پست های تلگرام

مطالب و طنز های زیبا برای تلگرام و معرفی گروههای تلگرام و پست برای تلگرام

پست های تلگرام

مطالب و طنز های زیبا برای تلگرام و معرفی گروههای تلگرام و پست برای تلگرام

بحث کردنت با الاغ

الاغ گفت:
علف آبی است...!
گرگ گفت:
نه سبزه...
رفتند پیش سلطان جنگل یعنی شیر و ماجرای اختلاف را گفتند...
شیر گفت:
گرگ را زندانی کنید...!
گرگ گفت:
مگه علف سبز نیست...؟
شیر گفت:
سبزه ولی دلیل زندانى کردن تو بحث کردنت با الاغه...!!!

همانند سیب

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری

خانه ات

خانه ات دیگر خدایا خانه نیست .
امن و آسایش در این بتخانه نیست .
خانه ی امنی که ابراهیم ساخت .
زمزمش را ساقی و پیمانه نیست .
خادمان پاسدار این حرم .
غیر مشتی زنگی دیوانه نیست .
ما دگر با خانه ات بیگانه ایم .
چونکه در باز است و صاحبخانه نیست .
آن حرامی را که احمد بانگ زد .
جز حریم عده ای بیگانه نیست .
شرم دارم باز گویم ماجرا .
ماجرایش قصه و افسانه نیست .
وصف حیوانیتی پست وسخیف .
کو بیانش سخت و بی شرمانه نیست؟
خانه را تحریم باید کرد و گفت .
جای ایرانی در آن بتخانه نیست .
ایزدی این قصه را کوتاه کن .
خانه ی نا امن دیگر خانه نیست .

سردی یک نگاه

همیشه برای سوختن آتش لازم نیست ....
 گاهی از سردی یک نگاه هم میتوان آتش گرفت !

چشمها بی فایده اند

چشمها بی فایده اند
 وقتی ذهن
 کور باشد...!

کلنگی

خدایا این دنیا دیگه کلنگی شده ای کاش میکوبیدی از نو میساختی !

خانه ات را باد برد

شعری از هیلا صدیقی :

خانه ات را باد برد
تو هنوزم نگرانِ وزشِ باد، در موی منی !؟
مسخِ افیونیِ افسانه ی اصحابِ کدامین غاری ؟
در کدامین خوابی ؟
خواب در چشمِ تو  
ادامه مطلب ...

ﻧﮕﻔﺘﯿﻢ ﭼﺮﺍ؟

ﺿﺮﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﻧﮕﻔﺘﯿﻢ ﭼﺮﺍ؟
ﻣﺎ ﺩﻫﺎﻥ ﺍﺯ ﮔﻠﻪ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﻧﮕﻔﺘﯿﻢ ﭼﺮﺍ؟
ﺟﺎﯼ "ﺑﻨﺸﯿﻦ" ﻭ "ﺑﻔﺮﻣﺎ" "ﺑﺘﻤﺮﮔﯽ" ﮔﻔﺘﻨﺪ
ﻣﺎ ﺷﻨﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﻧﮕﻔﺘﯿﻢ ﭼﺮﺍ؟

"ﺗﻮ" ﻧﮕﻔﺘﯿﻢ ﻭ "ﺷﻤﺎﯾﯽ" ﻧﺸﻨﯿﺪﯾﻢ ﻫﻨﻮﺯ
ﺳﺎﺩﻩ ﻣﺜﻞ ﮐﻒ ﺩﺳﺘﯿﻢ ﻭ ﻧﮕﻔﺘﯿﻢ ﭼﺮﺍ؟

ﺩﻝ ﺳﭙﺮﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ "ﺩﺍﻝ" ﺳﺮ ﺩﺷﻤﻦ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ
ﺩﺷﻤﻦ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺮﺳﺘﯿﻢ ﻭ ﻧﮕﻔﺘﯿﻢ ﭼﺮﺍ؟

ﭼﻪ "ﭼﺮﺍﻫﺎ" ﮐﻪ ﺷﻨﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﻧﺪﺍﻧﯿﻢ ﭼﺮﺍ
ﻣﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﻧﮕﻔﺘﯿﻢ ﭼﺮﺍ؟

ﺷﺎﺩﯼ ﺻﻨﺪﻭﻗﯽ

یادت باشه

یادت باشه از اومدن "هرکسی" تو زندگیت ذوق مرگ نشی، تا وقتی که تنهات گذاشت و رفت، دق مرگ نشی!

حذف افراد از گروه

متن زیر در مورد حذف عده ای از گروه میباشد برگفته از سیمین بهبهانی

......

هر قدر سنم بیشتر میشود کمتر به قضاوت مردم در مورد خودم اهمیت میدهم.

از این رو هر چقدر مسن تر میشوم بیشتر از زندگی لذت میبرم ...
حذف کردن آدمها از زندگیم به این معنی نیست که ،
از آنها متنفرم!!
معنای ساده اش این است که برای خودم احترام قائلم ...
هر کسی قرار نیست به هر قیمتی تا ابد با من بماند ...
لطف بسیار بزرگی در حق خودمان خواهیم کرد اگر کسانی که روحمان را،
مسموم میکنند را رها کرده و به آرامش پناه ببریم ...
زندگی به من آموخت که هر اشتباهی تاوانی دارد ،
وهر پاداشی بهایی ...
پنیر مجانی فقط در تله موش یافت میشود ...

