پست های تلگرام

مطالب و طنز های زیبا برای تلگرام و معرفی گروههای تلگرام و پست برای تلگرام

پست های تلگرام

مطالب و طنز های زیبا برای تلگرام و معرفی گروههای تلگرام و پست برای تلگرام

مهندس بیکار

یک مهندس به دلیل نیافتن شغل یک کلینیک باز می کند با یک تابلو به این مضمون: درمان بیماری شما با 50 دلار. در صورت عدم موفقیت 100 دلار پرداخت می شود."
یک دکتر برای مسخره کردن او و کسب 100 دلار به آنجا می رود و می گوید: من حس ذائقهء خود را از دست داده ام. مهندس به دستیار خود می گوید: از داروی شماره 22 سه قطره. دکتر دارو را می چشد اما آن را تف می کند و می گوید این دارو نیست که گازوییل است!
مهندس می گوید شما درمان شدید! و 50 دلار می گیرد.
چند روز بعد دکتر برای انتقام بر می گردد و می گوید که حافظه اش را از دست داده است. مهندس به دستیار خود می گوید: از داروی شماره 22 سه قطره. دکتراعتراض می کند که این داروی مربوط به ذائقه است و مهندس می گوید شما درمان شدید و 50 دلار می گیرد.
به عنوان آخرین تلاش دکترچند روز بعد مراجعه می کند و می گوید که بینایی خود را از دست داده است.
مهندس می گوید متاسفانه نمی توانم شما را درمان کنم، این 100 دلاری را بگیرید! اما دکتر اعتراض می کند که این ,یک۵۰دلاری است. مهندس می گوید شما درمان شدید و 50 دلار دیگر می گیرد.
به افتخار همه مهندسااااااااا

بی هیچ نقابی

گاهی اوقات ما ازطریق کلماتمون چنان اسیبی به دیگران میرسونیم که جبران پذیرنیست .گاهی خیلی راحت باطعنه وکنایه باکسی حرف میزنیم وبرامون اصلا مهم نیست که طرف مقابل یک قلب توسینه داره که ممکنه باکلمات ما بشکنه.گاهی اوقات ماحواسمون نیست رازکسی روفاش میکنیم تاخودمون روبرترجلوه بدیم.ازتحقیرکردن ادمها لذت میبریم ازروی ادمها رد میشیم تابرتری خودمون رواثبات کنیم.حواسمون نیست که داریم چیکارمیکنیم بدون اینکه فکرکنیم حرف میزنیم از روی خشم اقدام میکنیم.دل ادمها روپودرمیکنیم ممکنه اونا هیچی بهمون نگن امادتو تنهایی خودشون صدای خوردشدن دلشون رومیشنوند.ماخیلی راحت قضاوت میکنیم حکم صادرمیکنیم.مسخره میکنیم بدون اینکه شناخت کافی ازکسی داشته باشیم.مواظب کلماتمون باشیم چون اگه قلب کسی روبشکنیم جبرانش سخت میشه.وممکنه هیچوقت نتونیم جبران کنیم.گاهی اوقات به دیگران اجازه بدیم خودشون باشن وما هم خودمون باشیم بی هیچ نقابی

ملکه انگلیس

آیا ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ ﻣﻠﮑﻪ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺟﻨﺘﯽ ۱۰ ﻣﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﻣﻠﮑﻪ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ :۳۱ ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ ۱۳۰۵
 ﺟﻨﺘﯽ: ۲ ﺍﺳﻔﻨﺪ ۱۳۰۵
ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻧﺸﺮ ﺩﻫﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ
ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﺟﻨﺘﯽ ﺑﺮﻥ ﻣﻠﮑﻪ
ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ ﺭﻭ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﻨﻦ.
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﻫﺮﮐﯽ ﺑﻪ  ﺟﻨﺘﯽ
ﺗﻮﻫﯿﻦ ﮐﻨﻪ
ﺑﺪﺟﻮﺭ ﺣﺎﻟﺶ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﻣﻦ ﯾﮏ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻢ،ﺭﻭ ﺁﺛﺎﺭﺑﺎﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﺸﻮﺭﻡ
ﺗﻌﺼﺐ ﺩﺍﺭﻡ !

