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
یا بزنم لهتون کنم..
فقط یه بار دیگه رد میشم
خوب دقت کنید...
دوستای گلم آیا میدونید....
ایران دومین کشور غمگینه جهانه؟؟
.
.
.
.
.
.
بیاید یه همت کنید،یکم دیگه ناله کنیم اول بشیم.
نخند سوم میشیمااا!!
عجایب هفتگانه ایران:
۱.هیچکس کارنمیکنه، اماهمه برنامه هااجرا میشن!
۲.همه برنامه هااجرامیشن، اماچیزى تولید نمیشه!
۳.هیچی تولیدنمیشه، اماکسی گرسنه نیست!
۴.هیچکس گرسنه نیست، اماهمه ناراضی اند!
۵.همه ناراضی اند، اماکسی شکایتی نداره!
۶.هیچکس شکایتى نداره، اماهمه نق میزنن!
7.همه نق میزنن اما هیچکس کاری نمیکنه!
وقتی به دنیا می آیم، سیاهم. وقتی بزرگ می شوم، سیاهم. وقتی به زیر آفتاب می روم، سیاهم.وقتی به دنیا می آیم، سیاهم.وقتی بزرگ می شوم، سیاهم. وقتی به زیر آفتاب می روم، سیاهم.وقتی می ترسم، سیاهم.وقتی بیمار می شوم، سیاهم.وقتی هم که می میرم، سیاهم.
اما تو ای دوست سفید! وقتی به دنیا می آیی، صورتی هستی. وقتی بزرگ میشوی، سفیدی. وقتی به زیر آفتاب می روی، قرمزی. وقتی سرد میشوی، آبی هستی. وقتی می ترسی، زرد میشوی .وقتی بیمار می شوی، قهوه ای هستی. وقتی هم که می میری، خاکستری هستی. آنوقت تو به من می گویی رنگین پوست؟!
مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ کلمه ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ :
"ببخشید"
ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻋﻤﺮﯼ ﺭﺍ ﻫﺪﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ:
" ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ "
مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ی "ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ " ﻏﺮﻭﺭ له ﺷﺪﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯽ !!؟؟
مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺑﮕﻮﺋﯽ:
" ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ "
با ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ : ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ؟
چه ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ؟
گاهی ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺖ ....
کاری ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻣﺮﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺑﺎﺷﺪ، نیست.
گذﺷﺖ ﻫﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﻫﻮﯾﺖ ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ....
انتظار ﺑﺨﺸﺶ ﻫﻢ ﻧﺎﺑﺠﺎﺳﺖ ....
شخصیت ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺑﻪ ﺁﺷﻮﺏ ﮐﺸﯿﺪﯼ ، ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﺭﺍﻡ نمی ﺷﻮﺩ ...
آدمها را بفهمید،
دل، آلزایمر نمی گیرد...
آغاز نمایشگاه کتاب را به تولیدکنندگان آبمعدنی، ساندویچفروشها، بستنیفروشها، فروشندگان سیبزمینی سرخکرده با سس مخصوص، پشمکفروشها، دستفروشها، مسئولان خرید بعضی از ادارات، غرفهداران ایستگاههای مترو نزدیک به مصلی و عموم کسانی که از قِبَلِ یک سال زحمت و سرمایهگذاری ناشرها به نان و آبی میرسند تبریک و تهنیت عرض مینمایم!
ﻣﯽﺑﺨﺸﻤﺸﺎﻥ .......................
... ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺴﺘﺤﻖ ﺑﺨﺸﺸﻨﺪ .....
....... ﻧﻪ..........
.......
ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﺴﺘﺤﻖ ﺁﺭﺍﻣﺸﻢ !
پسر در پارک عاشق دختر شد... رفت و کنارش رو نیمکت نشست..... به دختر گفت عاشقتم... دختر گفت : خونه داری؟؟؟ پسر گفت : نه دختر گفت : ماشین داری؟؟؟ پسر گفت : نه دختر گفت : پول داری؟؟؟ پسر گفت : نه دختر گفت : شغل داری؟؟؟ پسر گفت : نه دختر گفت : بزن به چاک ! پسر گفت : وقتی یه ویلای بزرگ تو ولنجک دارم خونه میخوام چیکار؟ وقتی راننده ی شخصی دارم ماشین میخوام چیکار؟ وقتی یه کارخونه دارم پول میخوام چیکار؟ وقتی صاحب یه شرکت بزرگم شغل میخوام چیکار؟ دختر گفت : عاشقتم پسر گفت : بزن به چاک
یک روز مردی دست بچه ای را گرفت و به آرایشگاه برد. به آرایشگر گفت: من عجله دارم، اول سر مرا بتراش ، بعد هم موهای بچه را بزن. آرایشگر سر او را تراشید. مرد به آرایشگر گفت تا موهای بچه را اصلاح کنی برمی گردم. آرایشگر سر بچه را هم اصلاح کرد ولی خبری از آمدن مرد نشد. به بچه گفت: چرا پدرت نمی آید؟ بچه جواب داد: او پدرم نبود. آرایشگر گفت: پس کی بود؟ گفت:نمیدانم.در کوچه مرا دید و به من گفت بیا دونفری برویم مجانی اصلاح کنیم.