روز مادر

دو ترانه زیبا تقدیم به مادران عزیزمان از طرف همه هموندان طنز تلخ برای دانلود روی عبار تهای زیر کلیک کنید و از صفحه ای که باز میشود گزینه دریافت فایل را بزنید...

  ترانه زیبا و شنیدنی و قدیمی مادر    

سامی یوسف در مورد مادر میخواند 

  

ادامه مطلب ...

اصل

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش

تبر

درختان جنگل پرسیدند :چرا شما با این عظمت از تکه آهنی به نام تبر می رنجید؟

درختان پاسخ دادند: رنج ما از تبر نیست، بلکه از دسته آن است که از خود ماست!

عشق و محبت

پیرمردی با همسرش در فقر زیاد زندگی میکردند.

هنگام خواب ، همسر پیرمرد ازو خواست تا شانه برای او بخرد تا
موهایش را سرو سامانی بدهد.
پیرمرد نگاهی حزن امیز به همسرش کرد و گفت که نمیتوانم بخرم
حتی بند ساعتم پاره شده و در توانم نیست تا بند جدیدی برایش بگیرم.
پیرزن لبخندی زد و سکوت کرد..
پیرمرد فردای انروز بعد از تمام شدن کارش به بازار رفت و ساعت خود را فروخت و شانه برای همسرش خرید ..
وقتی به خانه بازگشت شانه در دست با تعجب دید که همسرش موهایش را کوتاه کرده است و بند ساعت نو برای او گرفته است .
مات و مبهوت اشکریزان همدیگر را نگاه میکردند.
اشکهایشان برای این نیست که کارشان هدر رفته است برای این بود که همدیگر را به همان اندازه دوست داشتند و هرکدام بدنبال خشنودی دیگری بودند.
به یاد داشته باشیم.
اگر کسی را دوست داری یا شخصی تو را دوست داشته باشد باید برای خشنود کردن او سعی و تلاش زیادی انجام دهی..

عشق و محبت به حرف نیست باید به ان عمل کرد...

نمیدونم

بعد از حادثه فرودگاه عربستان.... نمیدونم عبارت " خونه خدا نصیبت بشه " دعایه خیره یا فحش

ترجیح میدهم اگر مسافر حج شدم به دیگران بگویم به تایلند میروم چراکه رسوایی فاعل بودن در تایلند بهتر از مفعول بودن در سرزمین وحی است....


بعد از تجاوز پلیس عربستان به نوجوان های ایرانی در فرودگاه جده،

حالا میفهمم چرا وقتی داییم از حج برگشته بود ،هرچی میگفتیم چجوری بود...
مدام سرشو تاب میداد و اشک میریخت و میگفت خودتون بایست برین ببینین

پدرسوخته‌بازی‌ها

شیخی وارد یک آسیاب گندم شد. دید به جای اینکه یک انسان گندم‌ها را آسیاب کند چوب آسیاب به گردن یک قاطر بسته شده. قاطر می‌چرخید و آسیاب کار می‌کرد اما به گردن قاطر یک زنگوله آویزان بود. از صاحب آسیاب پرسید: «برای چه به گردن قاطرت زنگوله بسته‌ای!» آسیابان گفت: «برای اینکه اگر ایستاد بفهمم و متوجه شوم که آسیاب کار نمی‌کند». آن آخوند دوباره پرسید: «خب! اگر قاطر ایستاد و سرش را تکان داد، از کجا می‌فهمی؟»
آسیابان گفت: «برو این پدرسوخته‌بازی‌ها رو به قاطر من یاد نده!»

سیگار

یه روز سوار تاکسی بودم یارو سیگار میکشید گفتم اقا میدونی وقتی تو سیگار میکشی 30%به خودت و 70% به ما ضربه میزنی گفت بیا تو بکش تو ضربه بزن خواستم با سر برم تو شیشه یعنی

بحث کردنت با الاغ

الاغ گفت علف آبی است گرگ گفت نه سبزه . رفتند پیش سلطان جنگل یعنی شیر و ماجرای اختلاف را گفتند....
شیر گفت گرگ را زندانی کنید . گرگ گفت مگه علف سبز نیست . شیر گفت سبزه ولی دلیل زندان تو بحث کردنت با الاغه

انرژی مثبت

همه آب‌های دنیا هم نمی‌توانند یک کشتی را غرق کنند ، مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند .
 بنابراین تمام نکات منفی دنیا روی شما تأثیر نخواهد داشت ، مگر اینکه شما اجازه دهید .

آدم‌هایی که شما را بارها و بارها می‌آزارند ،
مانند کاغذ سمباده هستند . آن ها شما را می‌خراشند ،
 اما در نهایت این شما هستید که صیقلی و براق خواهید شد وآن ها مستهلک و فرسوده .
محال است بارانی از محبت به کسی هدیه کنی ودستهای خودت خیس نشود
چه زیباست
بی قیدوشرط عشق بورزیم
بی قصدوغرض حرف بزنیم
بی دلیل ببخشیم
وازهمه مهمتر
بی توقع
به تمام موجودات
محبت کنیم...
عجیب است که مردم چقدر برای مبارزه با شیطان تلاش میکنند
 اگر همین انرژی را صرف عشق ورزیدن به همراهانشان کنند، شیطان در تنهایی خود خواهد مرد.