می ترسم

شدم گمراه و سرگردان ، میان این همه ادیان ،
میان این تعصب ها ، میان جنگ مذهب ها !
یکی افکار زرتشتی ، یکی افکار بودایی ،
یکی پیغمبرش مانی ، یکی دینش مسلمانی ،
یکی در فکر تورات است ، یکی هم هست نصرانی !
هزاران دین و مذهب هست ، در این دنیای انسانی ...
خدا یکی... ولی... اما... هزاران فکر روحانی ....
رها کردیم خالق را ، گرفتاران ادیانیم !
تعصب چیست در مذهب؟! مگر نه این که انسانیم !
اگر روح خدا در ماست... خدا گر مفرد و تنهاست ....
ستیز پس برای چیست؟! برای خود پرستی هاست ...
من از عقرب نمی ترسم ، ولی از نیش می ترسم !
از آن گرگی که می پوشد لباس میش می ترسم !
از آن جشنی که اعضای تنم دارند ، خوشحالم !
ولی از اختلاف مغز و دل با ریش می ترسم !
هراسم ، جنگ بین شعله و کبریت و هیزم نیست !
من از سوزاندن اندیشه در آتیش می ترسم !
تنم آزاد ، اما اعتقادم سست بنیاد است ...
من از شلاق افکار تهی بر خویش می ترسم !
کلام آخر این شعر یک جمله و دیگر هیچ...
که هم از نیش و میش و ریش و هم از خویش میترسم...

ﮔﺬﺷﺖ!

آﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺳﺮ ﮔﺬﺷﺖ،،
ﺷﺪ ﺳﺮ ﮔﺬﺷﺖ!

 
ﭼﻮﻧﻜﻪ ﺑﻲ ﻟﺬﺕ ﮔﺬﺷﺖ ،،،،،، ﮔﻔﺘﻴﻢ ﺑﺪ ﮔﺬﺷﺖ ؟
 
ﺗﺎ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻴﻢ ﺩﻭ ﺭﻭﺯﻱ ﺧﻮﺵ ﺷﻮﻳﻢ
 
ﺑﺮ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ،،ﻓﻼﻧﻲ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺖ....

دلگیر نباش

از بودن هیچکس در زندگیت دلگیر نباش
آدمهاى خوب برایت شادى مى آورند،
آدمهاى بد،تجربه!
بدترینها،درس عبرت میشوند و بهترینها خاطره...
زندگی کردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است..
تا میتازی با تو میتازند.
زمین که خوردی، آنهایی که جلوتر بودند.. هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند.
و آنهایی که عقب بودند، به داغ روزهایی که میتاختی تورا لگد مال خواهند کرد!

مار

مار را هر چند بهتر پروری
چون یکی خشم آورد کیفر بری.
-هر چه به مار بیشتر محبت کنی بلاخره به تو نیش می زند ومتناسب با ذاتش عمل می کند.

بابای من

پسرآدم که قاتل بود، پسرنوح هم با بدان بنشست،ابراهیم که میخواست پسرشو بکشه،پسرای یعقوبم که یکیشون آدم بود، بقیه شارلاتان!این حاصل تربیت پیغمبر هاست،دیگه ازبابای من چه انتظاری دارین؟

آدمهای ساده

آدمهای ساده را

 باید مثل یک تابلوی نقاشی

 ساعت ها تماشا کرد ؛

 با اینکه عمرشان کوتاه است

اما عجیب بوی ناب ” آدم ” می دهند

دنیای مجازی


در دنیای مجازی
اگه ﺷﺒﯿﻪ " ﻋﮑﺴﺎﺕ " ﻧﯿﺴﺘﯽ ;
ﻋﯿﺒﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ ... ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺷﺒﯿﻪ " ﺣﺮﻓﺎﺕ " ﺑﺎﺵ . 

آن مرد آمد


آن مرد آمد
آن مرد با یک بغل قطعنامه آمد ...
و ارابه مرد گاریچی
از نفس افتاد
و لبخند سرپرست خانوار
بر لب خشکید
و کاغذ پاره ها را باد یکی یکی با خود آورد
و انگشت سبابه ارز فروش میدان فردوسی
دچار سرگیجه شمارش شد
و جمشید بسم الله ، تیتر یک گیشه های روزنامه فروشی
و آرایه‌ اختلاس ، سرود ای ایران را
به ابتذال کشید ...
و آن مرد ......چه ساده رفت
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی ....
چه دردناکست هیجده ماه گفتگو و مذاکره برای بی اثر کردن آنچه آن مرد رفته ، کاغذ پاره خوانده بود ...