عاقبت مَن ها در این دنیا ؛ همه مِنها می شوند ... مِنهای جوانی مِنهای زیبایی مِنهای مقام مِنهای قدرت مِنهای دارایی مِنهای مادیات مِنهای قوم و خویش مِنهای سلامتی و مِنهای حیات دنیوی . آری عاقبت مَن ها همه منهای منهای منها میشوند ... جز نیکی و بدی هایمان. آری رفیق ، ازم پرسیدی چرا ناراحتی؟
گفتم : چون از بد روزگار به پست آدم نا سپاسی خوردم . گفت : نگران نباش ، مسیر رو درست اومدی ، اینجا دنیاست مگر نشنیدی که : " دنیا همیشه جائیه که نجیب و نانجیب به هم می خورن " قرار به موندن نیست نه برای تو و نه حتی برای اون ! غصه نخور ...این دنیا فانی ست.
باید دانست " جاده های زندگی را خدا هموار می کند کار ما فقط برداشتن سنگ ریزه هاست ... " پس اینقدر آه و ناله چرا ؟!
فقط در ایران مشاهده میشه یارو با کامیون اومده تو محوطه بیمارستان بوق میزنه،
حراست با بلندگو داد میزنه آقا اینجا بوق نزن
یارو دوتا بوق دیگه میزنه یعنی باشه
بعد نیم ساعت برمیگرده میخواد بره بیرون،
دوتا بوق واسه حراستیه میزنه
حراستیه با بلندگو میگه نوکرم!!!
از چی میترسیم؟
از چی نمیترسیم؟
از سوسک میترسیم،
از له کردن شخصیت دیگران مثل سوسک نمیترسیم!
از عنکبوت میترسیم،
از این که تمام زندگیمون تار عنکبوت ببنده نمیترسیم!
از خوب سرخ نشدن سبزی قورمه میترسیم،
از سرخ کردن آدما از خجالت نمیترسیم!
از جا نیفتادن خورشت میترسیم،
از اینکه جای خودمون را درست پیدا نکردیم نمیترسیم!
از گم کردن سکه هامون میترسیم،
از سکه ی یه پول کردن دیگران نمیترسیم!
از سرماخوردگی میترسیم،
از سر خورده کردن دوستامون نمیترسیم!
از شکستن لیوان میترسیم،
از شکستن دل آدما نمیترسیم!
از خواب موندن میترسیم،
از عمری که همه به خواب سپری شد نمیترسیم!
از وقت کم آوردن میترسیم،
از هدر رفتن وقتی که داریم نمیترسیم!
از درس پرسیدن و امتحان پس دادن میترسیم،
از یه جا موندن و روزها را بی مطالعه گذروندن نمیترسیم!
از اینکه بهمون خیانت کنند میترسیم،
از خیانت کردن به خودمون نمیترسیم!
از اینکه دلخورمون کنند میترسیم،
از دل خون کردن دیگران نمیترسیم!
از گم کردن راه میترسیم،
از هیچ وقت به هیچ جایی نرسیدن نمیترسیم!
امان از دست
خودمون!!!
چندنکته که دونستنش خالی ازلطف نیست.…
اگر رویاهات رو نسازی ، یه نفر استخدامت میکنه تا رویاهای اونو بسازی . . .
آنقدر خوب باش که ببخشی… اما
آنقدر احمق نباش که دوباره اعتماد کنی !
. اگر افسردگی دارید ، درگذشته هستید
اگر اضظراب دارید ، در آینده هستیدو
اگر آرامش دارید در زمان حال هستید.پس درلحظه زندگی کنید..
قدر لحظه ها را بدان زمانی می رسد که تو دیگر نمیتوانی بگویی جبران میکنم.
یه چیزی همیشه یادت باشه
لطف مکرر میشه حق مسلم !پس به اندازه لطف کن..
! از کسی که بهت دروغ گفته نپرس : چرا؟
چون با یه دروغ دیگه قانعت میکنه …
غصه هایت را با قاف بنویس که هرگز باورشان نکنی
انگار فقط قصه است و بس …
جاده زندگی نباید صاف و هموار باشد و گرنه خوابمان می برد دست اندازها نعمت اند
تامل برانگیز ترین جمله تاریخ
زمانیکه بخواهید وصیت نامه بنویسید متوجه خواهید شد تنها کسی که سهمی از داراییتان ندارد خودتان هستید
پس تازنده هستید...
نسبت به خود سخاوت داشته باشید
تولستوی
پدرم میگفت: زن باید گیسوانش بلند و چشمانش درشت باشد!
مادرم، هرگز موى بلند نداشت
و چشمانش دلخواه پدرم نبود..!
مادرم میگفت: زیبایى براى مرد نیست..!!