مردم اینجا چقدر مهربانند

مردم اینجا چقدر مهربانند ;
دیدند کفش ندارم برایم پاپوش دوختند , دیدند سرما میخورم سرم کلاه گذاشتند و چون برایم تنگ بود کلاه گشادتری و دیدند هوا گرم شد , پس کلاهم را برداشتند و چون دیدند لباسم کهنه و پاره است به من وصله چسباندند و چون از رفتارم فهمیدند که سواد ندارم محبت کردند و حسابم را رسیدند . خواستم در این مهربانکده خانه بسازم ، نانم را آجر کردند گفتند کلبه بساز . . . . .
روزگار جالبیست،مرغمان تخم نمی گذارد ولی هر روز گاومان می زاید!

( زنده یاد حسین پناهی).

ادعا

ﻋﮑﺎﺱ: ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﯾﻪ ﻋﮑﺲ ﺑﮕﯿﺮﻡ؟
ﭘﺴﺮ: ﮐﻪ ﭼﯽ ﺑﺸﻪ؟
ﻋﮑﺎﺱ: ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺒﯿﻨﻦ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺭﻧﺠﯽ ﺑﺮﺍﺩﺭﺗﻮ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ
ﺳﺮﻣﺎ ﺭﻭ ﮐﻮﻟﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ
ﭘﺴﺮ: ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﻬﻢ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯽ؟
ﻋﮑﺎﺱ: ﭼﻪ ﮐﻤﮑﯽ؟
ﭘﺴﺮ: ﮐﻤﺮﻡ ﺩﺭﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ . ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻋﮑﺲ ﮔﺮﻓﺘﻦ
ﺑﺮﺍﺩﺭﻣﻮ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ ﮐﻨﯽ؟
ﻋﮑﺎﺱ: ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﻋﺠﻠـــــــــﻪ ﺩﺍﺭﻡ ...
همه میتونن ادعای آدم بودن بکنن ولی هر کسی نمیتونه آدم باشه
 عکاسی از دخترکی دستفروش ک زیرباران جوراب میفروخت عکسی گرفت... آن عکس بهترین عکس سال شد... عکاس بهترین عکاس سال شد و جایزه گرفت... کتابی درمورد آن عکس نوشته شد... نویسنده اش بهترین نویسنده شد و جایزه ای گرفت... از آن کتاب فیلمی ساخته شد...آن فیلم پر بیننده ترین فیلم شد... تمام عوامل سازنده آن فیلم جوایزی گرفتند و تحسین شدند...
 ولی آن کودک دستفروش هنوز دستفروشی میکند!!!!!
 "دنیای ما این چنین است"

ننگست

ننگست ملخ خوار چنین خش بکشد
بر روی نجابت سیاوش بکشد
ای کاش خشایار شبی برگردد
تا خاک ریاض را به آتش بکشد
 ایوب غفاری

تولد

تولد تنها روزیست که مادر در برابر گریه های شما لبخند میزند!

غیرت

اواسط دهه چهل در عراق ، مهندسین ایرانی شاغل در سد بزرگ فرات ، توسط تعدادی راهزن غارت و کشته شدند. خبر به بهرام آریانا که فرمانده ارتش بود رسید. شادروان آریانا تلگرافی با این مضمون خطاب به شاه که در موریس مشغول اسکی بود مخابره کرد:
با اجازه فردا شب پس از صرف شام در اهواز ، ناهار را در بغداد خواهم خورد.
سفارتمان در مزار شریف توسط سگ سلفیان طالبان تصرف و دیپلماتهایمان کشته شدند.
مرزبانان کشورمان در مرز با پاکستان به گروگان گرفته و گروعبانی کشته شد.
در دوبی فلان مقام اداری کشور اسکن اثر انگشت شد.
در بیروت دیپلماتهایمان را به گروگان گرفتند.
در اربیل دیپلماتهایمان دزدیده شدند
دختران سرزمینم توسط برادران قاچاقچی به کشورهای حاشیه خلیج پارس قاچاق میشوند.
زوار ایرانی در دهه شصت شمسی در عربستان و در ماه حرام به خاک و خون کشیده شدند.
و و و
حال نیز به دو نوجوان در سرزمین وحی تعرض میشود.

سوال من اینست: غیرت از میان دولتمردانمان رخت بربسته یا نظامیانمان در تن پروری غرق شده اند؟؟؟

زن جنس عجیبی است!

می گویند...
به زنان نباید بال و پر داد، می پرند!
اما زنان فقط پروازهای عاشقانه را دوست دارند، بی دلیل نمی پرند...

می گویند...
به زن نگویید دوستت دارم، خودش را می گیرد!
اما زنان ( فقط ) دستان عشقشان را می گیرند و می گویند ،دوستشان دارند...

می گویند...
نباید به زنان توجه زیاد کرد، خودشان را گم می کنند!
اما زنان وقتی گم می شوند که عشقشان بی توجهی کند...