حواسمان نیود

ﮔـﺮﮔـﻬـا ﺭا ﺭاﻡ ﮐـﺮﺩﯾـﻢ

ﺗـا ﺳـﮓ ﺷـﻮﻧـﺪ

ولــی ﺣـﻮاﺳـﻤـاﻥ

ﺑـﻪ ﮔـﻮﺳـﻔـﻨـﺪ ﻫـا ﻧـﺒـﻮﺩ کـه

ﺑـﺮاﯼ ﺧـﻮﺩ ﮔـﺮﮔـﯽ ﺷـﺪﻩ بــودﻧــﺪ ...

میخ

مردم ژاپن یک ضرب المثل بسیار جالب دارند که اساس توسعه کشورشون قرار گرفته. اون ضرب المثل میگه:
بخاطر میخی نعلی افتاد
بخاطر نعلی ، اسبی افتاد
بخاطر اسبی ، سواری افتاد
بخاطر سواری ، جنگی شکست خورد
بخاطر شکستی ، مملکتی نابود شد
و همه اینها بخاطر کسی بود که میخ را خوب نکوبیده بود.... یادمان باشد هر
 کار ما،
حتی کوچک،
 اثری بزرگ دارد که شاید در همان لحظه ما نبینیم ....!

شاهکار ادبیات پارسی

از شاهکارهای آفرهنگستان زبان فارسی همین بس که پیشنهادشده بجای "مثلث" بگوییم "سه بر" و به جای "مثلت متساوی الاضلاع " بگیم "سه بر سه بر برابر" و بجای "مثلت متساوی الساقین " بگیم "سه بر دوبر برابر"!

حالا تصور کنید بخوایم این جمله رو (وقتی دو ضلع نا مساوی از یک مثلث متساوی الساقین با دو ضلع نامساوی از یک مثلث متساوی الساقین دیگر مساوی باشد آن دو مثلث متساوی الساقین باهم مساوی هستند) فارسی بگیم باید بگیم:

هرگاه دو بر نابرابر از یک سه بر دوبر برابر برابر دوبر نابرابر از یک سه بر دوبر برابر دیگر باشد آن دو سه بر دوبر برابر برابرند

صلواتی عنایت بفرمایید

خواب

اغاااا ما دیشب خواب دیدیم یه زن گرفتیم صبحش واسه خانمم تعریف کردم .......
.
.
.
.
.
.
.
حالا گیرداده باید دوباره همین الان بخوابی طلاقش بدی
.
.
.
.
.
امان ازدست این زنها

هست و بود

ﻫﺴﺖ  ﺭﺍ
ﺍﮔﺮ ﻗﺪﺭ ﻧﺪﺍﻧﯽ
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
  ﺑﻮﺩ 
ﻭ ﭼﻪ ﺗﻠﺦ ﺍﺳﺖ
  ﻫﺴﺖ  ﯼ
ﮐﻪ   ﺑﻮﺩ   ﺷﻮﺩ ﻭ
 ﺩﺍﺭﻡ   ﯼ ﮐﻪ ..   ﺩﺍﺷﺘﻢ