مرد باید ،دستهایش زمخت ،
و گونه هایش آفتاب سوخته باشد..!
پدرم ،زیبا و جذاب بود،
نه دستان زمختى داشت و نه گونه هاى آفتاب خورده..!
ولى هرگز نگفتند،
که زن باید عاشق باشد،
و مرد لایق..!
عشق را سانسور کردند..!
من سالها جنگیدم
تا فهمیدم که بى عشق ،
نه گیسوان بلندم زیباست و نه چشمان سیاهم..!
و نه مردى با دستان زمخت و گونه هاى آفتاب سوخته ،
خوشبختیم را تضمین میکند..!
(فروغ فرخزاد)
ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻧﻤﯽ ﺯﻳﺒﺎ ٬ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺭﺋﻴﺲ ﺷﺮﻛﺖ ﺍﻣﺮﻳﻜﺎﯾﯽ
( ﺝ ﭖ ﻣﻮﺭﮔﺎﻥ ) ﻧﺎﻣﻪﺍﯼ ﺑﺪﻳﻦ ﻣﻀﻤﻮﻥ ﻧﻮﺷﺖ :
ﻣﻦ 24ﺳﺎﻝ ﺩﺍﺭﻡ ٬ﺟﻮﺍﻥ،ﺯﻳﺒﺎ،ﺧﻮﺵﺍﻧﺪﺍﻡ و دﺍﺭﺍﯼ ﺗﺤﺼﯿﻼﺕ ﺁﮐﺎﺩﻣﯿﮏ ﻫﺴﺘﻢ ...
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺑﺎﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺷﻤﺎﺩﺭﺁﻣﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﻣﺪﻳﺮﺷﺮﻛﺖ ﻣﻮﺭﮔﺎﻥ :
ﺍﺯ ﺩﻳﺪ ﻳﮏ ﺗﺎﺟﺮ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎﺷﻤﺎ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺳﺖ !
ﺁﻧﭽﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺳﺮ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻣﺒﺎﺩﻟﻪ ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ " ﺯﻳﺒﺎﺋﯽ " ﺑﺎ " ﭘﻮﻝ " ﺍﺳت ؛
ﺯﻳﺒﺎﯾﯽ ﺷﻤﺎ ﺭﻓﺘﻪﺭﻓﺘﻪ ﻣﺤﻮ ﻣﻴﺸﻮﺩ ٬ ﺍﻣﺎ ﭘﻮﻝ ﻣﻦ ﺑﻌﻴﺪ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ ﺭﻭﺩ !
ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻣﻦ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ ٬ ﺍﻣﺎ ﭼﯿﻦ ﻭﭼﺮﻭﮎ ﻭﭘﯿﺮﯼ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﺯﯾﺒﺎﺋﯽ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪﺷﺪ !
ﻣﻦ دارای ﻳﮏ " ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﺷﺪ " ﻫﺴﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﯾﮏ " ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ دار ﺭﻭﺑﻪ ﺯﻭﺍﻝ " ؛
ﭘﺲ ﺁﺩﻡ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ٬ ﻧﺎﺩﺍﻥ ﻧﻴﺴﺖ که ﺑﺎﺷﻤﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﺪ !
ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﺍﻣﺜﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﻗﺮﺍﺭﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻳﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ٬ ﻫﺮﮔﺰ !
ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﺋﯽ ٬ ﮐﺎﻻﻫﺎﯼ ﺑﺎﺍﺭﺯﺷﯽ ﻣﺜﻞ " ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ، ﭘﺎﮐﺪﺍﻣﻨﯽ، ﺷﻌﻮﺭ، ﺍﺧﻼﻕ، ﺗﻌﻬﺪ،ﺻﺪﺍﻗﺖ، ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯼ، ﺣﻤﺎﯾﺖ ﻭﻋﺸﻖ " ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﻣﻦ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﺷﺪ ﺑﺎﺷﺪ ٬ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻧﯿﺰﺳﻮﺩ آوﺭ ﺍﺳﺖ ...
ﻭﺍﯾﻦ ﮐﻞ (( ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺯﻧﺪگی )) است !
سرزمین آریایی از دو قوم بوجود آمده:
1- مادها
2-پارت ها
به همین دلیل، مشکلات این سرزمین یا از طریق مادی حل میشود و یا از طریق پارتی...!
بعد از آن نیز مردم سه گروه شدند:
1-اشکانیان: آنانکه درمراسم عزادارى شرکت میکنند و اشک میریزند!
2. سامانیان: آنانکه میلیاردى بردند، خوردند و سر و سامان گرفتند !
3. صفویان : امثال من و شما که همیشه درصف مرغ و تاید وتخم مرغ و غیره هستیم !!
تا تحلیل تاریخی بعدی بدرود
نگرانم ! ولی چه باید کرد؟
عشق، دلواپسی نمی فهمد !
درد من، خطِ میخی است عزیز
درد من را کسی نمی فهمد !
یاسر قنبرلو