زن جنس عجیبی است!
چشم هایش را که می بندی، دید دلش بیشتر می شود...
دلش را که می شکنی باران لطافت از چشم هایش سرازیر...
زن انگار آفریده شده تا روی عشق را کم کند!!!
تقدیم به مهربانوهای ایران زمین

عمه

جا داره در روز زن یادی هم بکنیم از اون زنهای عزیزی که همیشه در همه حال تاوان اشتباه ما رو دادن و خم به ابرو نیاوردن ....
.....
.....
.....
.....
عمه ...
...عمه ی عزیز روزت مبارک

بیخابی

امشب بیخابی زده به سرم
.
.
.
منم زدم تو سرش…
بیشوهووور ! رومن دس بلند میکنه

شلوار

بابام تو اداره شلوارش پاره شده بعد رفته یه شلوار دیگه خریده که 15 سانت بلنده !!!!
اومده به مامانم میگه کوتاش کن
مامان گفت : کار دارم باید برم کلاس خیاطی پرده دوزی !!!!!!
رفت به آجیم گفت : میتونی شلوارمو کوتاه کنی 15 سانت ؟؟
گفت : بابایی من درس دارم فردا امتحان دارما …
هیچی دیگه نشست و خودش 15 سانت کوتاش کرد !!
بعد شب که همه خواب بودن مامانم دلش سوخت, با خودش گفت صبح میره سرکار,شلوار نداره. رفت 15 سانت کوتاش کرد !!!
اول صبح هم که هیشکی بیدار نبود خواهرم هم 15 سانت کوتاش کرد !!!!!
هیچی دیگه امروز بابام با شورت رفت سرکار.
روز همه خانم های دلسوز و وظیفه شناس مبارک

خواهشــــم را رد کن

زن به شوهر گفت:چل سالیست با یکدیگریم
همدل و هم صحبت و هم خانه و هم بستریم
هر دومان گر باز پس گردیم تا چل سال پیش
خواستگاری میکنی از نو مرا از بهر خویش؟؟؟؟
مردگفـت: آری...... ولی این بار جان مــادرت
خواهشــــم را رد کن ای جانم به قربان ســرت

پدربزرگ و مادر بزرگ

قبلنا تو مهمونی ها همه به شکل (O) میشستند و باهم حرف میزدند.

یه کم که گذشت تلویزیون اومد تو خونه ها همه تو مهمونی ها به شکل ( ن) مینشستند. تلویزیون جلو بقیه روبروش .

اما الان ها همه تو مهمونی ها اینجوری مینشینند
 : : : : : : : : : : . .

هر کسی با گوشی خودش

اگه گفتی اون دو نقطه تنها آخر کیا هستند ؟

پدربزرگ و مادر بزرگ هستند که گوشی ندارند اگه هم دارند اینترنت و وایبر و لاین ندارند ، همونها که قبلا برای جمع های مهمونی خاطره تعریف میکردند و الان متعجبانه به دیگران نگاه میکنن .

همونها که کم کم از بین ما میرند و ما یادمون میره یه زمانی پیش ما بودند .

این غرل از کیست

غزلی منتسب به ........... جای خالی را پر کنید

خنده ی دندان نمای بانوان شرعا حرام!
دیدن اندام نامحرم ولو "مانکن" حرام!!!

ضمن لذت بردن از گرمای مطلوب پکیج
دوری از شومینه جایز هست،چسبیدن حرام!!!

بعد تولید انیمیشن در ایران،دیدنه
بینوایان،هالک،جومانجی،پرین،تن تن حرام!

عاشقی مختص مردان است آنهم چند بار!
قصد بر ابراز احساسات از یک زن حرام!

قبل خوابیدن به بالش زل زدن مکروه بو'د!!!!
حین خوابیدن متکا را بغل کردن حرام!!!

تحت پیگردند آنهایی که شادی کرده اند،
کل بیت المال را یکجا بخور،
کم کم ، حرام ...!!

تلخی روزگار

کاش تلخی روزگار هم الکل داشت . . تا مستمان می کرد و درد را نمی فهمیدیم!

رفع مزاحمت

جوانی با قصد مزاحمت به یک دختر پیام داد:

 
ممکن هست خودرامعرفی کنید؟
دختر گفت بله چراممکن نیست من حواء هستم ازپهلوی تو آفریده شدم تا اذیّتم نکنی و فراموش نکنی قطعه ای ازوجودتم! من هدیه الهی هستم که به تو ارزانی شد تا بعد ازخروج از بهشت تنهاوافسرده نباشی. وقتی دنبال همدم بودی مونس تنهائی تو شدم، من مادر ، خواهر ، دختر ، همسر و دوشیزه شدم تا پاسدار کیان خانواده ات باشم! من سوره نساء ، مجادله ، نور ، طلاق ، مریم ، هستم! من همانم که وقتی مادر شدم بهشت در زیر پایم قرارمیگیرد من همانی هستم که نصف میراث ات را برایم تعیین کرده اند نه بابت کسرشأنم بلکه، برای اینکه مسؤلیت تمام هزینه و امورمالی ام را تو عهده دارهستی! من همانی هستم که پیامبر فرمود: شما راسفارش میکنم به زنان نیکی کنید؛ حال اگر دنبال لهو و لعب ونیات شوم وپلیدهستی برو به سایتهای آن چراکه من وامثال من در فضای مجازی بابت ترویج دین آمده ایم ...