ﺍﻟـــــــــﻮ

ﺍﻟـــــــــﻮﺧـــــــﺪﺍﺟﻮﻧـــــــــﻢ؟
ﻣﮕــــــــﻪ ﺩﻧﯿﺎﺭﻭ ﻧﯿﺎﻓﺮﯾــــــﺪﯼ ﺗﺎﺑﻨﺪﻩ ﻫﺎﺗﻮ ﺍﻣﺘﺤــــــﺎﻥ
ﮐﻨــــــــﯽ؟؟؟
ﻧـــــﯿـــــــﮕﺎﮐــﻦ ﺧـــــــــﯿــــﻠﯿﺎ ﺍﯾﻨـــــــــﺠﺎ
ﺩﺍﺭﻥ ﺗــــــﻘـﻠﺐ ﻣﯿــــــــــﮑــــــﻨﻦ ...
ﺑﻌﻀﯿـــــــــﺎ ﺧﯿــــــــﻠـــــــﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺩﻝ ﻣﯿﺸـــــــﮑﻮﻧــــــﻦ ...
ﺑـــــﻪ ﮔـــــــﺮﯾـــــﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻫـــــــــﻢ ﻣــــﯿــﺨﻨــــــــــﺪﻥ ...
ﯾـــــــﻪ ﻋـــــــﺪﻩ
ﺧﯿـــــــــــﻠـــــــــﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿــــــــــــﮕﻦ ...
ﺑﻌــــــــــﻀﯿﺎ ﺧـــــــــﻮﺍﺏ ﺑــــــــــﻘﯿـــــﻪ ﺭﻭﻣﯿﮕﯿــــــــﺮﻥ
ﻭﻟـــــــــﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺭﺍﺣــــــــﺖ ﻣﯿــــــــﺨﻮﺍﺑﻦ ...
ﺑﻌﻀــــــــﯿﺎ ﺑﺎﺣﺮﻓﺎﺷـــــــــﻮﻥ ﺍﺷﮏ ﺁﺩﻣــــــــﻮﺩﺭﻣـــــــــﯿﺎﺭﻥ ...
ﺧــــــــــــــﺪﺍﺟﻮﻧﻢ
ﭼــــــــــــﺮﺍ ﻫﯿﭽـــــــــــﯽ ﺑﻬــــــــــﺸــــــــﻮﻥ
ﻧﻤـــــــــﯿــــــﮕﯽ؟؟؟

پرتگاه

پرتگاه

راننده ماشینی در دل شب راه را گم کرد وبعد از مدتی ناگهان ماشینش خاموش شد...
همان جا شروع کرد به شکایت از خدا که خدایا پس تو داری اون بالا چه کار می کنی؟
چون خسته بود خوابش برد و وقتی صبح از خواب بیدار شد از شکایت شب قبلش شرمنده شد چون ماشینش دقیقا نزدیک پرتگاه خطرناک خاموش شده بود!
 
نکته:

همه ما امکان به خطا رفتن را داریم .

پس اگر جایی دیدید که کارتون پیش نمیره شکایت نکنید!!

شاید اگر جلوتر برید به صلاح شما نباشه و خدا داره به این

طریق راه خطر رو می بنده.
 
 (((((به خداوند اعتماد کنید)))))

تلخ نوشته...


توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد …

یک آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت : ابرام اقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم

آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه هاش …
همینجور که داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد گفت: چی میخوای ننه ؟


پیرزن اومد جلو  
ادامه مطلب ...

شک نکن

 شک نکن " دنیا همینہ
مرد بودن " دَرد " دارد ....
نامرد بودن " کـِـیـــف "....

خوبی " تــاوان " دارد ....
بدی " احترام "....

پاک باشی " تـَـنهایی "....
خیانت کنی " با کلاســی "

طوفان دیشب تهران

کامنتای مردم بعد از طوفان دیشب تهران:
-  190 هزار تومن شلوارم معلوم نیست کجا رفت!!

- نزدیک بود توبه کنم!!

- تو محل ما نوح- با کشتی دیده شد!

- آقا اگه کسی یه لیف با یه گردالی آبی وسطش پیدا کرد مال منه... گذاشته بودم آفتاب بخوره باد بردش!

- این عید رو به تمامی نصابان آنتن تبریک و تهنیت عرض میکنم!!

- من با ماشین تو طوفان گیر کرده بودم و از این به بعد نیازی به تیغ ژیلت ندارم! همشون ریختن

- هی به این خانومااا میگم حجاباتونو رعایت کنید حالا تا ما رو به کشتن ندن، ول نمی‌کنن...

- گربه و دیش ماهواره و لباس زیر بود که تو آسمون می‌رفت...

- خدااا ما رو نخور

- آﻗﺎ ﯾﻪ ﺣﻮﻟﻪ ﮔﻞ ﮔﻠﯽ ﻃﻮﻓﺎﻥ آﻭﺭﺩﻩ ﺧﻮنه‌مون... ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﺎﺷﻪ من باش رفتم حموم.

- ﯾﮑﯽ ﺩﺳﺘﺶ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﮐﻤﻪ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﻟﻮﺩ ﻣﯿﺸﺪ ﻭﺳﻂ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﺴﻠﺶ ﮐﺮﺩن!

- ﺧﻮﺏ ﺷﺪ ﻣﻦ ﺍﺯ تن‌تاک ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ می‌کنم ﭼﯿﺰﯾﻢ ﻧﺸﺪ! ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ تن‌تاک ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻣﯿﮑﻨﻢ.

- ممنونم ﺍز طوفان نازی آباد ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﺭﻭ می‌بره ﺗﺠﺮﯾﺶ!

- ﻧﻤﺎﺯ «غلط کردم» ﭼﻨﺪ رکعته؟

فرزند کیستی

فرزند آگاه یک چوپان , برای یک ملت , گرامی تر از مالک نا آگاه تاج و تخت پدر است

اگاهی تنها نشانه ی شرافت توست
 مهم نیست که
 فرزند کیستی و از کدام نژادی

سوهان قم

//////////////////////////
سوهان قم ساخت چین رسید..!

.
.
.
.
.
.
.
.
.
حاج چانگ چینگ و پسران (بجز چولانگ)
////////////////////////


برعکس

بچه که بودیم بازیگوشی میکردیم الان که بزرگ شدیم فرقی نکرده فقط

 برعکس شده گوشی بازی می کنیم!

موی سفید

تاوان حرف هایی که نمی توانیم بزنیم...
موهای سفیدی ست که لابلای موهایمان داریم ...
ولی به همه می گوییم ارثیست...!!
به قول " هاینریش بل"
درد داره
وقتی ساعت‌ها می‌نشینی؛
به حرفایی که هیچ وقت قرار نیست بگویی
فکر می‌کنی!

شنا

اگه شنا لاغر میکرد نهنگ‌ الان مانکن بود
این موضوع درمورد گیاه خواری و گاو هم صدق میکنه
پس خواهرم الکی تلاش برای لاغری نکن
بجاش حجابت رو رعایت کن

ایمیل مجنون به لیلی

شعر طنز ایمیل مجنون به لیلی

داد مجنون بهر لیلی یک ایمیل

گفت ای از  
ادامه مطلب ...

عقربه ها

هنوزم دور خودم میچرخم,

 منو این عقربه ها همدردیم,

 ساعت ها از سر هم رد میشن,

 ما فقط میریم و برمیگردیم . . .

پراید

شرکت kia کره جنوبی:

 

 

 

 

 پراید HB -ایده اولیه و ساخت از کره

 

 

 

 

 مابقی خلاقیت و نوآوری ایرانی:
ادامه مطلب را بخونید 
ادامه مطلب ...

پیراهن قرمز

یک ﺭﻭﺯ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﯽ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻧﺎﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ : ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﻣﻨﻮ ﺑﯿﺎﺭﯾﺪ، ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺭﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻠﻮﺍﻧﺎﻧﺶ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺟﻨﮕﯿﺪ ﻭ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺯﺧﻤﯽ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺧﻮﻧﺮﯾﺰﯼ ﮐﺮﺩﻡ، ﺷﻤﺎ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ... ﻭ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻫﯿﺪ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﺼﺎﻑ ﺑﺎ ﮐﺎﭘﯿﺘﺎﻥ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﺷﮑﺴﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ۱۰ ﺗﺎ ﮐﺸﺘﯽ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﻭﺣﺸﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﯾﮑﯽ ﺩﻭﯾﺪ ﺗﺎ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﮐﺎﭘﯿﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ ﮐﺎﭘﯿﺘﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻗﺮﻣﺰ ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﻭﻥ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﻣﻨﻮ
ﺑﯿﺎﺭﯾﺪ.

شنا یاد بگیر

زنی به مشاور خانواده گفت:
من و همسرم زندگی کم نظیری داریم ؛
همه حسرت زندگی ما رو میخورند.
سراسر محبّت, شادی, توجّه, گذشت و هماهنگی.
امّا سؤالی از شوهرم پرسیدم که جواب او مرا سخت نگران کرده است.
پرسیدم اگر من و مادرت در دریا همزمان در حال غرق شدن باشیم,
چه کسی را نجات خواهی داد؟
و او بیدرنگ جواب داد: معلوم است, مادرم را ؛
چون مرا زاییده و بزرگ کرده و زحمتهای زیادی برایم کشیده!
از آن روز تا حالا خیلی عصبی و ناراحتم به من بگویید چکار کنم؟
مشاور جواب داد:

شنــا یـاد بگیــــر! همیشه در زندگی روی پای خود بایستید حتی با داشتن همسر خوب......