حال جناب محترم شما که هستید؟


جوان پاسخ داد من توبه کننده بسوی خدا هستم آفرین به مادری که تو را تربیت نموده است

حج میرویم؟

دل خوش از آنیم که حج میرویم
غافل از آنیم که کج میرویم
کعبه به دیدار خدا میرویم
او که همینجاست کجا میرویم
حج بخدا جز به دل پاک نیست
شستن غم از دل غمناک نیست
دین که به تسبیح و سر وریش نیست
هرکه علی گفت که درویش نیست
صبح به صبح در پی مکر و فریب
شب همه شب گریه و امن یجیب
 
 
 ادامه طلب را ببینید

طبق آمار بانک جهانی در سال 2008 درآمد کشور عربستان از توریسم یا به زبان ساده از : زیارت مسلمین خانه کعبه معادل مبلغ 29.865.000.000.-دلار یا قریب سی میلیلرد دلار بوده است.
زائرین ایرانی که بصورت تمتع ویا عمره در همان سال به مکه رفته اند 1.937.000 نفر بوده اند که مجموعا مبلغ 4.879.000..000 دلار یا بعبارتی قریب به مبلغ پنج میلیارد دلار درآمد تقدیم اقتصاد پادشاهان عربستان کرده اند و در میان تمام کشورهای اسلامی مقام اول را به خود اختصاص داده اند. نظر باینکه هواپیمائی جمهوری اسلامی قدرت جابجائی اینهمه زائر را نداشته است شرکت هواپیمائی عربستان قریب به 54 درصد از زائران ایرانی را به خود اختصاص داده است....طبق گزارش مقامات دیپلماتیک ایران در سال 2008 ماموران کشور عربستان بدترین و توهین آمیز ترین رفتار را با زوار ایرانی داشته اند و ایران از لحاظ توهین ماموران عربستان مقام اول را به خود اختصاص داده است. علمای عربستان در همان سال فتوی صادر کرده اند که ایرانیان شیعه کافر هستند.طبق یک گزارش دیپلماتیک دیگر زائران ایرانی ناخواسته ترین و منفورترین خارجی ها در عربستان محسوب می شده اند.

با یک حساب سرانگشتی بوسیله پولی که ایرانیان سالانه به عربستان (دشمن شیعه ایرانی) تقدیم می کنند می توان تعداد 170.000 مسکن روستائی احداث کرد...

یا میتوان 714.286 فرصت شغلی کشاورزی یا 200.000 فرصت شغلی صنعتی برای جوانان ایجاد کرد

یا میتوان10.000.000.000 متر مربع ساختمان مدرسه و ورزشی در کشور ایجاد کرد

ویا میتوان با پول حجاج دوسال یک پالایشگاه سوپر مدرن با ظرفیت 75.000 بشکه احداث کرد

ویا با پول پنج سال حجاج میتوان ایران را به صادر کننده بنزین مبدل ساخت و دیگر برای واردات بنزین محتاج اعراب نبود....اما افسوس که با پول حجاج ایرانی قمارخانه های فرانسه توسط شاهزادگان عربستان که انحصار بیزنس حج را در اختیار دارند آباد میشود.....و تا رسیدن ایرانیان مسلمان شیعه به مرحله فکرکردن در بهینه هزینه کردن پول برای نزدیکی به خدا راه بسیار درازی در پیش است

چه انتظاری از مردم داری ؟

من زندگی خودم را میکنم و  برایم مهم نیست چگونه قضاوت میشوم .
چاقم،لاغرم،قد بلندم،کوتاه قدم،سفیدم،سبزه ام همه به خودم مربوط است

مهم بودن یا نبودن رو فراموش کن روزنامه ی روز شنبه زباله ی روز یکشنبه است زندگی کن به شیوه خودت با قوانین خودت با باورها و ایمان قلبی خودت مردم دلشان می خواهد
موضوعی برای گفتگو داشته باشند برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی هر جور که باشی  حرفی برای گفتن دارند شاد باش و  از زندگی لذت ببر

چه انتظاری از مردم داری ؟ آنها حتی پشت سر خدا هم حرف می زنند!!!

تقدیم به کسانی که میخواهند والدین خوبی باشند

تقدیم به کسانی که میخواهند والدین خوبی باشند


* کودکت خیلی دروغ میگه!

زیرا خیلی بهش گیر میدی.

* کودکت اعتماد بنفس نداره!
زیرا تشویقش نمی کنی.

* کودکت کم حرفه!
زیرا باهاش حرف نمیزنی.

* کودکت دزدی  
ادامه مطلب ...

داریم

شکر ایزد فن آوری داریم
صنعت ذره پروری داریم
از کرامات تیم ملی مان
 افتخارات کشوری داریم
با "نود" حال می کنیم فقط
بس که ایراد  
ادامه مطلب ...

تعبییر خواب

زن به شوهرش میگه:دیشب خوابم دیدم برام یه انگشتر الماس خریدی.به نظرت تعبیرش چیه؟
شوهرش میگه تا روز زن صبر کن معلوم میشه.
زن روز زن با کلی ذوق و شوق کادوشو باز می کنه می بینه توش یه کتاب تعبیر خوابه

چگونه یک زن و مرد رو خوشحال کنیم؟

چگونه یک زن رو خوشحال کنیم؟

برای خوشحال کردن یک زن، یک مرد فقط کافیست که همین چند مورد ذیل باشد
1.یک دوست
2.یک همدم
3.یک عاشق
4.یک  
ادامه مطلب ...