گذشته

وقتی گذشته شما با شما تماس میگیرید جوابش را ندهید  چون چیز تازه ای برای گفتن ندارد

صد دلیل

وقتی زندگی صد دلیل برای گریه کردن به شما نشان میدهد ،شما هزار دلیل برای خندیدن به آن نشان دهید

مقایسه

یادم میاد بچه که بودم بعضی وقت ها با برادرم یواشکی بابامو نگاه می کردیم ،که ساعت ها با دست مشغول جمع کردن آشغال های ریزی بود که روی فرش ریخته شده بود ...
من و برادرم حسابی به این کارش می خندیدیم چون می گفتیم :
ماکه هم جارو داریم ، هم جارو برقی..........چند روز پیش که حسابی داشتم با خودم فکر میکردم که چه جوری مشکلاتم رو حل کنم یهو به خودم اومد دیدم که یک عالمه آشغال از روی فرش جلوی خودم جمع کردم . . .

بهترین کار

بهترین کار این است که مشکلاتتان را برای مردم تعریف نکنید. نیمی از آن‌ها علاقه‌ای به شنیدنش ندارند و نیمی دیگر هم از شنیدن آن خوشحال می‌شوند...

در ایران ما

ﺯﻣﻮﻧﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺩﺧﺘﺮ ۱۴ ﺳﺎﻟﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ ۲۶ ﺳﺎﻟﺸﻪ...
ﺯﻥ ۴۰ ﺳﺎﻟﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺍﻧﮕﺎﺭ ۱۴ ﺳﺎﻟﺸﻪ...
ﭘﺴﺮ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﺧﺘﺮﻩ ...
ﺩﺧﺘﺮ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﭘﺴﺮﻩ ...
ﺑﻌﺪ ﻣﯿﮕﻦ ﭼﺮﺍ ﺩﯾﻮﻧﻪ ﺷﺪﯼ ﺗﻮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ...
ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻦ
ﺗﻮ ﺣﻤﺎﻡ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯿﺨﻮﻧﻦ
ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻦ
ﺗﻮ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ ﺑﺎ ﺗﻠﻔﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻦ
ﻣﻮﻗﻊ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﻨﻦ
ﻣﻮﻗﻊ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﻣﯿﺪﻥ
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﺯﺵ ﻣﺘﻨﻔﺮﻥ " ﻋﺸﻘﻢ " ﻣﯿﮕﻦ
ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻥ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯿﮑﻨﻦ
ﻣﻮﻗﻊ ﺗﯽ ﻭﯼ ﺩﯾﺪﻥ ﻭﺍﯾﺒﺮ ﭼﮏ ﻣﯿﮑﻨﻦ
ﻣﻮﻗﻊ ﻭﺍﯾﺒﺮ ﭼﮏ ﮐﺮﺩﻥ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﻥ
ﻣﻮﻗﻊ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭﻥ
ﻣﻮﻗﻊ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺧﻮﺍﺑﻦ
ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻣﯿﺨﻮﻧﻦ
ﻭ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻓﺮﺍﻏﺖ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻦ !!!
ﯾﻨﯽ ﻫﯿﭻ ﺟﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﺍﺻلا ﻣﻤﮑﻦ
ﻧﯿﺴﺖ ...
ﻧﺨﻨﺪﺧﻮﺩﺕ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻨﺠﻮﺭﻱ هستی

ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﻭ ﺧﻮﯾﺸﺎﻥ

ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﻭ ﺧﻮﯾﺸﺎﻥ
ﮐﻪ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﺟﻤﻌﺸﺎﻥ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ
ﭼﺮﺍ ﻓﺎﻣﯿﻠﻬﺎ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺟﺪﺍﯾﻨﺪ
ﭼﺮﺍ ﻣﺮﺩﻡ 
ادامه مطلب ...

کتاب خوانی

جا گذاشتن کتاب در مکان‌های عمومی رفتاری است که اکنون در ایتالیا و فرانسه هم رو به فزونی گذاشته. کسی که کتابش را در مکانی عمومی رها می‌کند، هویت خود را آشکار نمی‌‌کند و ادعایی هم بابت قیمت کتاب ندارد، اما یک درخواست از خواننده یا خوانندگان احتمالی بعدی دارد:‌ «شما نیز بعد از خواندن کتاب، آن را در محلی مشابه قرار دهید تا دیگران هم بتوانند از این اثر استفاده کنند.» «رول هورنباکر» نخستین کسی بود که این حرکت را انجام داد. او یک فروشنده‌ی رایانه در ایالت میسوری آمریکا بود و نام این رفتار را Book Crossing گذاشت یعنی «کتاب‌ در گردش». در فرانسه کتاب‌های در حال گردش از ده‌هزار جلد فراتر رفته است. این رفتار جدید را می‌شود به نوعی «کمپین کتاب‌خوانی» یا «کمپین به اشتراک گذاشتن کتاب» در نظر گرفت؛ کمپینی که می‌تواند به مثابه‌ی یک پروژه‌ی فرهنگی قابل تامل باشد.