انسان هاى خوشبخت

ازم دعوت شده تو فیلم “انسان هاى خوشبخت” بازى کنم،
 
 در نقش موکت یا دسگیره در
 حالا مــوندم کدومــو انتخاب کنم

براى خوشحالیت ببخش

بزرگى با شاگردش از باغى میگذشت.چشمشان به یک کفش کهنه افتاد شاگرد گفت گمان میکنم این کفشهای کارگرى است که در این باغ کار میکند بیا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمى شاد شویم استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنیم بیا کارى که میگویم انجام بده و عکس العملش را ببین...مقدارى پول درون ان قرار بده شاگرد هم پذیرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند کارگر براى تعویض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همین که پا درون کفش گذاشت متوجه شیئى درون کفش شد و بعد از وارسى ،پول ها را دید با گریه ،فریاد زد خدایا شکرت خدایی که هیچ وقت بندگانت را فراموش نمیکنى میدانى که همسر مریض و فرزندان گرسنه دارم و به فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رویی به نزد انها باز گردم و همین طور اشک میریخت..
استاد به شاگردش گفت همیشه سعى کن براى خوشحالیت ببخشى نه بستانی

ﺑﺴﻼ‌ﻣﺘﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ

ﻣﻌﻠﻤﯽ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶ‌ﺁﻣﻮﺯﺵ ﮔﻔﺖ: ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺧﺎﮎ ﻧﯿﺎﻭﺭﯼ، ﻧﻤﺮﻩ‌ﯼ ﮐﺎﻣﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﻤﯽ‌ﺩﻫﻢ! ﺷﺎﮔﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ! ﺍﮔﺮ ﺧﺎﮎ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﻡ، ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﺮﻩ‌ﯼ ﮐﺎﻣﻞ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ.ﺩﺍﻧﺶ‌ﺁﻣﻮﺯ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻣﺸﺘﯽ ﺧﺎﮎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻌﻠﻢ ﺁﻭﺭﺩ. ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩ: ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﺍﺯ ﮐﺠﺎﺳﺖ ﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﯼ؟! ﮔﻔﺖ: ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﮔﺎﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ، ﻣﻦ ﻫﻢ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺁﻭﺭﺩﻡ! ﻭ ﻫﻤﺎﻥ‌ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﯼ، ﺑﻬﺸﺖ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ. ﻣﻌﻠﻢ ﮔﺮﯾﺴﺖ ﻭ ﻧﻤﺮﻩ‌ﯼ ﮐﺎﻣﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ.
 "ﺑﺴﻼ‌ﻣﺘﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ...

چراغی که خانه رواست

چراغی که خانه رواست   به مسجد حرام است
http://s6.picofile.com/file/8181678000/photo_2015_04_09_00_25_40.jpg

معنی واقعی

پولدارى؛
منش است و ربطى به میزان دارایى ندارد...

گدایى؛
صفت است ربطى به بى پولى ندارد...

دانایى؛
فهم و شعور است و ربطى به مدرک تحصیلى ندارد...

نادانى؛
یاوه گویى است و ربطى به زیاده گویى ندارد...

دشمن؛
نمایشى از کمبودها و ضعف هاى خویش است و ربطى به بدسرشتى و بدخواهى طرف مقابل ندارد...

یار؛
همدلى است و ربطى به همراهى و پر کردن کمبود ندارد...

عصبانی ترین شاعر دنی

شعری از عصبانی ترین شاعر دنیا:


ﺗﻮ ﻏﻠﻂ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺩﻝ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﺒﺮﯼ ،
ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺁﯾﻨﻪ ﺭﺍ ﻏﺮﻕ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﺑﺒﺮﯼ ،
ﻣﺮﺩﻩ ﺷﻮﺭ ﻣﻦ ِ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ،
ﮔﻮﺭ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺩﻟﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻏﻮﺍ ﺑﺒﺮﯼ ،
ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺩﺍﺩ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﮐﻪ ﮐﻨﯽ ﻣﺠﻨﻮﻧﻢ ؟
ﺑﻪ ﭼﻪ ﺣﻘﯽ مثلا ﺷﻬﺮﺕ ﻟﯿﻼ ﺑﺒﺮﯼ ؟
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍصلا ﭼﻪ ﮐﻪ ﻣﻬﺘﺎﺑﯽ ﻭ ﻣﻮﯼ ﺗﻮ ﺑﻠﻨﺪ ؟
ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﺮﺍ ﺗﺎ ﺷﺐ ﯾﻠﺪﺍ ﺑﺒﺮﯼ ؟
ﺑﺨﻮﺭﺩ ﺗﻮﯼ ﺳﺮﻡ ﭘﯿﮏ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﺎﺩﺕ !
ﺁﻩ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺷﺮﺍﺑﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮﯼ !
ﮐﺒﮏ ﮐﻮﻫﯽ ﺧﺮﺍﻣﺎﻥ ، ﺳﺮ ﺟﺎﯾﺖ ﺑﺘﻤﺮﮒ !
ﻫﯽ ﻧﺨﻮﺍﻩ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺻﯿﺎﺩ ﺑﻪ ﺻﺤﺮﺍ ﺑﺒﺮﯼ ،
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﺎﺭ ِ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ !
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﭘﻠﮏ ﻧﺒﻨﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﺎ ﺑﺒﺮﯼ !
ﻟﻌﻨﺘﯽ ، ﻋﻤﺮ ﻣﮕﺮ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﺁﻭﺭﺩﻡ ؟
ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻪ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺒﺮﯼ ؟
ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ، ﻭﺭﺩﺍﺭ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮔﻢ ﺷﻮ !
ﺑﻪ ﺩﺭﮎ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺒﺮﯼ ﯾﺎ ﺑﺒﺮی



هیچی نگید اعصابش خورده!