عجله نکنید

در سخنان بزرگان دیدیم که یکی از علت نیامدن باران دروغگویی حاکمان می باشد. در این روزهای تعطیلی که شاهد الطاف خداوند هستیم لازم است تاکید کنیم ,حاکمان ایران, عجله برای سر کار آمدن نداشته باشید الطاف خداوندی بهتر از سرکار آمدن شماست.

شادی از خرد عاقلانه تر است

هرالد (نویسنده امریکایی):
اگرعمر دوباره داشتم
اشتباهات بیشتری مرتکب میشدم
همه چیز را آسان میگرفتم
ازعمراولم ابله ترمیشدم
اندکی از رویدادهای جهان را جدی میگرفتم
اهمیت کمتری به بهداشت میدادم
مسافرت بیشترمیرفتم
ازکوههابیشتربالامیرفتم
در رودخانه های بیشتری شنامیکردم
بستنی بیشترمیخوردم واسفناج کمتر
مشکلات واقعی بیشتری داشتم ومشکلات واهی کمتری
اخرببینیدمن ازآدمهایی بودم که بسیارمحتاط وخیلی عاقلانه زندگی کردم ساعت به ساعت روزبه روزالبته من هم لحظات سرخوشی داشتم اما اگرعمردوباره داشتم ازاین لحظات سرخوشی بیشترمیداشتم
من هرگز جایی بدون دماسنج, پالتو بارانی و…نمیرفتم
اگر عمر دوباره داشتم
سبکتر سفر میکردم
وقت بهار زودتر پابرهنه راه میرفتم
و وقت خزان دیرتر به این لذت خاتمه میدادم
از مدرسه بیشتر جیم میشدم
گلوله های کاغذی بیشتری به معلمهایم پرتاب میکردم
دیرتر به رختخواب میرفتم و میخوابیدم
بیشتر عاشق میشدم
پایکوبی و دست افشانی بیشتری میکردم
و در روزگاری که همگان عمرشان را وقف بررسی وخامت اوضاع میکنند من به سهل و آسان گرفتن اوضاع میپرداختم زیرا با ویل دورانت موافقم که میگوید

شادی از خرد عاقلانه تر است

داستان کوتاهی از غرور و تکبر



یک روز گرم شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند به دنبال ان برگهای ضعیف جدا شدند و ارام بر روی زمین افتادند شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد تا این که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسیار لذت می برد .برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسبید ه بود و همچنان از افتادن مقاومت می کرد .در این حین باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ی خشکی که می رسید ان را از بیخ جدا می کرد و با خود می برد .
وقتی باغبان چشمش به ان شاخه افتا د با دیدن تنها برگ ان ا زقطع کردنش صرف نظر کرد بعد از رفتن باغبان مشاجره بین شاخه وبرگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین با ر خودش را تکاند تا این که به ناچاربرگ با تمام مقاومتی که از خود نشان می داد از شاخه جدا شد و بر روی زمین قرار گرفت .باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به ان شاخه افتاد و بی درنگ با یک ضربه ان را از بیخ کند شاخه بدون انکه مجال اعتراض داشته باشد بر روی زمین افتاد.
ناگها ن صدای برگ جوان را شنید که می گفت:
(( اگر چه به خیالت زندگی ناچیزم در دست تو بود ولی همین خیال واهی پرده ای بود بر چشمان واقع نگرت که فراموش کنی نشانه حیاتتت من بودم ))

ﺭﻭﻣﺎﺗﯿﺴﻢ ﺣﺎﺩ

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دروغ بگو

مرد به زنش گفت: تو چقدر زیبایی!
زن گفت: مرسی عزیزم، کاش تو هم زیبا بودی تا من هم این را به تو می‌گفتم!!!!
مرد گفت: اشکالی نداره تو هم مثل من دروغ بگو...!!!

بعضی آدمها دنیارو زیبامیکنند

"بعضی آدمها دنیارو زیبامیکنند"؛

 آدمایی که هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن خوبم..

وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین غذا میخوره راهشون روکج میکنن که اون نپره ...

اگه یخ ام بزنن،دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون..

ادم هایی که با صد تا غصه تو دلشون بازم صبورانه پای درد دلات می شینن

همینها هستند که دنیارا جای بهتری میکنند؛
مثل آن راننده تاکسیی که حتی اگردر ماشینش رامحکم ببندی بلند میگوید: روزخوبی داشته باشی..

آدمهایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم درچشمشان میشوی، روبرنمیگردانند لبخند میزنند وهنوز نگاه میکنند..

دوستهایی که بدون مناسبت کادو میخرندومیگویند این شال پشت ویترین انگارمال توبود..
یاگاهی دفتریادداشتی، کتابی..

آدمهایی که ازسرچهارراه، نرگس نوبرانه میخرندو باگل میروندخانه"

آدمهای پیامکهای آخرشب،
که یادشان نمیرودگاهی قبل ازخواب؛
به دوستانشان یادآوری کنندکه چه عزیزند..
آدمهای پیامکهای پُرمهر بی بهانه،
حتی اگربا آنهابدخلقی و بیحوصلگی کرده باشی..

 "کسانیکه غم هیچکس راتاب نمیاورند و تو رابه خاطرخودت میخواهند..."

 زنده باشند و پایدار

مچکریم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

آقایون خداقوت

آقاهه یه اشتباه میکنه. ...
خانمه سرش داد میزنه....
آقاهه معذرت خواهی میکنه...




* * * * * * * *



خانمه یه اشتباهی میکنه....
آقاهه سرش داد میزنه. .
بعد خانمه میزنه زیر گریه. ..
بازم آقاهه معذرت خواهی میکنه. ...!

رستوران

توی رستوران نشسته بودم که یک دفعه یه مرده که با تلفن صحبت میکرد فریاد کشید و خیلی خوشحالی کرد و بعد از تمام شدن تلفن، رو به گارسون گفت : همه کسانی که در رستورانند، مهمان من هستن به ""باقالی پلو و ماهیچه""

""بعد از 18 سال دارم بابا میشم""

چند روز بعد تو صف سینما، همون مرد رو دیدم که دست بچه ی 3یا 4 ساله ای را گرفته بود که به او بابا میگفت

پیش مرد رفتم و علت کار اون روزشو پرسیدم

مرد با شرمندگی زیاد گفت: آن روز در میز بغل دست من، پیرمردی با همسرش نشسته بودند پیر زن با دیدن منوی غذاها گفت: ای کاش میشد امروز باقالی پلو با ماهیچه میخوردیم، شوهرش با شرمندگی ازش عذر خواهی کرد و خواست به خاطر پول کمشان، فقط سوپ بخورند

من هم با آن تلفن ساختگی خواستم که همه مهمان من باشند تا اون پیرمرد بتونه بدون شرمندگی، غذای دلخواه همسرش را فراهم کنه.

((خدا)) را
فقط با
"خم و راست شدن" و امتداد ""والضالین"" نمیتوان شناخت...!!!

گرگدن پوست کلفت

کرگدنی پیر را پرسیدند از خودت ، پوست کلفت تر دیده ای یاشنیده ای؟
گفت :
در گوشه اى از عالم خاکى به نام ایران ، مردمی یافت شدست ، که نه از برنج آرسنیک دار سرطان گیرند ، و نه از سبزیجات فاضلاب داده بمیرند.
نه روغن پالم بیمارشان کند،
و نه مرغ هورمونی تبدار.
نه از سوسیس و کالباس مریض شوند،
و نه از تصادف پراید ساقط.
تا مرگ بارها روند و باز گردند و عزرائیل را جواب کنند.
در طیاره هاى بی بال نشینند، و در خودروهای کبریت سان مأوا گیرند. دخلشان نیمی از خرجشان باشد، و خرجشان پنج برابر دخلشان!!! فلاسفه از حساب زندگیشان اسهال گیرند!!
و با این حال پیوسته جوک گویند و در گوگل پلاس و فیسبوک و تویتر و واتساپ و وایبر ... راه پویند .آری من ایشان را از خود پوست کلفت تر دیده ام ، و یقین دارم که سه پوسته اند !!