قحطی عاطفه

مترسک را دار زدند به جرم دوستی با پرنده

که مبادا تاراج مزرعه را به بوسه ای فروخته باشد

راست میگفت سهراب"اینجا قحطی عاطفه است"

کار بزرگ

میخوام همه ما یه کار خیلی بزرگ بکنیم ، یه کاری که صداش بپیچه ، کاری نداره کافیه یه ذره همت بکنیم ، از همین لحظه ، همین جا ، همین گروه...
میدونستید که 85% جوک ها تو اسراییل ساخته و نشر میشه؟؟؟ چیه؟ عدد 85 هم جالبه ، نه؟
میدونستید 85% سهام شرکت های بزرگ مسنجر ها ، مثل واتساپ و وایبر و لاین ، مال یهودی های اسراییلیه
میدونستید اعضاء اصلی مجمع creating Persian jock یا همون ساخت جوک های پارسی ، 85نفر هستند
میدونستید اهداف اصلی و مخرب فضای مجازی مجمع یهودیان که بابت اون 8/5میلیارد دلار از جیب ثروتمندترین یهودیان هزینه میشه و 8/5 سال برنامه زمانی اجرا داره ، 85 ماده و هدف عمده داره.
خیلی جالب شد ، نه؟
جالبتر اینه که 85ثروتمند بزرگ عرب ، مثل خلیفه همزه حمید و امثال این عرب ، جز بزرگترین اسپانسرهای مسنجرهای فضای مجازی هستند که برای بخش جوک های پارسی این مسنجرها سالانه 850میلیون دلار پرداخت میکنند
خیلی جالب شد رابطه جوک و 85 و واقعیات پشت صحنه اینها ...

حالا کار بزرگ ما چیه؟؟؟؟
میخوایم تمام این جوک هایی که با این هزینه های هنگفت و این همه تشکیلات و با اون همه هدف مخرب ، سوی سرزمین پارسی ما روانه میشه تا خودمون تخریب فرهنگ و هویت خودمون رو اشتراک بذاریم و لایک کنیم ،
اسم ترک و لر و کرد و رشتی و قزوینی و .... از توشون برداریم و جوکها رو حواله خودشون کنیم . با هزینه خودشون بزنیم به خودشون... همونطوری که الان بعضی از این اعراب با هزینه خودمون میزنن به ما!!!!

شناخت با ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩن

اﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺧﻮﺏ ﺷﻨﺎﺧﺖ !
ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻭﺯ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ... ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻣﻨطﻖ ﺷﺎﻥ ... ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺍﺩﺏ ﺷﺎﻥ ... ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﻭﺣﺸﺎﻥ ... ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺷﻌﻮﺭ ﺷﺎﻥ ... ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺷﺎﻥ ﻭ ﺣﺘﯽ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻣﻬﺮﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺷﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ . ﮔﺎﻫﯽ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﻓﺮﺍﺩ ، ﻣﺎﺩﺍﻡ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺮ ﻭﻓﻖ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺳﺖ ، ﭼﻨﺎﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﻣﻮﺩﺏ ﻭ ﻓﺮﻭﺗﻦ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﺷﺎﻥ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻓﺮﻭﻣﺎﯾﮕﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ !!! ﻭﻟﯽ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﻭ ﯾﺎ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻭ ﯾﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﯼ ﻭ ﯾﺎ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻧﺎ ﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪﯼ ﺭﻧﺠﯿﺪﻩ ﺷﻮﻧﺪ . ﺣﺎﻻ ﺗﺎﺯﻩ ﺁﻥ ﺭﻭﯼ ﻧﺎﻣﺒﺎﺭﮎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺎﻧﻨﺪ ... ! ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻪ ﺍﺩﺏ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻣﺮﺍﻡ ﻭ ﻧﻪ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻭ ﻧﻪ ﻣﺤﺒﺖ ! ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺮﺣﺬﺭ ﺑﺎﺷﯿﺪ ! ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻣﻼﯾﻤﺖ ﺍﻫﻞ ﺍﺩﺏ ﻭ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﻧﺎﻣﻼﯾﻤﺖ ﻫﺎ ﺭﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺘﺶ ﮔﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ، ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ! ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﻭﺡ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻫﺎﯼ ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻫﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻧﺪ ... ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻭ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﺩﺏ ﻭ ﺍﺻﺎﻟﺖ ﻭ ﻧﺠﺎﺑﺖ ﺁﺩﻣﯿﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﻗﺖ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺑﯿﺎﺯﻣﺎﯾﯿﺪ .

ﺗـﺼـﻤـﯿـﻢ ﻋـﺠـﻮﻻﻧـﻪ


ﻣـﺮﺩﯼ ﺑـﻪ ﭘـﯿـﺶ ﺯﻧـﺶ ﺁﻣـﺪ ﻭ ﺑـﻪ ﺍﻭ ﮔـﻔـﺖ: "ﻧـﻤـﯿـﺪﺍﻧـﻢ ﺍﻣـﺮﻭﺯ ﭼـﻪ ﻛـﺎﺭ ﺧـﻮﺑـﯽ ﺍﻧـﺠـﺎﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﻛـﻪ ﯾـﻚ فرشته ﺑـﻪ ﻧـﺰﺩﻡ ﺁﻣـﺪ ﻭ ﮔـﻔـﺖ ﻛـﻪ ﯾـﻚ ﺁﺭﺯﻭ ﻛـﻦ ﺗـﺎ ﻣـﻦ ﻓـﺮﺩﺍ ﺑـﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺵ ﻛـﻨـﻢ"!

ﺯﻥ ﺑـﻪ ﺍﻭ ﮔـﻔـﺖ: "ﻣـﺎ ﻛـﻪ 16 ﺳـﺎﻝ ﺍﺟـﺎﻗـﻤـﻮﻥ ﻛـﻮﺭﻩ ﻭ ﺑـﭽـﻪ ﺍﯼ ﻧـﺪﺍﺭﯾـﻢ، ﺁﺭﺯﻭ ﻛـﻦ ﻛـﻪ ﺑـﭽـﻪ ﺩﺍﺭ ﺷـﻮﯾـﻢ.

ﻣـﺮﺩ ﺭﻓـﺖ ﭘـﯿـﺶ ﻣـﺎﺩﺭﺵ ﻭ ﻣـﺎﺟـﺮﺍ ﺭﺍ ﺑـﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺗـﻌـﺮﯾـﻒ‌ ﻛـﺮﺩ، ﻣـﺎﺩﺭﺵ ﮔـﻔـﺖ: "ﻣـﻦ ﺳـﺎﻟـﻬـﺎﺳـﺖ ﻛـﻪ ﻧـﺎﺑـﯿـﻨـﺎ ﻫـﺴـﺘـﻢ، ﭘـﺲ ﺁﺭﺯﻭ ﻛـﻦ ﻛـﻪ ﭼـﺸـﻤـﺎﻥ ﻣـﻦ ﺷـﻔـﺎ ﯾـﺎﺑـﺪ"

ﻣـﺮﺩ ﺍﺯ ﭘـﯿـﺶ ﻣـﺎﺩﺭﺵ ﺑـﻪ ﻧـﺰﺩ ﭘـﺪﺭﺵ ﺭﻓـﺖ، ﭘـﺪﺭﺵ ﻧـﯿـﺰ ﺑـﻪ ﺍﻭ ﮔـﻔـﺖ: "ﻣـﻦ ﺧـﯿـﻠـﯽ ﺑـﺪﻫـﻜـﺎﺭﻡ ﻭ ﻗـﺮﺽ ﻭ ﻗـﻮﻟـﻪ ﺯﯾـﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ، ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻓـﺮﺷـﺘـﻪ ﺗـﻘـﺎﺿـﺎﯼ ﭘـﻮﻝ ﺯﯾـﺎﺩﯼ ﻛـﻦ"

ﻣـﺮﺩ ﻫـﺮﭼـﻪ ﻛـﻪ ﻓـﻜﺮ ﻛـﺮﺩ ﻫـﻮﺍﯼ ﻛـﺪﺍﻣـﺸـﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺷـﺘـﻪ ﺑـﺎﺷـﺪ، ﻛـﺪﺍﻡ ﯾـﻚ ﺍﺯ ﺍﯾـﻦ ﺍﻓـﺮﺍﺩ ﺗـﻘـﺪﻡ ﺩﺍﺭﻧـﺪ، ﺯﻧـﻢ؟ ﻣـﺎﺩﺭﻡ؟ ﭘـﺪﺭﻡ؟

ﺗـﺎ ﻓـﺮﺩﺍ ﺭﺍﻩ ﭼـﺎﺭﻩ ﺭﺍ ﭘـﯿـﺪﺍ ﻛـﺮﺩ ﻭ ﺑـﺎ ﺧـﻮﺷـﺤـﺎﻟـﯽ ﺑـﻪ ﭘـﯿـﺶ فرشته ﺭﻓـﺖ ﻭ ﮔـﻔـﺖ: "ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﻡ ﻛـﻪ ﻣـﺎﺩﺭﻡ ﺑـﭽـﻪ‌ﺍﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔـﻬـﻮﺍﺭﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﻃـﻼ ﺑـﺒـﯿـﻨـﺪ“

ﭼـﻘـﺪﺭ ﺧـﻮﺑـﻪ ﻣـﺎ ﻫـﻢ ﮐـﻤﯽ ﻓـﮑـﺮ ﮐـﻨـﯿـﻢ ﻭ ﻋـﺠـﻮﻻﻧـﻪ ﺗـﺼـﻤـﯿـﻢ ﻧـﮕـﯿـﺮﯾـﻢ

هر دو قدم

حافظ از بوسه و معشوق نوشت!
حق هم داشت …
.
.
.
.
.
قرن او ،
هر دو قدم
یک "وَن ارشاد" نداشت!